“بودن را برگزیده ایم، اما، “چگونه بودن” را کمتر اندیشه کرده ایم. “چگونه بودن” را دانستن، از آگاهی به چرا بودن” برمی خیزد. و آنان که آگاهی خویش را باور دارند می دانند که چگونه باید بود که خوب باید بود. داشت جز در روند این تکامل نقشی خلاق و بی شائبه داشتن. باور داران راستین “تکامل” بی گمان دانندگان راستین “چرا بودن” اند.  از آن پس “چگونه بودن” پاسخی نخواهد داشد جز در روند این تکامل نقشی خلاق و بی شائبه داشتن.” امیرپرویز پویان

عیدی نعمتی به سهم خود همواره می کوشید (حتی در سال های اخیر که بیماری امانش را بریده بود) که رهرو خستگی ناپذیر این روند باشد . او یک شاعر تبعیدی بود که هرگز به طبقه ی خود پشت نکرد و همواره  تلاش می کرد که رنج ها و آمال های کارگران و زحمتکشان را در اشعار خود پژواک دهد.

عیدی رفت بی آن که یکی از بزرگترین آرزوهایش یعنی سقوط دایناسورهای حاکم بر ایران را تحقق یافته ببیند.

عیدی اینک به دریا پیوسته است تا در فردای نابودی سود و سرمایه و پیروزی کودکان کار، منتشر شود در توفان و در هزاران آینه انعکاس یابد و اشعارش از کتابهای درسی کودکان سر برآورد:

دست دراز می کنم

از دل این شب

ستاره ای بر می دارم

پرتاب می کنم

تا ژرفای اقیانوسی که نمی دانم نامش چیست.

فردا در ساحل زندگی

کودکی ستاره ای خواهد یافت

با شادی کودکانه

آن را به خانه ای خواهد برد

که در کوچه های آن

سرود زندگی به زبانی دیگر

ترانه ی نسلی می شود

که شب ها

چشم به آسمان زندگی

پی جوی ستاره ی خود هستند

کمیته یادمان درگذشت عیدی نعمتی را به خانواده اش، به یاران و دوستانش و به همه ی انسان هایی که برای تحقق دنیایی درخور انسان تلاش و مبارزه می کنند، تسلیت می گوید و در اندوه آنان خود را شریک می داند.