نکته ها/ ۱۴

هواپیمای غول پیکرایرفورس وان ریاست جمهوری آمریکا در فرودگاه مهرآباد به زمین می نشیند. اول ترامپ و بعد ملانیا که چادرگلدارسفیدی به سر دارد از هواپیما خارج می شوند. ملانیا پشت سر ترامپ و درحالی که مراقب است پاشنه کفشش لای پله های هواپیما گیرنکند، تیلیک تیلیک و یواش یواش از پله های هواپیما پائی می آیند.

نزدیک ظهر است و هوا بسیارگرم. آقای ظریف در حالی که طبق معمول می خندد، تک و تنها پای پله های هواپیما از رئیس جمهوری آمریکا مثلا استقبال می کند. ملانیا که اولین بار است آقای ظریف را می بیند، دستش را جلو می آورد که با ظریف دست بدهد، ظریف مثل هندی ها کف دستهایش را می چسباند به هم، خم می شود و لبخند می زند. بعد نگاهش را به ترامپ می دوزد و می گوید قبل از هر چیز لازم می دانم به اطلاع شما برسانم که  ما در ایران زندانی سیاسی و همجنس گرا نداریم. اگر برای دیدن چنین چیزهائی یا ملامت ما در این باره به ایران آمده اید تا هواپیما موتورهایش را خاموش نکرده برگردید لطفن.

ترامپ نگاه سرزنش آمیزی به ظریف می کند و می گوید من پیغام شما را گرفته ام و برای مذاکره آمده ام.

ظریف جلو می افتد و با خنده می گوید پس از این طرف بفرمائید…

اسب و شمشیر و سربازهای ریش تراشیده ارتش، موتورسیکلت های اسکورت و چندین لیموزین سیاه کمی دورتر منتظرند. ظریف با لبخند می گوید از روی فرش قرمز تشریف بیاورید.کاملا نوست و آنقدر نرمه که آدم حظ می کنه روش راه بره، علاوه بر این ما همچنانکه خط قرمزهایمان را مشخص کرده ایم و کسی حق ندارد از آنها تخطی کند، فرش قرمزهایمان هم حساب و کتاب دارد و وقتی برای کسی پهن کردیم، حق ندارد پایش را از گلیم خودش درازتر کند و از فرش قرمز بیرون بگذارد.  بعد در حالی که خودش جلوجلو از روی فرش قرمز راه می رود به ترامپ و ملانیا اشاره می کند که چه جوری راه بروند!  لحظاتی بعد ترامپ و ملانیا به جائی که آقای روحانی ایستاده است و منتظرآنهاست می رسند .

آقای روحانی که قصد استقبال سردی ازترامپ دارد، صبر می کند تا ترامپ کاملا  نزدیک او برسد. بعد جملاتی به عربی می خواند و نیمساعتی آرام و شمرده راجع به همزیستی مسالمت آمیر، شیطنت های دشمنان و وسوسه های شیطان سخنرانی می کند. ترامپ که توسط مترجم اتوماتیک به سخنان روحانی گوش می کند بی حوصله این طرف و آنطرف را نگاه می کند. یکی ازاسب ها را به ملانیا نشان می دهد و می گوید ببین چه اسب قشنگیه . می خواهی برات بخرمش؟ ملانیا لبخند می زند و با سراشاره می کنه که نه. آقای روحانی که سخنرانی اش به اتمام رسیده کنار ترامپ راه می افتد و با هم به طرف یکی از لیموزین های تشریفاتی می روند.

ترامپ برای از بین بردن این استقبال سرد، ضمن رفتن می گوید چه هوای گرمی دارد کشورتان. واشنگتن کاملا سرد بود که ما راه افتادیم …. آقای روحانی به فارسی جواب می دهد نکند که شما هم حرف ها و فیلم های تلویزیون های معاند را باورکرده اید که می گویند کارگران و کارمندان ایران نه غذائی برای خوردن دارند و نه لباسی برای پوشیدن و سفره هایشان خالی ست؟ می بینید که به لطف خداوند، حتی آفتابی داریم که شما هم حسرتش را می خورید! ترامپ چیزی به روی خودش نمی آورد و بعد ازملانیا سوار می شود.

بعد ازپیاده شدن در کاخ سعد آباد، آقای روحانی ترامپ و ملانیا را مستقیمأ به سالن غذا خوری می برد. ملانیا که با کمک شوهرش روی صندلی نشسته است آهسته به ترامپ می گوید اگرقرار باشه با یک دستم چادرم را نگاه دارم چه جوری غذا بخورم؟ یه دستی که نمی تونم …

ترامپ آهسته می گوید یه کاریش بکن دیگه، این یکی از شرایط مذاکره بوده و می نشیند. ترامپ مؤدبانه می گوید چه عطری، چه رنگی، عجب میز قشنگی. برنج های شما چقدردرشته؟

روحانی به انگلیسی جواب می دهد “دیس ایز طارم دمسیاه” و به فارسی ادامه می دهد، گیر همه کس نمیاد. یکی از خدمتکاران بشقاب ملانیا را پر از برنج و کباب می کند. ملانیا به ترامپ میگه برنج را می تونم یه دستی بخورم ولی کباب ها را توتکه تکه کن و بذار دهنم. خودم بخوام این کاررا بکنم چادرم میره کنار و یکهو دیدی باهات مذاکره نکردند.

ترامپ یک قاشق چلوکباب خودش می خورد و با چنگال یه تکه کباب می گذارد دهن ملانیا. ملانیا لقمه را که قورت داد میگه کباب ها را کوچکترش کن. دو سانتیمتر بیشتر نباشه نزدیک بود خفه شم …

ترامپ تکه کوچکتری کباب به دهان او می گذارد و می گوید چقدر بهانه می گیری زن. مگه من اینجا متر و سانتی متر دارم که کباب ها را اندازه بگیرم …؟

مدتی طول می کشد تا غذا تمام می شود. آقای روحانی آنها را به سالن پذیرائی کاخ هدایت می کند . مستخدمین فنجان ها را ازچای خوش عطر لاهیجان پر می کنند. ترامپ ضمن نوشیدن می گوید می دانید که من برای شرکت در کنفرانس جی هشت باید ساعت هشت درپاریس باشم. بنابراین بهتره زودتر مذاکراتمان را شروع کنیم.

آقای روحانی می خندد و می گوید ما با شما مذاکره نمی کنیم. شما یک بار برجام را نقض کرده اید و ما به حرف هایتان اعتماد نداریم.  ترامپ دلخورمی گوید پس برای چی از من برای مذاکره دعوت کرده اید؟

آقای روحانی می گوید ما برای مذاکره حاضریم ولی نه با شما، بروید و بزرگترتان را بفرستید بیاید. ترامپ می گوید اگر منظورتان نتانیاهوست که او ….آقای روحانی حرف او را قطع می کند ومی گوید اون را که اسمش را هم نیاورید …منظورم کسانی است که پشت پرده قدرت درآمریکا هستند.

ترامپ عصبانی فنجان چای را زمین می گذارد، فنجان چای را از دست ملانیا هم می گیرد و روی میزمی گذارد و می گوید بلند شو زن …ما را هم مثل وزیرخارجه آلمان و نخست وزیرژاپن فیلم کرده اند. ملانیا با خوشحالی می گوید آخی، راحت شدم… چادرش را برمی دارد، روی دسته صندلی می اندازد و به اتفاق ترامپ که عصبانی ست به طرف در خروجی می روند. ترامپ هنگام خروج، عصبانی با مشت به دسته یکی از صندلی های استیل می کوبد و می گوید آخ دستم…!

ببخشید دیگه، نشد!

ژاپن راهمه می شناسیم. یکی از قطارهایش ۱۳ ثانیه زودترحرکت کرده بود، وزیرش چنان ازمردم عذرخواهی و به آنان تعظیم کرد که نزدیک بود کله اش بخورد به زمین!

حساب کنید حالا که نخست وزیرش دست خالی از ایران برگشته و نتوانسته ایران و آمریکا را آشتی بدهد، چه حالی دارد. لابد یک هفته عزای عمومی اعلام خواهد کرد؟!

لابد روضه خوان هاشون هم از زبان آقای آبه شروع می کنن به ننه من غریبم درآوردن، اشک ریختن، توی سرخودشان زدن، تعظیم کردن  و از ملت عذرخواهی کردن که: ببخشید رفتم، کلی از وقت گرانبهائی که می تونستم صرف کشورم کنم صرف چانه زدن با ایرانی ها کردم ولی دست خالی برم گرداندند. خدا من را ببخشه و بیامرزه. پشت دستم را داغ کردم که دیگه از این کارها نکنم و میانجی نشم اونهم برای کشوری مثل ایران!

با چشم های خودم نظرسنجی کردم!

دنیا یک روزه به اینجا نرسیده است. میلیونها انسان، هزاران سال تلاش کرده اند تا پیشرفتهای امروزحاصل شده است. روزی که ادیسون برق را اختراع کرد و با فشاریک دکمه شب های تاریک زندگی مردم را روشن کرد، و روزی که گراهام بل موفق به اختراع تلفن شد و مردم از دوردست ها صدای بستگان خود را شنیدند، روزهای فراموش نشدنی زندگی بشر است.

و اکنون که رئیس جمهوری ایران موفق شده از داخل اتوموبیل درحال حرکت نظرسنجی کند و بفهمد ایرانی ها از یک سال پیش آرامش بیشتری دارند و همه گرفتاری هایشان ( اگرالبته کسی گرفتاری داشته باشد!)  تقصیر آمریکاست، مثل همان روزی که برق و تلفن اختراع شد، قابل اهمیت و ثبت درتاریخ است. من که میگم اهمیتش بیشترتره.

نظر سنجی از راه دور کارساده ای نیست. خعععععلی باید وارد وکارکشته باشی تا وقتی لم داده ای توی اتوموبیلت و از جلوی مردمی که کنار خیابان درحال حرکت اند عبور می کنی بفهمی که آنها از شش ماه و یک سال پیش راضی ترند و معتقدند تمام گرفتاری هایشان تقصیرترامپ است!

اگر ادیسون و گراهام بل زنده بودند چشم هایشان از خواندن یا دیدن سخنرانی آقای روحانی چپ می شد. کم کاری نکرده به “ابوالفرض”!

چون می دانم که آدم دیر باوری هستید، لینک سخنرانی اش را برایتان می گذارم که باورکنید:

https://youtu.be/WORU08ZSQ4M

صلح می خواهید؟ خرج دارد!

پس از مقدار زیادی پیاده روی کنار رودخانه (گمانم سه کیلومتررا رفته بودم!) و فکرکردن به این نتیجه رسیدم که اگر فکری برای بهبود اوضاع جهان نکنم، دنیا همینطور قاراشمیش خواهد ماند!

ترامپ یه چیزی میگه، آقای خامنه ای یه چیز دیگه. جان بولتون اخم می کند و ظریف می خندد و  مشکل ما مردم حل نمی شه. با این دیدگاه به خودم گفتم وقتی بزرگترها فکری نمی کنند، کوچکترها باید مغزشان را به کار بیندازند.

آقا هی چمن ها را نگاه کردم و فکرکردم و هی رودخانه را نگاه کردم و فکرکردم و بالاخره برای ایجاد یک صلح دائمی در جهان راه حلی پیدا کردم. اونم چه راه حلی. ماه! راه حلی که به مسائل جهان فقط از یک دید نگاه نشود و همه جوانب درنظرگرفته شده باشد.

می دانم دهانتان آب افتاده و دلتان قیلی ویلی می رود که زود تر بگویم راه حل چیست، اما برای ارائه این راه حل؛ اول شرح مقدماتی لازم است:

می دانید که جنگ ها را سازندگان اسلحه که قدرت های بزرگ اقتصادی جهان هستند راه می اندازند!  اما آیا فکرکرده اید که اگر زبانم لال، جنگ  ازمیان برود، کارخانه های اسلحه سازی تعطیل می شوند و میلیون ها کارمند وکارگر، بیکارمی شوند؟ و فکرکرده اید درآن صورت چه بلائی به سرمیلیارد ها دلارسرمایه اسلحه فروش مادر مرده ای می آیدکه ثروتش را با خون دل  به دست آورده است؟ (گیرم که با خون دل سایرین!)  من برای برقراری یک صلح دائم، فکراسلحه فروش ها را هم کرده ام.

تصور می کنم هیچ کس در دنیا، دلش نمی خواهد بمب وموشک روی سرش بیفتد (حتی خود جنابعالی؟!) اگراینطوراست بنا براین باید کمی فداکاری کنیم و قبل ازآنکه به فکرزن و بچه خودمان باشیم، به فکر زن و بچه اسلحه سازها و اسلحه فروش ها باشیم!

به این شکل که باید همگی وکالت بدهیم تاآخردنیا، قسمت اعظم حقوقی را که بابتش جان می کنیم، بعنوان “هزینه زنده ماندن”  کسروبه حساب اسلحه فروش ها واریز شود تا آنها بدون آنکه جنگی به راه بیندازند، هزینه هایشان را جورکنند، حقوق کارکنانشان را پرداخت نمایند و صنارسه شاهی نیز بابت سود سرمایه و آن همه زحمتی که می کشند، برداشت کنند. بعد اگر چیزی ته حسابمان ماند، نان و پنیری برای خودمان و زن و بچه مان بخریم.

حتما می پرسید مگر دنیا چقدرجا برای انبارکردن اسلحه دارد؟ اگر اسلحه هائی را که ساخته اند روی سرمردم نریزند و مصرف نکنند، پس با آنها چه کنند؟

عرض کردم که فکر همه چیز را کرده ام! دوجور کارمیشه کرد. یکی این که موزهای بسیار بزرگ درست کنیم، بمب ها و موشک ها و جنگنده ها را به نمایش بگذاریم تا مردم بیایند و به چشم خودشان ببینند که اگر موشک اف ۴۵۶ که هزارکیلو وزنشه بیفته روی سرشان حتمن سرشان خواهد شکست !

دوم این که اسلحه های قدیمی را می توان اوراق کرد و جدیدترش را ساخت. موشک ال ۵۰۰  را می شود تبدیل کرد به موشک ال ۶۰۰ وموشک ال ۶۰۰ را می شود یک کمی پیاز داغش را زیاد تر کرد و تبدیلش کرد به موشک ال ۷۰۰ .

به این ترتیب همیشه کارگران مشغول کار خواهند بود و ضمنأ همیشه مدرن ترین اسلحه ها مثل شمشیر داموکلوس بالای سر مردم آویخته وحاضر و آماده خواهد بود تا خدای ناکرده کسی فکر دبه کردن به سرش نزند و هوس نکند ماهیانه ای را که ازحسابش کسر می کنند، نپردازد!

من جای وزیرآموزش وپرورش بودم، زبانهای انگلیسی وآلمانی را جانشین زبان عربی می کردم . کسی که نمیره به عربستان پناهنده بشه ، اکثرا جوانها میرن انگلیس وآلمان. یک یس و نوئی بلد باشن به نفعشونه و توی قبولی شون تاثیرمیذاره !

آقا جان ، به آمریکا برس!

در حالی که روسای جمهور در ایران وقت گرانبهایشان را صرف کاری می کنند که به درد کشور بخورد و آقای روحانی حتی موقعی که در اتوموبیل نشسته است و اینجا و آنجا می رود بیکار نمی نشیند و با نگاه به چهره مردم ازآنان نظرسنجی می کند! ترامپ ، رئیس جمهورآمریکا وقتش را نه تنها تلف می کند که باعث بروز تنش بین کشورها هم می شود. تازگی ها پیله کرده به صادق خان شهردارلندن!

بعد ازآن که ظرف ۲۴ ساعت و درپنج درگیری درلندن سه نفرکشته و سه نفر مجروح شدند، آقای ترامپ صادق خان را باعث آبروریزی ملی خواند که در حال نابود کردن پایتخت بریتانیاست.

 پدرجان تو چیکاره ای که درکار انگلیس ها دخالت می کنی؟ خودشان کم گرفتاری دارند؟ فقط خارج شدن از اتحادیه اروپا هزارجور مسئله برایشان تولید کرده. جنابعالی لطفن به آمریکا برس !

بلندی های ترامپ !

قدر روزگاری را که درآن زندگی می کنیم بدانیم،  پر از نکات ریزریز خنده داره که برای ادامه زندگی به آدم روحیه میده! زمان فتحعلیشاه و ناصرالدین شاه کی ازاین خبرها بود؟

دوتا دوست به هم که می رسیدند و از هم می پرسیدند خب، چه خبر؟

اون یکی جواب می داد سلامتی ، شنیدم دیروز قبله عالم دختر دیگری را عقد کرده است و اون یکی جواب می داد خوشبخت بشن ایشالا و می رفت دنبال کارش!

الان صبح به صبح که لپ تاپت را روشن می کنی، کلی خبر دست اول می خوانی هر یکی ازیکی بهت رو خنده دارتر.
نتانیاهو، قسمتی از بلندی های جولان را که اسرائیل اشغال کرده، بنام ترامپ نامگذاری کرده که دل اونهم توی آمریکا خوش باشه !
ازکیسه خلیفه بخشیدن را شنیده بودیم ولی نمی دانستیم یعنی چی!

سیرسیرشدیم!

هفته پیش که وزیر نیروی کشورمان فرمودند ایرانیها پرخوری می کنند و چینی ها روزی یک وعده غذا می خورند، بی اختیار یاد فرمایش یک وزیر دیگر کشورمان در چند سال پیش افتادم.

آقای عبدالرضا شیخ الاسلامی هم موقعی که وزیرکار بود گفته بود ایران تنها کشورجهان است که گرسنه ندارد و درآن کسی سر بی شام به زمین نمی گذارد.

یادم می آید چنین خبرخوشحال کننده ای چنان بنده را به وجد آورد که با وجود آنکه آخرشب بود و ساعتی نامناسب، زنگ زدم به آقای وزیرکارتا اطلاعات بیشتری در این مورد کسب کنم.

وی با وجود آن که مشغول مسواک کردن دندانهایش بود و قصد خوابیدن داشت با محبت و مهربانی به سئوالات من پاسخ داد و درجواب این سئوال که شما چگونه مطمئن هستید که در ایران کسی گرسنه نیست؟  با خنده جواب داد خودم بارها شاهد بوده ام .

همین امشب هم در رستورانی که شام می خوردم  چندین مرتبه شنیدم که گارسن قبل از آوردن صورتحساب از مشتریان می پرسید دیگه چیزی میل ندارید؟ و همه اشاره به شکم های برآمده شان می کردند و با خنده می گفتند، خیلی ممنون، سیرسیرشدیم!