دوران ناصری در بازخوانی خاطرات اعتمادالسلطنه زنان حرم‌خانه‌ی ناصری

   اعتمادالسلطنه در روزنامه‌ی خاطرات خود به منظور شرح وقایع یکشنبه چهارم شوال ۱۳۰۴ هجری قمری (۱۸۸۷میلادی) می‌نویسد: «به سلامتی شروع بترجمۀ کتاب “حمار یحمل‌الاسفار” نمودم. تا کی تمام شود.»[۱] کتابی که طنزنویس فرانسوی کنتس دوسگور (۱۷۹۹-۱۸۷۴م.) آن را نوشته بود. ولی در نظر و نگاه اعتمادالسلطنه برای نام‌گذاری ترجمه‌ی کتاب بیش از همه آیه‌ای از قرآن انعکاس می‌یابد. آنجا که گفته می‌شود: کَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ اَسفاراً.[۲] به واقع قرآن مخالفان یهود خود را که از تورات پیروی می‌نمودند، خرهایی می‌بیند که اَسفار عهد عتیق را با خود به همراه می‌برند.

اما اعتمادالسلطنه خود نیز به این نام‌گذاری چندان وفادار نماند. چون پس از شش ماه که او ترجمه‌ی کتاب را به انجام ‌رسانید، از سر خوش‌حالی در روزنامه‌ی خاطرات نوشت:«”سرگذشت خر” را که سرا پا حکمت است تمام کردم.»[۳] ترجمه‌ی یاد شده دو سال بعد با هماهنگی اعتمادالسلطنه توسط شخصی به نام اخترشناس با عنوان منطق‌الوحش نشر ‌یافت. در عین حال زنده‌یاد فریدون آدمیت ضمن روشنگری از موضوع اصرار می‌ورزد که اثر یاد شده را پیش از اعتمادالسلطنه در سال ۱۳۰۰ هجری قمری «میرزا علی خان عین‌الدوله به عنوان “حماریه” از ترجمه عربی محمدحسین جمال مصری به فارسی درآورد.»[۴]

 ضمن آن که ناصرالدین شاه پس از چاپ و نشر ترجمه‌ ی اعتمادالسلطنه از این کتاب، متن آن را برای خویش کنایه‌ آمیز یافت و توقیف آن را از اعتمادالسلطنه خواستار شد. ولی دیگر کار از کار گذشته بود و این توقیف راه به جایی نبرد. چون نسخه‌ های آن بین مردم همچنان دست به دست می‌گشت.

از سویی دیگر ترجمه ‌ی اعتمادالسلطنه با عنوان‌ های منطق‌الوحش، منطق‌الحمار، سرگذشت یک خر و الحمار یحمل اسفاراً نشر یافته است، اما جایی دیده نشده که این ترجمه را با عنوان خرنامه به چاپ برسانند. اشتباه پیش‌آمده از آنجا سرچشمه می‌گیرد که در سال ۱۳۲۶ هجری قمری در جنگ و گریز مشروطه‌ خواهان با مستبدین عده‌ای نشریه ‌ای را با عنوان خرنامه پخش می‌کردند. گفتنی است که چاپ و توزیع این نشریه مخفیانه صورت می‌پذیرفت و به طور طبیعی بخش روشنی از ادبیات زیرزمینی عصر مشروطه به شمار می‌آید. سپس اشعار و نوشته‌های طنزآمیز خرنامه که با اقبال توده ‌های مردم مواجه گردید، به نویسندگان و شاعرانی همچون دهخدا، جهانگیر خان صور اسرافیل، میرزاده‌ی عشقی و دیگران منتسب گشت که به درستی از همسویی و همنوایی رزم و پیکار خرنامه ‌نویسان با نام‌ آوران یاد شده حکایت داشت.

در همین راستا عین‌السلطنه در خاطرات خود پیرامون نسخه‌ای از خرنامه می‌نویسد: «”خرنامه”ی  خیلی خنده‌ داری سپهبد داشت خواندیم. الحق تمام را صحیح نوشته بود.»[۵] خاطرات روزانه‌ی عین‌السلطنه در این خصوص به سال ۱۳۲۶ هجری قمری باز می‌گردد. همچنان که عین‌السلطنه همان سال، چند ماه بعد “دو نمره” از خرنامه را منضم به خاطرات خود نموده است.

متن خرنامه‌ های ضبط شده در روزنامه ی خاطرات عین‌السلطنه چه شعر و چه نثر به طنز و شوخی است. چنانکه در نمونه‌ای از آن ‌ها در نفی طنزآمیز قانون مطبوعات که به تصویب مجلس اول رسیده بود، آورده‌ اند: «قانون انطباعات بر خلاف میل و مقصود مدیر مساوات بعضی فصول درج کرده و مظنون است. وکلای دارالشورای کبری را به محکمه جلب نمایند والا قانون رسماً توقیف و به جزا خواهد رسید.»[۶] چنانکه دیده می‌شود به جای آنکه روزنامه ‌ای توقیف و مسؤول آن به جزای اعمالش برسد، نویسندگان خرنامه به شوخی و طنز، قانون مطبوعات مصوب مجلس اول را توقیف و به جزای اعمالش می‌رسانند.

در سال‌های اخیر نسخه ‌ای برگرفته از ترجمه ‌ی اعتمادالسلطنه در کتاب‌خانه ملی را به دفعات در تهران به چاپ رسانده‌اند.[۷] اما در این فرآوری و بازنشر عنوان اصلی کتابِ منطق‌الحمار، دانسته و آگاهانه به فراموشی سپرده می‌شود تا آن را با عنوان خرنامه بشناسانند؛ عنوانی که پیش از آن سابقه نداشته است. ضمن آنکه در مقدمه‌ی کتاب حاضر، تصویرِ روی جلدِ چاپی دیگر از همین ترجمه را آورده ‌اند که مُهر ثبت کتابخانه‌ ی مجلس شورا را به همراه دارد. حتا در همین تصویر نام الحمار یحمل‌ اسفاراً به عنوان نامی برای اثر به نمایش درمی‌آید. کوشش‌گر کتاب حتا قسمتی از یادداشت‌های زنده‌یاد فریدون آدمیت را پیرامون معرفی ترجمه ‌ی اعتمادالسلطنه در آغاز آورده‌ که به منظور تسهیل‌گری در عنوان ‌بخشی اثر، بر آن مقدمه نیز خرنامه نام نهاده‌اند. در حالی که در موضوع روشن‌گرانه‌ ی آدمیت هیچ نام و نشانی از خرنامه در کار نیست.

همچنین چاپ دیگری از همین کتاب بدون تاریخ نشر به یادگار مانده که ناشر آن “مرکز انتشارات ملی ایران” معرفی می‌گردد. در این چاپ از کتاب که عنوان “بیوگرافی و خاطرات یک خر” روی جلد آن نقش بسته، نویسنده ‌ی اثر را همان کنتس دوسگور نوشته ‌اند. با این همه علی‌رغم اینکه روی جلد کتاب از اعتمادالسلطنه به عنوان مترجم نام می‌برند، ولی در برگ نخست کتاب که شاید بتوان آن را شناسنامه ‌ای برای اثر به شمار آورد، مترجم کتاب عمادالسلطنه نام می‌‌گیرد.

به نظر می‌رسد در ذکر نام عمادالسلطنه (حسین‌قلی میرزا سالور) به عنوان مترجم خاطرات یک خر اشتباهی پیش آمده باشد.  همچنان که جایی مشاهده نشده ترجمه‌ ای از این اثر به او منسوب گردد. در عین حال متن یاد شده علی‌رغم بیشی و کمی فراوان بخصوص در آغاز و پایان کتاب به تمامی با چاپ‌هایی که از ترجمه ‌ی اعتمادالسلطنه برجای مانده ‌اند، همخوانی دارد.

اعتمادالسلطنه در ترجمه‌ ی خویش از این کتاب، ضمن ابتکاری ویژه به بازسازی متن با فضای روستاهای ایران همت می‌گمارد. چنانکه روستاهای داستان دوسگور نام ایرانی بر خود می‌گیرند و برای قهرمانان داستان نیز نام‌های روستانشینان ایران را بر می‌گزیند. همچنین او در انتخاب زبانی مناسب برای ترجمه‌ ی داستان به شگرد و شیوه‌ ای ابداعی روی می‌آورد. چون به واقع در راهی گام می‌زد که برای او نیز تازگی داشت. در همین راستا چه بسا در ترجمه ‌ی آزادانه ‌ی خویش از این اثر با سودجویی از سجع و آرایه ‌های ادبی، متن کتاب را به زبان فارسی برمی‌گرداند که بی اختیار انسان را به یاد گلستان سعدی می‌اندازد.

در سال‌های اخیر از کتاب مذکور دو ترجمه به زبان فارسی به چاپ رسیده است که هر دو “خاطرات یک الاغ” نام می گیرند. یکی از این ترجمه‌ها نام محمدحسین سروری را بر خود دارد که از سوی انتشارت مهاجر راهی بازار کتاب شد. ولی ترجمه‌ی دیگر، از سوی سهیلا صفوی صورت گرفت که انتشارات سوره‌ ی مهر وابسته به حوزه‌ ی هنری بیش از هشت بار آن را به چاپ رسانده است.

گفتنی است که تاکنون مترجمان دیگری نیز برخی از آثار کنتس دوسگور را به فارسی برگردانده ‌اند. غلام ‌رضا رشید یاسمی از جمله‌ ی نخستین مترجمان آثار اوست که در همین راستا ترجمه ‌ی سلیسی را در کارنامه ‌ی ترجمه‌ های خود دارد. اثری که به سال ۱۳۳۴ خورشیدی نشر یافت. دو اثر از دوسگور هم به نام‌های “تلخکامی‌های سُفی” و “ژانِ غُرغُرو و ژانِ خنده‌رو” با ترجمه‌ی اسماعیل سعادت در بازار نشر مشاهده می‌شود. ضمن آنکه ایرج پورباقر “فرانسوا گوژپشت” او را به فارسی ترجمه نموده  و محمدتقی دانیا هم کتابی را از او به نام “کودک قهرمان” ترجمه و به چاپ سپرده ‌است. همچنین کانون پرورش فکری و کودکان و نوجوانان هم کتاب “پایان شب سیه” کنتس دوسگور را با ترجمه ‌ی جلیل گادانی در سیاهه‌ ی انتشارات خود به همراه دارد.

با این اوصاف کنتس دوسگور نویسند‌ه ‌ای نام آشنا برای همه ‌ی نویسندگان و کودکان کتاب‌خوان ایرانی به شمار می‌آید. همچنان که در ۱۸۸۹ میلادی که هنوز پانزده سال از مرگ او گذشته بود، اثری از او با ترجمه ‌ی اعتمادالسلطنه به زبان فارسی راه یافت. این کتاب (منطق‌الوحش) یکی از نخستین کتاب‌هایی بود که سانسور دربار ناصری را تجربه کرد. تا جایی که مترجم اثر از جایگاه وزیر انطباعات ناصرالدین شاه به توقیف و جمع آوری کتابی که خود انتشار داده بود، اقدام ورزید. در واقع ناصرالدین شاه که حقه ‌های سانسور را از اعتمادالسلطنه آموخته بود، آن را رندانه علیه خود او به کار می‌بست.

ادامه دارد

[۱] – اعتمادالسلطنه، محمدحسن: روزنامه خاطرات، مقدمه و فهارس از ایرج افشار، تهران، امیرکبیر، چاپ هفتم، ص۵۰۴.

۲ – قرآن: سوره‌ی جمعه، ۵/۶۲.

۳ – اعتمادالسلطنه، محمدحسن: پیشین، ص۵۳۱.

۴ – آدمیت، فریدون: ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران، پیام، ۱۳۵۵، جلداول ص۶۶.

۵ – عین‌السلطنه، قهرمان میرزا: روزنامه خاطرات، به کوشش مسعود سالور؛ ایرج افشار، تهران، اساطیر، ۱۳۷۷، جلد سوم، ص۲۰۶۱.

 6 – پیشین: ص۲۰۸۲.

۷ – اعتمادالسلطنه، محمدحسن: خرنامه (منطق‌الحمار)، به کوشش علی دهباشی، تهران، پنجره، ۱۳۷۹.


[۱] – اعتمادالسلطنه، محمدحسن: روزنامه خاطرات، مقدمه و فهارس از ایرج افشار، تهران، امیرکبیر، چاپ هفتم، ص۵۰۴.

[۲] – قرآن: سوره‌ی جمعه، ۵/۶۲.

[۳] – اعتمادالسلطنه، محمدحسن: پیشین، ص۵۳۱.

[۴] – آدمیت، فریدون: ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران، پیام، ۱۳۵۵، جلداول ص۶۶.

[۵] – عین‌السلطنه، قهرمان میرزا: روزنامه خاطرات، به کوشش مسعود سالور؛ ایرج افشار، تهران، اساطیر، ۱۳۷۷، جلد سوم، ص۲۰۶۱.

[۶] – پیشین: ص۲۰۸۲.

[۷] – اعتمادالسلطنه، محمدحسن: خرنامه (منطق‌الحمار)، به کوشش علی دهباشی، تهران، پنجره، ۱۳۷۹.