ای خردمند عاقل و دانا

قصه انتقام برخوانا

قصه انتقام تاریخی

سبک آن رهبر مسلمانا

بود در میدل ایست سرداری

اهل کشتار و جنگ و بحرانا

هی ز تهران به سوی سوریّه

رفت و بسیار کُشت انسانا

گفت من کُشته ام در ایران هم

بچه بسیار در خیابانا

رحم اصلن نداشت یکذرّه

نه به پیران و نه جوانانا

شهرت قاسم سلیمانی

خلق را کرده بود حیرانا

***

بود امّا در آن سر دنیا

قلدری زورگوی دورانا

لیک از جنگ هم فراری بود

کاسبی، شغل و کار ایشانا

توی کاخ سفید بنشسته

مثل بقّال توی دکّانا

چشم او بود سوی نفت عراق

همچنین بشکه های ایرانا

بود اهل معامله، زد و بند

عاشق هر چه معدن و کانا

هدف او مذاکره با شیخ

گفتگو با رئیس دزدانا

که به ما نیز خیرتان برسد

تا که ما هم کنیم جبرانا

پاسدار رژیمتان باشیم

تا که راحت دهید جولانا

تا نپرسیم از حقوق بشر

و چرا اینهمه به زندانا

گر که با ما مذاکره نکنید

میشوید عاقبت پشیمانا

***

این میان بود مانع دو طرف

حضرت قاسم سلیمانا

بخصوص از برای آمریکا

مثل کک بود توی تنبانا

چاره را دید آن پرزیدنت

که کند مشکل خود آسانا

پس به یک نقشه ی تروریستی

قال او کند و داد پایانا

به دو تا موشک هوا به زمین

رفت سردار با نگهبانا

***

رهبری چون شنید این اخبار

زلزله شد به بیت ایشانا

گفت ای هارت و پورت، ای فریاد

میزنم میکشم به قرآنا

اِنتِقَم، یُنتَقِم، اَلاَنتاقُم

التلافی به حق سبحانا

انتقامی بگیرم از یارو

که نویسند توی کیهانا

انتقامی که مرغ های هوا

بشوند از براش گریانا

انتقامی که هرچه پهپاد است

اشک ریزد مثال بارانا

های ای امّتی که در صحنه

آمده اید پای عریانا

رژه رفتید در خیابانها

من خودم دیدم از شما سانا

یا که در زیر پای یکدیگر

له شدستید توی کرمانا

انتقامی چنان بگیرم من

که شماها شوید شادانا

انتقامی که بایدووی مغول

نگرفت آنچنان ز غازانا

نگرفته ست هم ز خاشوقچی

اینچنین انتقام سلمانا

***

کرد احضار رهبر زخمی

هرچه سرهنگ یا گروهبانا

مجتبا و ولایتی و ظریف

جنتی و وحید حقانا

موشکی داشت در پس منبر

گفت آن را شلیک الآنا

بزنیدش به پایگاه طرف

که شود پایگاه ویرانا

ولی اول وحید، با پوتین

چک کن این نقشه درخشانا

آن طرف هم ظریف را فرمود

که بکن بر عراق، اعلانا

گفت باید همه خبر بشوند

از چنین نقشه ای، به پنهانا

گفت ضمناً بپرس ساعت چند

بزنیم عاجل و شتابانا

خبر آمد سه شنبه نیمه ی شب

وقت خوبیست بهر فرمانا

گفت رهبر موافقم، بزنید

بکُشید از طرف، فراوانا

***

پرت شد موشکش به عین الأسد

نیمه شب خشمگین و غُرّانا

رفت از سقف و خورد بر دیوار

بعد افتاد توی ایوانا

چند تا موشک دگر آمد

بعضی افتاد در بیابانا

زور آقا اگر به خر نرسید

آنچنان هم نکوفت پالانا

صبح فردا مثال توپ ترکید

خبرش توی شهر و استانا

هیجان، شور و عشق و سرمستی

گشت در هر طرف نمایانا

“چند صد تن تلف شدند آنجا؟”

امت صحنه گشت پرسانا

پاسخ آمد فقط تلف گشته

چند تا موشک نه ارزانا

ولی البته سیلی محکم

زده شد نصف شب به شیطانا

صورتش غرق خون شد و ضمناَ

کلی از او شکست دندانا

به نظر میرسد پشیمان است

گشته ترسیده و هراسانا

گفته کردم غلط که بدجوری

کشتم آن قاسم سلیمانا

نکُشم جانشین او، یعنی

نقلعلی اسماعیل قاآنا

بعد از آن انتقام وحشتناک

از خشونت بود گریزانا

مهربان گشته است از ترسش

شده خواهان عهد و پیمانا

ظاهراً آدم بدی هم نیست

گوگوری مگوریست، مامانا

بنده هم در مقابلش بکنم

نرمشی مثل قهرمانانا

پس چه بهتر مذاکره بکنیم

تا بفهمیم حرف آنانا

***

آن طرف نیز مست پیروزی

پرزیدنتِ صحنه گردانا

گشت وجه المصالحه سردار

دو طرف شادمان و خندانا

هر دو را چونکه درد قاسم بود

دردشان گشته بود درمانا

رهبر انتقامجو حالا

زیر لب گفت شکر یزدانا

که ترامپ است خضر راه نجات*

بر محمد و آل او صلوات

————————–

* وام گرفتم از این بیت عارف قزوینی:

“بلشویک است خضر راه نجات”

“بر محمد و آل او صلوات”