در این نامه ذکر شده است که « بدیهی است ایالات متحده آمریکا نیز از وجود رژیم ننگین اشغالگر حاکم بر ایران و اقدامات مخربش، هزینه های فراوانی را متحمل شده است.»
به علاوه به علاقه دولت او در ایجاد دموکراسی در حساس ترین منطقه جهان یعنی خاورمیانه اشاره شده است. در خاتمه از آقای ترامپ درخواست شده است که «ثروتهای ملت ستم دیده ی ایران که توسط جمهوری اشغالگر اسلامی چپاول شده است، بلوکه شود تا مردم ایران پس از باز پسگیری کشورشان، آن را صرف ساختن ایرانی آزاد و دموکرات بنمایند.»
در شماره ۲۴ ژانویه شهروند هم آقای سیروس فیروزیان طی مقاله با تیتر ترامپ چه می کند، نوشته اند، « رفتارهای عصبی و کینه توزانه رهبران ایران چیزی نیست که هیچ رئیس جمهور آمریکا بتواند با آن کنار بیاید.»
در ادامه متذکر می شوند که «اگر واقعا ترامپ بخواهد با کمک به تغییر سیاست و حکومت در ایران نام نیکی! از خود در جامعه ایرانی و در تاریخ ادبیات سیاسی دنیا بجا بگذارد» اکنون بهترین فرصت برای تغییر دادن حکومت در ایران است.
دو مطلب دیگر در این شماره شهروند آمده است که درمورد تشکیل یک کنفرانس بینالمللی برای تصمیم گیری برای آینده خاورمیانه با تمرکز به مسئله ایران که در روزهای ۲۴ و ۲۵ بهمن ماه در ورشو لهستان برگزار شد، بود. این کنفرانس به دعوت ایالات متحده و رئیس جمهور لهستان برپا شد. مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا، هدف از این اجلاس را «ارتقای ثبات و آزادی در خاورمیانه با تاکید بر مقابله با نفوذ منطقه ای ایران» عنوان کرده است. وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد دهها کشور در اجلاس لهستان شرکت کردند.
بنا بر آنچه اعلامیه بیان می داشت، اهداف این اجلاس از یک سو شرکت کنندگان «به صلح، ثبات، آزادی و امنیت منطقه خاورمیانه بپردازند» و از سوی دیگر این پرداختن «شامل آن شود که اطمینان حاصل کنند رژیم اسلامی مسلط بر ایران از این پس یک نیروی بی ثباتکننده نخواهد بود».
هشداری هم از آقای رضا پهلوی هم در این شماره درج شده بود که طی آن ایشان متذکر شدند: «رژیم ….. اقدام به پشتیبانی و تدارکات نظامی از گروه های تروریستی و تن دادن به جنگهای نیابتی در خاورمیانه کرده است که غرب را بر آن داشته در برخورد و خنثی کردن چنین تحریکاتی، راه حل نظامی را نیز در کنار راهکارهای دیگر مد نظر قرار دهد.» ایشان هم چنین می نویسند «با تیرهتر شدن روابط ایران با جهان غرب، سخن از تصمیمات شدید از طرف این کشورها برای مقابله و خنثی کردن تحریکات و دخالت های غیرضروری رژیم جمهوری اسلامی در جهان بخصوص در منطقه خاورمیانه است. ادامه چنین روشی از طرف رژیم، امکان درگیری نظامی را بیش از پیش در مذاکرات کشورهای ذی نفع در کنفرانس ورشو مطرح میکند.»
فراخوانی هم از طرف حزب مشروطه ایران، حزب سکولار دموکرات ایرانیان و جنبش سکولار دموکراسی ایران تحت عنوان «این کشور ماست که درباره اش تصمیم می گیرند» در شهروند آمده است.
نویسندگان فراخوان می نویسند «در این کنفرانس، به دعوت امریکا و لهستان، وزرای خارجه اسرائیل و کشورهای عربی خاورمیانه نیز کنار هم می نشینند تا درباره منطقه ای که چهل سال است حکومت اسلامی چیره بر ایران آن را به آتش کشیده چاره ای بیاندیشند که اجازه ندهد این حکومت به عملیات مخرب خود در منطقه ادامه دهد.» در این بیانیه آمده است اگر به اپوزیسیون دولت ایران کمک شود این اپوزیسیون می تواند «ایران را به خانواده جهان متمدن برگرداند و منطقه را آرام و مرفه سازد»
مطالب بالا بر اساس پیش فرض های زیر نوشته شده است:
۱- اهداف دانالد ترامپ و دولت امریکا با اپوزیسیون ایران در برانداختن جمهوری اسلامی و برقراری آرامش در منطقه همسوئی دارند.
۲- منافع آمریکا در ایجاد آرامش در منطقه است.
۳- دانالد ترامپ و دولت امریکا در درجه اول منافع مردم امریکا را دنبال می کنند.
۴- ایالات متحده ضامن و مروج دموکراسی در جهان است.
بر اساس فرضیه های بالا باید به این نتیجه رسید که دولت امریکا با تمام پیچیدگی سیاسی و قدرت نظامی اش در طی چهل سال گذشته در منطقه دچار شکست های پی در پی شده و نتوانسته است از پس یک مشت آخوند ساده اندیش و اطرافیان فرصت طلب آنها برآید. آیا امدادهای غیبی در کاربوده است؟
مردم کشور های منطقه بهای حمایت از این صنایع نظامی را با گوشت و خون خود می پردازند. تنها در جنگ هشت ساله ایران و عراق بیش از یک میلیون تن جان خود را باختند. توجه بفرمائید که بی ثباتی در منطقه غارت ذخائر کشورها را تسهیل می کند. در حالی که در سال های اخیر مردم کشور عراق سرگرم کشتن یکدیگر بودند، تولید و صادرات نفت عراق رکورد سالهای گذشته را شکسته است.
آیا سامان دادن به منطقه در راستای منافع امریکائی هاست؟ رد پای دولت امریکا را در تشکل اولیه گروه طالبان، القاعده، داعش می توان دید. البته ادعا شده است که این قدم ها اشتباها! برداشته شده اند.
گفتگوهای امریکائی ها با طالبان در ماه گذشته که بدون حضور نمایندگان دولت افغانستان در دوحه برگزار شد و در بیست و پنج فوریه این گفتگوها ادامه پیدا کرد، تم اصلی شان برسر خروج کامل نیروهای ایالات متحده و هم پیمانانش از افغانستان دور می زند. آیا این نشانه پایان دادن به ناآرامی ها و یا ادامه آن است؟
دانالد ترامپ هم چنین دستور تخلیه سربازان امریکا را از سوریه صادر کرده است. این در حالی ست که ده ها هزار نفر از افراد داعش هنوز در منطقه باقی مانده اند. آیا این تصمیم به منظور آرام کردن منطقه است؟
مایک پمپئو صحبت از کنترل و نه سرنگونی دولت جمهوری اسلامی کرده است. این بوی سیاست کج دار و مریز و حفظ شرایط کنونی را می دهد نه براندازی. آیا منافع ایالات متحده همسو با اپوزیسیون و در سرنگونی دولت ایران است؟
۲- منافع امریکا و هم پیمانش کشور اسرائیل در ایجاد یک حکومت صلح دوست در ایران و آرام کردن منطقه است. در یک حکومت دموکراتیک عقل و هوشیاری بیشتری حکم فرماست. اما تا زمانی که حکومت های دیکتاتوری و آشوب زدگی در منطقه به قوت خود باقی هستند، به راه انداختن جاهلان و فرصت طلبان در مسیر مورد علاقه جهان خواران آسان است. به علاوه می توان گفت که تا زمانی که مردم منطقه در حال کشتار یک دیگر و با خاک یکسان کردن شهرهای شان هستند، کسی دردسری برای کشور اسرائیل ایجاد نخواهد کرد.
حمل سلاح مقوله دیگری است که حمایت دولت امریکا را از شرکت های بزرگ و به ضرر مردم امریکا نشان می دهد. آمار حمله مسلحانه در امریکا فقط در یک ماه و نیم اول سال ۲۰۱۹ به قرار زیر است:
حمله مسلحانه ۶۱۴۸ ، کشته ۱۶۶۵، مجروح ۲۹۳۰، بچه های کشته شده ۶۱، کشتار جمعی ۳۷ . در سال ۲۰۱۷ روزانه حد اقل یک کشتار جمعی صورت گرفته است.
آمار سال ۲۰۱۸ هم کمتر از این نیست. با این حال دولت امریکا از وضع قانون منع حمل اسلحه سرباز می زند. علت عمده آن قدرت و اعمال نفوذ انجمن ملی تسلیحات “ان آر ا” است که بازوی لابی گری تولید کنندگان اسلحه است. جالب است که پس از کشته شدن هفده دانش آموز و مجروح شدن بیست و یک تن دیگر در مدرسه پارک لند فلوریدا ترامپ مدعی شد که سازندگان اسلحه به غلط مورد حمله قرار گرفته اند. او پیشنهاد کرد معلمان را باید مسلح کرد تا از مدارس دفاع کنند! این نمونه دیگری از نعل وارونه زدن و خودداری از حمایت مردم و سرازیر کردن پول اضافی به جیب کمپانی هاست.
۴- ایالات متحده ضامن و مروج دموکراسی در جهان است. حمایت امریکا از حکومت های دیکتاتوری در جهان سوم بر کسی پوشیده نیست. نمونه بارز آن حمایت بی شائبه این دولت از مستبدترین حکومت های دیکتاتوری در جهان مانند دولت عربستان سعودی و امارات متحده است. توجه بفرمائید که در خیزش های متفاوتی که در چهل سال گذشته در ایران صورت گرفت مانند جنبش سبزها ، دولت امریکا فقط به حمایت لفظی بسنده کرد.
با توجه به نکات بالا آیا نمی توان نتیجه گرفت که نظر ایالات متحده با اهداف اپوزیسیون ایران هم سو نیست؟ آیا حذف دولت جمهوری اسلامی و آرامش منطقه مطابق میل به اصطلاح کورپورت امریکاست؟ با مرور بر روند حوادث چهل سال گذشته در منطقه آیا نمی توان نتیجه گرفت که ایجاد جمهوری اسلامی یکی از پرسودترین وقایعی ست که برای جهان خواران اتفاق افتاده است؟