برگردان از ترکی زیبا کرباسی
نزدیک تر از آه
هر بار به دیدنم می آمد
همینطور که انگشتانش را می شمرد
به پستان هایم شیر یاد می داد و
می رفت
یادش می رفت
بیگانه ها شبیه کیستند
بیگانه ها چیستند
چه می دانیم که در یاد می ماند
یاد کیست
وگرنه بیگانه کیست
نزدیک تر از آه
بهشت را از یقه اش بیرون آورده باغ
دوباره برگ ها خوشبخت شده اند
پرنده های مهاجر راپورت زمستان را داده اند
نرگس ما شبیه فرنگیس شده
وقتی چشم گل مژه دارش را می بندد
به روحم رقص یاد می دهد
زیر صدای سوپر مدرنش
مثل یک عروسی ی بی “آتش پاره” نیستی
مثل یک باند پخمه ی بی پرکاشن
با سر الو گرفته برمی گردم
گل آمده بلبل آمده من آمده ام
چخ از تووم خنده هم آمده
پس تو ؟؟؟؟
نزدیک تر از آه
۶۳
مانند را همه شب
می خواست بار فهم من کند
دوخت
بافت
رفت و آمد تور حائل الکتریک
بین زیبا و زیبایی
یک تشدید ریزه ی سنگین
بر پیشانی ی نامم
هیچ نفهمیدم چه می گوید
شما هم نفهمید
نزدیک تر از آه
۶۴
از آن روزها
که هیچ چیز
راه نمی آید با آدم
راه نمی دهد به ما
حتی
این قاب قبر
نزدیک تر از آه
۷۱
چه کسی گفته پسر بی کار است
به نازم بند است اوقاتش
به سگرمه هام وضع حالش
لب و لوچه ام که جمع می شود
صدای قرپقرم قلبش
به گوش هایم می رسد
حالا تو نام این قبیل کار را
هر چه می خواهی بگذار
نزدیک تر از آه
۷۵
چرا غمگین باشم
تابستان داغ می آید
روزهای آفتابی در راه است
هواهای عرق ریز در بیابیا
و من حس می کنم
آب پرتقالی خنکم
در قحطی ی ویتامین ث
این شعر
یک ناگهان
یک سوغات
یک چمن
گل نوروز نازک بود
درونم
زبان گشود
عطرش را
فراموش کرد
ما را هم
آهواره
۷۹
چرا که تو مردی و
ما را
جنگ
همیشه
پیش از آنکه جدا کند
جدا می کند
آهواره
۷۸
چرا که من آن واپسین انسان بودم
تا آخرین فراهت خون و دمم جنگیدم
تا به آهن نپیوندم