اولین کسی که مرا با نوری بیلگه جیلان* آشنا کرد حسن زرهی ـ سردبیر شهروند ـ بود. چهارده پانزده سال پیش بود. یک روز که همدیگر را دیدیم ویدئوی وی اچ اسی از کیفش درآورد و گفت یکی از دوستانش آن را به او داده (حسین امرشی آن روزها تازه داشت مونگرل مدیا را راه می انداخت). گفت فیلم جالبی است و خواست من هم ببینمش. دو سه هفته بعد داشتم دنبال چیزی می گشتم و آن ویدئو را دوباره دیدم و یادم آمد که هنوز تماشایش نکرده ام. همان شب بالاخره تماشایش کردم. یک فیلم ترکی بود به نام “قصبه” (Kasba). فیلم خوش ساختی بود که مرا به یاد سهراب شهیدثالث و “یک اتفاق ساده” می انداخت، بخصوص که آن را به آنتون چخوف تقدیم کرده بود که محبوب شهید ثالث هم بود. فیلم که تمام شد برگشتم و نام فیلمساز را یکی دوبار خواندم تا به یادم بماند: نوری بیلگه جیلان، نوری بیلگه جیلان. اما خیلی زود دوباره اسمش را شنیدم وقتی “قصبه” در یکی دو جشنواره جهانی ـ از جمله برلین ـ جایزه گرفت.
فیلم بعدی اش “ابرهای اردیبهشت” (Clouds of May)، دنباله “قصبه” محسوب می شد و در همان محل و در همان حال و هوا ساخته شده بود. از پس آن دو فیلم، بیلگه جیلان پنج فیلم دیگر هم ساخت که هر پنج تا به بخش مسابقه جشنواره کان راه پیدا کردند و هر پنج تا با چند جایزه به خانه برگشتند از جمله آخرین ساخته اش “خواب زمستانی” (Winter Sleep) که هفته پیش نخل طلا را برای دومین بار به ترکیه برد۱:
“دور” (Distant) برنده جایزه ویژه هیئت داوران و جایزه بهترین بازیگر، ۲۰۰۳
“آب و هوا” (Climates) برنده جایزه فیپرشی، ۲۰۰۶
“سه میمون” (Three Monkeys) برنده جایزه بهترین کارگردانی، ۲۰۰۸
“روزی روزگاری در آناتولیا” (Once Upon a Time in Anatolia) برنده جایزه ویژه هیئت داوران، ۲۰۱۱
“خواب زمستانی” برنده نخل طلا، ۲۰۱۴

جلد شهروند مورخ 29 می 2014

جلد شهروند مورخ ۲۹ می ۲۰۱۴

در “قصبه” و “ابرهای اردیبهشت” نگاهی به زندگی شخصی خودش داشت. هر دو فیلم در شهرک ینیج نزدیک دریای سیاه ساخته شده که نوری کودکی اش را در آن جا گذرانده است. در اولی دنیای بزرگسالان را از دیدگاه کودکان می بینیم. زیبایی تصاویر سیاه و سفید فیلم جایی برای داستان رقیقی که این تصاویر را به هم پیوند می دهد نمی گذارد. در دومی، یک فیلمساز به شهرک زادگاهش برمی گردد تا فیلمی با شرکت پدر و مادرش، که چندان علاقه ای به این کار ندارند، بسازد. باز، نکته اصلی فیلم تصویرهای زیبایی است که در شات های طولانی و کم دیالوگ توانایی نوری بیلگه جیلان در تصویرپردازی را به نمایش می گذارد.
تسلط بیلگه جیلان بر تصویر مهمترین نکته مشخصه کارهای اوست. این تسلط دلیل ساده ای هم دارد. او از عکاسی به فیلمسازی رسیده است. همین مشخصه است که ساخته های او را از همتایانش جدا می کند. در فیلم های بعدی، او به داستان وزنه بیشتری می دهد و در عین حال این توانایی را به اوج می رساند. در “آب و هوا” با یک زن و شوهر در آستانه جدایی روبرو می شویم. فیلم در یک روز داغ تابستان شروع می شود و در زمستان در هوایی سرد به پایان می رسد. در آغاز، مرد به زنش می گوید می خواهد از او جدا شود. جدایی که در آغاز برای زن سنگین است در پایان از تحمل مرد خارج می شود. فیلمنامه را نوری و زنش ابرو با هم می نویسند و خودشان نقش زن و شوهر را هم بازی می کنند. صحنه ای که مرد به زور با معشوق سابقش همخوابه می شود تاثیرگذارترین بخش فیلم است.
“سه میمون” به گفته ای ضعیف ترین ساخته او است که از داستانی خطی و روایی استفاده می برد. یک سیاستمدار با نفوذ در یک تصادف اتومبیل کسی را می کشد. برای فرار از مجازات به راننده اش پول زیادی می دهد تا او قتل را به عهده بگیرد. زمانی که راننده در زندان است سیاستمدار با زن او روی هم می ریزد. پسر راننده یک نوجوان است که در فضایی مسموم دارد بزرگ می شود. مثل فیلم های قبلی، در این جا هم اتفاق مهمی نمی افتد. آدم ها زندگی معمول شان را می کنند و هرکدام در تنهایی خودشان اسیر تمناهای خودشان هستند. دنیای تنهای آدم های جیلان هیچگاه با هم برخورد نمی کنند و در هم ادغام نمی شوند.
برعکس “سه میمون”، فیلم بعدی بیلگه جیلان “روزی روزگاری در آناتولی” را بسیاری بهترین فیلم او می دانند. داستان از یک شب تا صبح در یک ماشین پلیس می گذرد که قاتلی را خارج از شهر می گردانند تا او محل دفن جسد مردی را که کشته است پیدا کند. دادستان، مامور پلیس، پزشک قانونی، و دو برادر که متهم به قتل هستند از چشمه ای به چشمه دیگر می روند و زمین را می کنند تا شاید قاتل که موقع قتل مست بوده محل قتل را به خاطر آورد. در این بین سرنشینان ماشین با هم از همه چیز حرف می زنند ازخواص ماست گرفته تا سیاست و فلسفه و ماجرای مرگ مشکوک یک زن دیگر. دلهره حاکم بر فیلم اگرچه رقیق است اما همیشه باقی است. فیلمنامه با الهام از چند داستان واقعی و به کارگیری چند داستان از چخوف نوشته شده است. صحنه های طبیعی فیلم نفس گیرند و مثل ساخته های دیگر جیلان عنصر اصلی سازنده فیلم هستند.
جیلان در فیلم هایش از موسیقی استفاده نمی کند. در عوض، از صداهای طبیعی برای فضاسازی بهره می برد صداهایی که در بسیاری موارد شامل سکوت هم می شود. مثل صدای سوختن توتون یک سیگار در “آب و هوا” یا صدای عوعوی سگان ولگرد در “روزی روزگاری در آناتولی”. تصویربرداری از پشت سر شخصیت های فیلمش از مهم ترین عناصر سازنده سبک او را تشکیل می دهد. او معتقد است وقتی شخصیتی را از پشت سر نشان می دهی تماشاچی دیگر نمی تواند احساسات آن کاراکتر را ببیند و خود مجبور می شود این احساسات را حدس بزند و به این ترتیب در متن داستان بیشتر وارد می شود.
امروز که فیلم های بیشتری از نوری بیلگه جیلان دیده ام بیشتر او را از خانواده شهید ثالث می دانم. منتقدان اروپایی خیلی او را با عباس کیارستمی مقایسه می کنند که مسلما دور از واقعیت هم نیست، اما نکته مهم این جا است که این منتقدان لزوما شهید ثالث را نمی شناسند وگرنه سادگی ساخت، نماهای ساکن و طولانی، و حتا دلهره ای که در دو ساخته جنایی اش حضور دارد را به سادگی می توان با عناصر سینمای شهید ثالث مقایسه کرد. دلهره “خاطرات یک عاشق” از همان جنس “روزی روزگاری در آناتولی” و “سه میمون” است. و “دوران بلوغ” و “یک اتفاق ساده” هم ساخت با “قصبه” و “ابرهای اردیبهشت” هستند. با این حال، بیلگه جیلان در طول سالیان سبک خودش را قوام آورده که عناصر آن مخصوص به خودش است مثل طنزی که در اغلب فیلم هایش مایه داستان جدی و غالبا غمناک آن می شود. مثلا بسیاری دیالوگ های پلیس و ماموران دولت در “روزی روزگاری در آناتولی” که خبر از ضریب هوشی پایین این افراد دارد، یا بازی پدرش در “ابرهای اردیبهشت” که از پس بیان به موقع دیالوگ هایش بر نمی آید.

۱ـ اولین نخل طلا را ایلماز گونی برای “راه” (Yol) برنده شد.

Nuri-Bilge-Ceylan

* فیلم “خواب زمستانی”، ساخته نوری بیلگه جیلان، سینماگر سینمای ترکیه نخل طلای شصت و هفتمین جشنواره فیلم کن را ازآن خود کرد. ژان لوک گدار، برادران داردن، مایک لی، کن لوچ، دیوید کراننبرگ و نوری بیلگه جیلان از جمله فیلمسازان شناخته شده ای بودند که امسال با هم رقابت داشتند.
نوری بیلگه جیلان، ۲۴ مه ۲۰۱۴، در مراسم پایانی جشنواره، جایزه خود را به کارگران معدنچی سوما و جوانانی که جانشان را در اعتراضات از دست دادند تقدیم کرد.
خواب زمستانی داستان یک بازیگر تئاتر و نمایشنامه نویس میانسال بدبین و ازخود راضی است که خود را به گوشه پرتی در ارتفاعات کاپدوکیا در فلات آناتولی تبعید کرده تا در آرامش آنجا مقالات و نمایشنامه هایش را بنویسد، اما تنش هایش با زن جوانش نهال، خواهرش، معلم ده و روستایی خشنی به نام اسماعیل، مانع این خواسته اوست.
جین کمپیون، کارگردان نیوزیلندی ریاست هیئت داوران جشنواره کن را به عهده داشت. لیلا حاتمی، هنرپیشه سرشناس ایرانی، سوفیا کاپولا، کارگردان آمریکایی، کارول بوکه، هنرپیشه فرانسوی و جئون دو یئون، بازیگر اهل کره جنوبی، ویلم دافو، بازیگر آمریکایی، گائل گارسیا برنال، کارگردان و هنرپیشه مکزیکی، جیا ژانگ که، کارگردان چینی و نیکلاس ویندینگ رفن، کارگردان دانمارکی، از اعضای هیئت داوران کن امسال بودند

*

دکتر شهرام تابع‌محمدى، همکار تحریریه ی شهروند، بیشتر در زمینه سینما و گاه در زمینه‌هاى دیگر هنر و سیاست مى‌نویسد. او دارای فوق دکترای بازیافت فرآورده های پتروشیمی و استاد مهندسی محیط زیست دانشگاه ویندزور است. در حوزه فیلم هم در ایران و هم در کانادا تجربه دارد و جشنواره سینمای دیاسپورا را در سال ۲۰۰۱ بنیاد نهاد.

shahramtabe@yahoo.ca