اینکه رسانه های فارسی زبان در جهان بزرگ و رنگارنگ ایرانی بتوانند دوام بیاورند و مستقل بمانند به معجزه بیشتر می ماند تا واقعیت. شاید از همین هول و ولا هم باشد که برخی ها به این ماندگاری ها به دیده ی تردید نگاه می کنند. در موردهای دیگر چه بسا نتوانم به یقین تردید ناکردنی داوری کنم، اما شهروند دیگر پاره ای از جان و جهان من و نسرین و بسیاری از همکارانم در این نزدیک به سه دهه بوده است و با گوشت و پوست و استخوان تجربه ی تلخ و شیرین انتشار نشریه ای مستقل را داشته ایم.
اینها را می نویسم که هم به خودم و هم به خوانندگان و خواهندگان و حمایت کنندگان و همراهان و همدلان شهروند هشدار داده باشم که رژیم برای از سر راه خود برداشتن رسانه های مستقل نیاز به تلاش زیاد ندارد. کافی است بگذارد آنها در درد بی درمان محرومیت های مالی دست و پا بزنند، تا از سپهر زبان فارسی بیرون انداخته شوند و یا چنان ضعیف و کم مایه و موضوع و مطلب شوند که عدمشان به ز وجود!
اینها یعنی هر روز بازو و برجکی که پیکان تیز نگاه و نقدش رژیم است از میدان بدر شود، و به جای این گونه رسانه ها، رسانه هایی برویند که به بهانه های بسیار به تنها امری که نپردازند درد مردم ایران باشد. در همین شهر تورنتو رژیم دلارهایی را که می بایست خرج زندگی سخت و هر روز دشوار شونده تر مردم ایران کند، خرج تضعیف رسانه های مستقل از یک سو، و تقویت رسانه های بی خاصیت یا دارای خواص به سود خود از دیگر سو کرده است. رویش نشریاتی مقطعی و چه بسا ادامه دار و بازار خراب کن با شکل و شمایل خواننده پسند و با کادرهای کار آزموده و حرفه ای تا اندک اندک نشریات اپوزیسیون از رونق بیفتند. وظیفه ی ملی و میهنی همه ی ماست که نسبت به این گونه ترفندهای حکومت هشیار باشیم.
چرا این ها را در آستانه ی ۲۹ سالگی شهروند می نویسم برای اینکه شهروند و رسانه های نوشتاری و گفتاری دیگری همچون شهروند، زیر ضرب نوک پیکان کارگزاران رژیم قرار دارند و برای این که از کمترین بخت پشتیبانی ملی ایرانیان در تبعید و مهاجرت هم برخوردار نیستند، در نتیجه این مسیر مدام دارد به سود رژیم و به زیان مخالفان او طی می شود.
شهروند و یا رسانه های مشابه که با سخت جانی و رنج و زحمت بسیار توانسته اند دوام بیاورند تا هم نگذارند زبان فارسی و هم اندیشه ی حقوق بشرمحور در جوامع ایرانی بخشکد و راه برای جولان های بیشتر وابستگان حکومت هموار شود، در این روزها از هر زمان دیگری بیشتر در زحمت برای ادامه ی انتشار و خدمتی که تنها به عشق به این زبان و فرهنگ انجام می شود، هستند.
جهان پرتوان و امکان ایرانیان خارج از کشور اگر به این گرفتاریهای مادی که در نتیجه شکل معنایی و محتوایی هم پیدا خواهد کرد توجه نکنند، همین نور و نوای اندک مقاومت مستقلانه در برابر رژیم را هم از دست خواهد داد.
من به عنوان کسی که در بیش از سه دهه ی گذشته در تورنتو و کانادا در همین راستا کوشش کرده ام و از حمایت های ستودنی همکار و همسرم هم برخوردار بوده ام به عنوان نمونه می خواهم عرض کنم که حسن زرهی ها و نسرین الماسی ها در طول این سال های دراز هم از حجم و هجوم کار خسته شده اند، و هم با همه ی خستگی در حالی که حاضر هستند تا زنده اند کارشان را در حد توان و امکان همچنان انجام دهند، اگر از پشتیبانی شما مردم و خوانندگان برخوردار نشوند، بخت نه تنها معنوی، بلکه امکان مادی انجام کار را هم دیگر نخواهند داشت و یکی یکی از میدان به در خواهند شد!
در برابر ترفند های همه روز به رنگی شونده رژیم و چند دستگی ها و به جان هم افتادن های خودمان اگر فکری همه جانبه و همگانی برای پشتیبانی از رسانه های ایرانی مستقل نشود، جامعه از این صداها محروم می شود و نه تنها این، که خلاف آن که تقویت موقعیت رژیم و عوامل اوست رخ خواهد داد.
به امید روزی که ایرانیان به رسانه های فارسی زبان و مستقل به عنوان بازوان اصلی حمایت و مراقبت هم این زبان و فرهنگ و هم حقوق بشر و آزادیهای مدنی دیگر نگاه کنند.
می خواهم از همه ی دوستان و همکاران شهروند که در این نزدیک به سه دهه با همه ی توان و امکانشان خالصانه، عاشقانه و مسئولانه با همه ی کمبودها و سختی ها ما را و جامعه خود را یاری داده اند سپاسگزاری کنم و شک ندارم که بی حمایت و همراهی و همدلی و همگامی آنان بخت این ماندگاری میسر نبود. به خودمان هم که توانستیم جان سختی بیش از توان خویش بکار گیریم تا این چراغ روشن بماند و دل دشمنان مردم شاد نشود شادباش می گویم و منتظر جشن سی سالگی شهروند در شهرمان و در جهان شهر ایرانی می مانیم.