رئیس جمهور روزش را حدود ساعت پنج تا شش بامداد با نماز صبح آغاز می‌کند. بعد نیم ساعتی را به ورزش می گذراند. به دلیل ابتلا به دیابت صبحانه ی سبکی می‌خورد و چای محصول دریای سیاه را می نوشد. یادداشت‌های مشاورانش و روزنامه های صبح را مطالعه می‌کند. به روزنامه‌ ی اسلامی صباح که به دست یکی از خویشاوندان اداره می‌شود، بیش از همه علاقه‌مند است. ساعت هشت رئیس دفترش را می‌پذیرد و با او در مورد برنامه ی روزانه صحبت می‌کند و در ساعت یازده می‌رود به سمت کاخ.

اردوغان و همسرش امینه در محوطه ی کاخ که بر تپه ای مشرف به آنکارا بنا شده، ویلایی دارند. کاخ را سال ۲۰۱۴ به دستور او ساخته اند. دژی شامل چندین ساختمان با هزار اتاق، پناهگاه زیرزمینی و یک بیمارستان. ورودی کاخ توسط سربازان محافظت می‌شود. مهمانان از جلوی در با ماشین از یک تونل عبور کرده و به قسمت مورد نظر برده می‌شوند. کاخ انعکاس شیوه ی حکومت رئیس جمهور است؛ مرعوب کننده، قدرتمند، منزوی و تحت کنترل.

در ماه فوریه اردوغان ۶۴ ساله شد. همان سر و شکل دوران جوانی را دارد، اما گونه هایش افتاده و پیشانی اش پر از چروک شده است. در سال ۲۰۱۱یک غده ی خوش خیم را از روده اش درآوردند. هنوز هر روز باید شخصاً با وزرا ملاقات کند، با شهردار و وکلای مجلس. باید هر حرکت کوچکی را در حکومت زیر نظر داشته باشد. کتابچه ای با خود دارد که پر از یادداشت است و به ندرت پیش از نیمه شب به خانه باز می‌گردد و از همکارانش هم انتظار دارد که حداقل به اندازه ی او در محل کارشان بمانند.

پانزده سال است که این مرد به ترکیه حکومت می کند. بیش از هر سیاستمدار دیگر قبل از خود. اول به عنوان نخست وزیر و بعد رئیس جمهور. حالا در ۲۴ ژوئن انتخابات مجلس صورت می‌گیرد و در ضمن او می‌خواهد از طریق انتخاب مستقیم ریاست جمهوری خود را هم تثبیت کند با اختیاراتی بیش از همیشه. او قدرت تام و تمام را می خواهد. ترکیه بیش از هر چیز دیگر با نام او یکی خواهد شد: اردوغان.

مردی که نامش این‌طور با کشورش گره خورده، کیست؟مردی که همه فکر می‌کنند خیلی درباره‌اش می‌دانند و در اصل تا حد زیادی ناشناس است. چطور حکومت می‌کند؟ به چه کسی اعتماد دارد؟ در جمع کوچک نزدیکان چطور رفتار می‌کند ؟

در چند ماه گذشته، اشپیگل با تعداد زیادی از نزدیکان رئیس جمهور حرف زده، با مشاوران، کارمندان عالیرتبه، دوستان حزبی و وزرا. بیشتر این افراد اصرار داشتند که اسمشان فاش نشود. آن‌ها می‌خواستند در مورد اردوغان حرف بزنند، اما نمی خواستند او از دستشان خشمگین شود.

با توجه به حرف‌های آنان و مدارک و شواهدی که اشپیگل امکان دسترسی به آن‌ها را داشت، این تصویر از رئیس جمهور به دست آمد: اندیشه ی شکست، اردوغان را در اوج قدرت به تسخیر خود در آورده است. او خود را غریبه احساس می‌کند و فقط به خانواده اش اعتماد دارد، چیزی که باعث اختلال در دولت می‌شود. او تبدیل به دیکتاتوری شده که در دور برش سکوت حاکم است. کسی در حضور او نمی‌خندد. وزرا وقتی رو به روی او قرار می گیرند، صدایشان را پایین می‌آورند، چهره شان رسمی و تقریباً خشک می‌شود و عصبی و نگران به زمین نگاه می کنند.

می‌گویند که اردوغان خیلی سریع خشمگین می‌شود. قصه ی سیلی زدن به همکارانش و یا پرت کردن آیپدش به سمت آن‌ها نقل مجالس است. گاهی اما خشمش برنامه‌ ریزی شده است. مثلاً در مجمع اقتصادی جهان در داووس چند سال پیش، جلوی دوربین به شیمون پرز گفت که قاتل بچه هاست، با مجری برنامه هم دعوایش شد و خشمگین صحنه را ترک کرد. برای مشاورانش خیلی دردسر ساز شد اما هوادارانش وقتی به استانبول رسید از او استقبال جانانه ای کردند.

اردوغان حتی حالا بعد از پانزده سال حکومت هنوز می‌تواند خود را به عنوان چهره ای مردمی جا بزند. او یک پوپولیست است، کسی که مردم را مجذوب و از آن خود می‌کند. وقتی که در اوائل ژوئن برای مبارزات انتخاباتی به استان زونگولداغ واقع بر دریای سیاه رفت، همه ی هواداران را از گوشه و کنار کشور به آنجا کشاند. سرودی که فقط برای او ساخته شده بود، با صدای بلند از بلندگوها شنیده می‌شد. خیابان‌ها از پوسترهای او پر شده بود. یکی از نویسندگان سابق نطق های او می‌گوید که اردوغان قبل از سخنرانی همه ی یادداشت ها، ارقام و فکت ها را کنار هم می‌گذارد، طوری که به نظر می‌رسد همه چیز را درباره ی منطقه ای که در آن جا نطق می کند، می‌داند. تماشاگران از خود می‌پرسند: این همه اطلاعات را از کجا آورده است؟

اردوغان جوان در کلوپی نیمه حرفه ‌ای در استانبول فوتبال بازی می‌کرد و هنوز هم با علاقه فوتبالیست ها را دور خود جمع می‌کند. مثلاً همین عکسی که با مسعود اوزیل و ایکای گوندوغان گرفت و لج آلمانی ها در آورد. در عین حال یک کشتی گیر و یک بسکتبالیست هم در جمع مشاورانش دارد. تا همین دوسال پیش با محافظان و همکارانش در محوطه ی کاخ به طور مرتب بسکتبال بازی می‌کرد. ویدئویی وجود دارد که او را در یک مسابقه ی فوتبال با قهرمانان ترکیه نشان می‌دهد که هر وقت توپ نزدیک پای رئیس جمهور می‌آید، دیگران با احترام کنار می‌کشند.

اردوغان کتاب نمی‌خواند، اما خیلی زیاد تلویزیون تماشا می‌کند. در دفتر کار و در لیموزین دولتی اش Ahaber ، کانالی که به پخش تئوری‌های توطئه معروف است، یک سر پخش می‌شود. از اینترنت خیلی کم استفاده می‌کند و شبکه‌های اجتماعی را چیزی در حد زهر می‌داند که البته مانع نمی‌شود برای اذیت و آزار مخالفان و منتقدانش یک ارتش سایبری را به کار بگمارد. از آنجا که رئیس جمهور زبان‌های بیگانه را بلد نیست، دایره ی ترجمه ی اداره ی رسانه‌ و اطلاعات همه ی خبرهای خارجی را برایش ترجمه می‌کنند و به این ترتیب او از همه ی اخبار راجع به خود در گوشه و کنار جهان مطلع است.

مثل خیلی از سران کشورها به تاریخ علاقه‌مند است، بیش از همه به دوران خلافت عثمانی. او سلطان عبدالحمید دوم، پادشاه خونخوار عثمانی را تحسین می‌کند و هیچ کدام از بخش‌های سریال پر طرفدار ترکی که در مورد زندگی او ساخته شده از دست نمی‌دهد. یک بار حتی سر فیلمبرداری این سریال هم ظاهر شد.

برای اردوغان اعلام جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۳به دست مصطفی کمال آتا تورک یک اشتباه تاریخی بود؛ او میل دارد خود را به تاریخ عبدالحمید دوم گره بزند، همان زمانی که قلمروی عثمانی از خاورمیانه تا بالکان کشیده شده بود. اما میل به کشورگشایی اش با شکست روبه رو شد؛ نه توانست اسد را سرنگون کند و در این فاصله به جای آن که به عربستان سعودی و مصر نزدیک‌تر شود، از آنان فاصله ی بیشتری گرفت.

اردوغان دچار تضاد درونی ست؛ از بیرون خود را مردی قوی نشان می دهد، مردی خشن و پرسروصدا که بیشتر طرفدار جنگ است تا آشتی، اما آن‌ها که او را از نزدیک می‌شناسد، از او تصویر مردی مردد را ارائه می‌دهند که تمام سیاستش را بر اساس همه‌پرسی ها گذاشته است. تقریباً هر هفته یک همه‌پرسی در مورد مسائل مختلف می گذارد؛ از سیاست‌های اقتصادی تا دخالت نظامی در سوریه و محبوبیت سیاستمداران دولتی. نتایجی که این روزها از همه‌پرسی ها به او می‌رسد، باید تا حدی نگرانش کرده باشد.

اردوغان، وقتی که در ماه آوریل انتخابات را یک سال و نیم به جلو کشید، به پیروزی خود ایمان داشت. اما حالا بعضی همه‌پرسی ها حاکی از آن ست که انتخابات به دور دوم می‌کشد، یعنی او نخواهد توانست اکثریت مطلق را به دست بیاورد و دو هفته بعد باید دوباره رأی گیری شود. حالا دیگر حتی یک چیزی که تصورش هم نمی رفت دارد امکان‌پذیر می‌شود: شکست او در انتخابات.

سیاستمداران دولتی این انتخابات را «بازی نهایی » می‌دانند. اگر اردوغان برنده شود، پایه‌های حکومت مطلقه ی خود را برای سالها محکم کرده و اگر شکست بخورد، ترکیه در هفته‌ های پیش رو باید در انتظار اتفاقات غیرمنتظره ای باشد. هیچ‌کس نمی‌داند که آیا اردوغان شکست را خواهد پذیرفت و به یک انتقال قدرت آرام رضایت خواهد داد یا نه. او باید حساب این را بکند که ممکن است بعد از شکست متهم و راهی زندان شود. برای رئیس جمهور ۲۴ ژوئن روزی سرنوشت ساز است.

اردوغان در استانبول بزرگ شده و هیچ وقت نتوانست با آنکارا شهر نظامیان و مقامات بلند پایه ی اداری نزدیک شود. هنوز هم آخر هفته ‌ها را با خانواده اش در استانبول می گذراند. همسرش امینه همیشه با اوست، کار نمی‌کند و کمتر در مجامع ظاهر می‌شود.

اردوغان می‌خواهد لااقل پنج سال دیگر حکومت کند. تا صد سالگی جمهوری ترکیه و یا شاید باز هم بیشتر. با این همه هیچ موضوعی بیش از این که میراثش به دست چه کسی خواهد افتاد، او را به خود مشغول نمی‌کند. افراد مورد اعتمادش می‌گویند: اردوغان ترجیح می‌دهد که یکی از فرزندانش پس از او رئیس جمهور شود.

اما بوراک پسر اولش پس از این که معلوم شد در یک تصادف رانندگی نقش داشته، از انظار عمومی دور شد. بلال پسر دومش هم پرونده ی خوبی ندارد و اردوغان می‌داند که شانسی برای ورود به دنیای سیاست نخواهد داشت. بنابراین دو دختر او یعنی ثمیه و عذرا شانس بیشتری دارند. ثمیه معمولاً پدر را همراهی می‌کند و در جریان ناآرامی های پارک گیزی بر پدرش تأثیری مثبت داشت. اما تصور یک زن بر صندلی ریاست حزب اسلامی عدالت و توسعه غیر ممکن است.

اردوغان با سختگیری خانواده اش را تحت فرمان دارد. حتی در تلفن هم سر پسرش بلال داد می کشد، اما هیچ وقت اختلافات خانوادگی به بیرون درز نمی کند. عذرا پایان نامه ی دکترایش را در رشته ی جامعه شناسی از دانشگاه برکلی به پدر تقدیم کرد: به قهرمانم که به من آموخت به خودم افتخار کنم. به جانی زیبا، فروتن و اندیشمند.»

توجه ویژه ی اردوغان به خانواده موجب پیشرفت سریع دامادش یعنی همسز عذرا در عرصه سیاست شد. برات البایراک که خانواده اش دهه هاست با خانواده ی اردوغان آشنایی و دوستی نزدیک دارند. اردوغان در همه ی تصمیمات مهم با دامادش مشورت می‌کند. در انتخابات ژوئن هم اسم او به عنوان نماینده ی اول استانبول آورده شده، برات البایراک هم به نوبه خود به همکاران حزبی نشان می‌دهد که چقدر با رئیس جمهور نزدیک است. در مسافرت های رسمی برعکس دیگران در ماشین اردوغان می‌نشیند و در جلسات کابینه به شکلی نمایشی دست روی شانه ی اردوغان می‌گذارد و از زن و فرزند حرف می‌زنند.

یکی از سیاستمداران دولتی که نفوذ البایراک را مثل خیلی‌های دیگر درست نمی‌داند، می‌گوید: او طوری رفتار می‌کند که انگار رئیس جمهور است؛ به همکارانش در کابینه دستور می‌دهد، به آن‌ها می‌گوید که چطور مسئولیت هاشان را انجام دهند و چه کسی را به کار بگمارند.

اردوغان می‌خواهد ترکیه را بعد از انتخابات به یک کمپانی خانوادگی بدل کند و یک سلسله به وجود بیاورد. شاید البایراک در دولت جدید معاون او شود و به این ترتیب نفوذ بیشتری به دست بیاورد. باز هم یکی از مقامات دولتی می‌گوید « این بار سنگینی بر دوش حزب است.»

برای اردوغان سیاست همیشه یک جنگ بود. او پسر یک دریانورد خیلی مذهبی، اول لائیسیته را کنار زد و بعد در مقابل فتح الله گولن که در به پیروزی رسیدن خود او نقش بزرگی داشت، قرار گرفت. اوج این جنگ قدرت کودتای پانزده جولای ۲۰۱۶ بود که دولت هواداران گولن را مسئول آن می‌داند.

تا حال اما به راستی معلوم نیست که چه کسی پشت طرح کودتا بوده. اردوغان تلاشی برای روشن شدن این موضوع نکرد، فقط از آن به عنوان ابزاری برای تعقیب و دستگیری طرفداران گولن و در کنارش هر کس دیگری که حکومت او را زیر سؤال می‌برد، استفاده کرد؛ منتقدین اپوزیسیون، فعالان حقوق بشر و روزنامه نگاران. محافظه کاران دور و بر مرتب در تلاشند تا جلوی او را بگیرند. آن‌ها عقیده دارند که این حجم از دستگیری به اعتماد مردم لطمه وارد می‌کند اما رئیس جمهور برای شنیدن چنین حرف‌هایی گوش شنوا ندارد. او معتقد است اگر حتی یک قدم در راه آشتی با مخالفان بردارد، قدرتش را از دست می‌دهد.

اردوغان به عنوان یک رفرمیست وارد میدان شد. او دست دوستی به سمت کردها دراز کرد، با اتحادیه اروپا وارد مذاکره شد تا ترکیه را در میان خود بپذیرند، کشور را به سمت مدرنیزه شدن برد. اما رو به رو شدن با هر اعتراضی مثلاً ناآرامی های پارک گیزی و یا طرح کودتا او را به سمت دیکتاتور شدن کشاند.

در قصر او حالا فضایی ست که همه در آن احساس خطر می‌کنند. یکی از افراد مورد اعتماد او می‌گوید: اردوغان همیشه به همه ی قوای خارج از حلقه ی اطرافیان مشکوک بود، اما بعد از شکست کودتا دیگر دچار پارانوئید شده است. او در همه جا دشمن و در هر حرکتی طرح توطئه می‌بیند. او دیگر از ترس شنود خیلی کم از تلفن استفاده می‌کند و می‌دهد هر غذایی را پیش از خوردن امتحان کنند تا مسموم نباشد.

اردوغان دیگر مشاورانش را بر اساس صلاحیت یا حتی جهان بینی آنان انتخاب نمی‌کند. شرط واجب وفاداری صددرصد شان است. به این ترتیب در اطراف رئیس جمهور پر از کسانی ست که هر روز به او اطمینان می‌دهند که از جانب خدا برای رهبری ترکیه انتخاب شده است. یکی از مقامات دولتی ترکیه اعلام کرده که پیش از انتخابات ژوئن باید این پیام به مخالفان داخلی و خارجی داده شود که بدون اردوغان ترکیه ای وجود نخواهد داشت.

درست مثل مشاوران، حزب عدالت و توسعه را هم اردوغان بر اساس میل خود بازسازی کرد. درست مثل همان بازی فوتبال، نمایندگان هم خود را از سر راه او کنار می‌کشند و به نفع او شعار می‌دهند. هر کس هم که به او اعتراض کند و یا شخصیتی مستقل داشته باشد، تنبیه می‌شود.

مقامات حزبی با ترس و وحشت رفتار اردوغان با نخست وزیرش احمد داووداغلو را به خاطر می‌آورند. در سال ۲۰۱۶ در پرونده ای که برایش ساختند، به خیانت متهم شد. گفتند که نخست وزیر با غربی‌ها علیه اردوغان متحد شده است. مدارک خصوصی و اظهارات افراد نزدیک حاکی از آن ست که برات البایراک داماد اردوغان پشت سر این اتهامات قرار دارد. کمی بعد از این پرونده سازی، اردوغان جای او را به بینالی یلدریم که از افراد مورد اعتماد خودش بود، داد.

یلدریم برعکس داوود اغلو هیچ علاقه‌ای به این که در مرکز توجه قرار بگیرد، ندارد. او تمام توهین‌ها و دستورات ریزودرشت رئیس جمهور را تحمل می‌کند. یکی از مقامات حزبی عقیده دارد: بینالی اصلاً متوجه نمی‌شود که رئیس جمهور او را تحقیر می‌کند. در دوران یلدریم قدرت به طور کامل از دست نخست وزیری خارج و به کاخ ریاست جمهور منتقل گشت.

هر چند از بیرون به نظر می‌رسد که حکومت ترکیه یک دست باشد، اما در پشت صحنه مشاوران، وزرا و نمایندگان با هم درگیر نبردی طاقت فرسا بر سر جلب توجه و دوستی اردوغان هستند. او هم از اینکه افراد خود را به جان همدیگر بیاندازد و از این میان سود ببرد، خیلی خوشش می‌آید. دو فراکسیون در حال حاضر به نبرد با هم مشغولند: البایراک در جناح تندرو و محمد شیمشک معاون نخست وزیر در جناح محافظه کار به همراه ابراهیم کالیم.

البایراک مطمئن است که اتحادیه ی اروپا وقتی در برابر انتخاب میان اردوغان و یا عدم ثبات و هرج و مرج قرار بگیرد، اردوغان را انتخاب خواهد کرد. او می‌خواهد که اروپا در برابر ترکیه همان رفتاری را که در برابر مصر دارد، در پیش بگیرد. یعنی آن را کشوری بداند که می‌شود با او معامله کرد ولی کاری به کار اوضاع داخلی اش نداشت. او و افراد وابسته به آن جناح کسانی چون شیمشک را به مسخره «غربی» می نامند.

اردوغان همه ی تدابیری را که به پیروزی اش در انتخابات ژوئن بیانجامد، به کار بسته است. او با گروه اولترا ناسیونالیستی MHP متحد شده، شرایط اضطراری را که بعد از کودتا در کشور اعلام شده بود، برای هفتمین بار تمدید کرده، شرایط را تا می‌توانسته برای رقبا دشوار نموده و آن‌ها را از اذهان عمومی کنار زده چون از زمانی که روزنامه ی حریت به دست طرفداران اردوغان افتاده، می‌شود گفت که روزنامه‌ها تقریباً در اختیار رژیم قرار دارد و مخالفان محکوم به سکوت هستند.

با این حال باز هم فضای انتخابات بازتر از آن ست که اردوغان در ماه آوریل انتظارش را داشت. رئیس جمهور بعد از پانزده سال حکومت به نظر خسته می‌آید. در نطق های انتخاباتی از شور و شوق دوران گذشته خبری نیست. یکی از مقامات حزب عدالت و توسعه عقیده دارد: موضوعی که حزب بتواند با آن مردم را حول یک محور گرد بیاورد این بار وجود ندارد. در زمان رفراندم حمله به آلمان سوژه ی انتخابات بود. چهار تا پنج درصد رأی اردوغان را بالا برد. این بار اما نمی‌شود از این استراتژی استفاده کرد. از نظر اقتصادی خیلی سنگین تمام شد.

برای اولین بار اپوزیسیون به هم نزدیک‌تر شدند. حزب جمهوری خلق CHP، حزب نئوناسیونالیستی، و حزب اسلامی سعادت Saadet با هم متحد شدند و فقط حزب طرفدار کردها HDP که کاندیدایش دمیترتاش در زندان است به تنهایی وارد مبارزه شده است.

برای انتخابات دو آلترناتیو وجود دارد که هر دو می‌توانند نتایج وحشتاکی به بار بیاورند.

اولین امکان: پیروزی اردوغان می‌تواند مهر تاییدی به تبدیل ترکیه از یک کشور دمکرات به کشوری با فرمانروایی مطلقه یک فرد باشد. در سیستمی که او هم رئیس جمهور است و هم در راس دولت قرار دارد. او می‌تواند با داشتن اکثریت قوانین اساسی را تغییر بدهد و وزرا را به میل خود عوض کند. جامعه ی مدنی که با تمام فشارها هنوز با سرسختی اعتراض می‌کند، سرانجام کاملاً تضعیف روحیه خواهد شد. مخالفان خودکامگی اردوغان یا به کنج عزلت پناه خواهند برد یا ناچار به مهاجرت خواهند شد.

در اروپا برخی گمان می‌کنند که اگر اردوغان پیروز شود، خیالش راحت خواهد شد و با مخالفانش از سر آشتی در خواهد آمد. اما عقیده ی نزدیکان او این ست: اگر اردوغان در ۲۴ ژوئن پیروز شود، تازه شروع می‌کند به درست و حسابی حکومت کردن.

در سیاست خارجی به احتمال زیاد شریکی غیرقابل پیش‌بینی تر و دردسرساز تر از پیش خواهد شد. با اعتماد به نفسی که از پیروزی به دست خواهد آورد می‌تواند دوباره به حرکات خودسرانه در عراق و سوریه دست بزند. آگاهان عقیده دارند که او قرارداد راجع به آوراگان را با اروپا مورد بررسی دوباره قرار خواهد داد.

دومین امکان: شکست اردوغان. پیروزی نیروهای دمکراتیک در ترکیه اما می‌تواند این کشور را به هرج و مرج بکشاند. اردوغان در جمع نزدیکانش ابراز نگرانی کرده که می‌تواند سرنوشتی چون عدنان مندرس که پس از برکناری توسط نظامیان به دار آویخته شد، داشته باشد.

هنوز در کاخ کسی جرأت ابراز نظر در مورد شکست احتمالی اردوغان را به خود نمی‌دهد. اما وزرا در نهان خود را برای فرار هم آماده می‌کنند. یکی از مقامات عالیرتبه گفته که برای خودش شانس زیادی نمی‌بیند ولی می‌خواهد همسر و فرزندانش را از کشور خارج کند.

در هر صورت اردوغان به هر کاری دست خواهد زد تا از شکست جلوگیری کند. نیروهای اپوزیسیون خود را برای سناریوهای مختلف آماده کرده‌اند: می‌تواند در انتخابات تقلب کند، می‌تواند دستور انتخابات مجدد را صادر و شرایط اضطراری را تمدید کند که در آن صورت باید منتظر نبرد میان هواداران و مخالفان دولت بود.

یکی از نیروهای اپوزیسیون عقیده دارد: هیچکس نمی‌داند که در بیست و چهار ژوئن چه اتفاقی می‌افتد. اما در این که ترکیه بعد از انتخابات کشور دیگری خواهد بود، نباید شک کرد.

اشپیگل:۱۶. ۰۶. ۲۰۱۸