فلورا غدیری

یوگا حالتی والا و خجسته از آگاهی است که در آن مشاهد حقیقت ممکن خواهد بود، این مشاهده مطلقاً ورای اطلاعات اکتسابی قرار دارد 

“آکشِو پانیشاد ۳ ـ ۲ “

یوگا یک نیاز با ارزش برای مردم عصر حاضر ـ قرن ۲۱ ـ  است. مردمی پر مشغله و گرفتار که باید فراگیر راهی باشند تا بتوانند ضمن این که تلاش می کنند تا به زندگی سخت خود ادامه دهند بتوانند آرامش و اندیشه ای مثبت را جایگزین بدبینی و منفی گرائی کنند. این کار دشواری است، ولی غیرممکن نیست. چرا که خواستن توانستن است.

یوگا هنر زندگی کردن است، دانشی است که می تواند با زندگی روزانه افراد عجین شود، زیرا که بر تمامی جنبه های حیاتی، اعم از جسمی، ذهنی و روحی تاثیر بسزائی دارد.

هدف یوگا هماهنگ کردن سیستم های مختلف بدن است تا در پرتو آن شادابی و تندرستی کلی به دست آید. یوگا فرآیند کشف خود و خویشتن شناسی است. یوگا طریقی است به سوی تعالی و تمرکز، راهی است که به پیشرفت انسان و توسعه دوستی و عشق بین آدمیان می انجامد و وسیله ایست که بشر را به رهائی از بند رهنمون می سازد (کسی که به روش یوگا تمرکز پیدا می کند به خودشناسی می رسد و اعتماد به نفسی عاری از خطا پیدا می کند).

یوگا علاوه بر فوایدی که برای فرد دارد، برای جامعه نیز می تواند مفید باشد. در بسیاری از کشورها در زندان ها یوگا تعلیم داده می شود و سبب تغییرات مثبتی در شخصیت جنایتکاران خطرناک می شود. همچنین در بسیاری از مراکز ترک اعتیاد در نقاط مختلف دنیا از یوگا استفاده می شود.

معنای واژه یوگا: 

یوگا واژه ای سانسکریت است که در مورد ریشه آن اختلاف نظر وجود دارد: آن را از ریشه های یوجیر (اتحاد و وصل) یوج (رویت و نظاره)  و یوغ (کنترل و به زیر یوغ درآوردن) ذکر کرده اند. ریشۀ کلمه یوگا یوک می باشد و معادل انگلیسی آن to yoke (جفت کردن یا جفت شدن و یکی شدن) می باشد. یوگا از طرفی به معنای “کنترل کردن” آمده است و در آن صورت یوگا را می توان علم کنترل امواج فکر و علم مهار قوای تن و ذهن به منظور تسلطی همه جانبه بر توان بالقوه خود دانست. بنابراین روش این دانش کنترل قوای تن و فکر است.

در کتاب شاندلی اوپانیشاد این گونه آمده است که “یوگا عبارت از کنترل امواج ذهنی است.”

از طرفی می توان یوگا را به معنای “نظاره کردن و دیدن” در نظرگرفت در نتیجه یوگا علم خودشناسی است. یوگا به معنای پیوستن و اتصال نیز ترجمه شده است.

عارف بزرگ هندی یوگا را چنین معنا می کند:

“یوگا عبارت است از بازداشتن و متوقف ساختن آگاهی از پذیرش قوالب محدود و بسته”.

گام نهادن در این طریقت یعنی مردن به دنیا و زنده شدن به معنا است که یوگیان “دوباره زاده” می گویند، زیرا ورود به یوگا در حکم زایشی نو است. یوگی پا به عرصه و مرتبه جدیدی می نهد و مرتبۀ پیشین را ترک می گوید و نسبت به آن گسستگی و عدم تعلق کامل حاصل می کند. تمدن هند از کهن ترین زمان ها بر شالوده یوگا نهاده شده است. خود یوگا هندی نیست جهانی است، اما برای پی بردن به زمینه های آن چشممان باید به این سرزمین کهنسال باشد.

باستان شناسان در شمال هند به بقایای شهر عجیب و زیبائی به نام موهنجودارو که اکنون در پاکستان است، دست یافتند.

موهنجودارو: یکی از شهرهای اصلی تمدنی بود که در ۳ هزار سال پیش از میلاد در دره رود سند شکوفا شد. کهن ترین آگاهی ما از تمدن شبه قاره هند از طریق این فرهنگ است. روی برخی از اشیاء پیدا شده تصاویری از حالت های یوگا است. با آن که کلمه یوگا برای نخستین بار در نوشته های آریائی ها آمده ولی تاریخ شناسان را عقیده بر آن است که یوگا پیش از آریاها یعنی ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد در هند وجود داشته.

بدون شک یوگا قدیمی ترین روش ارتقاء شخصیت آدمی است ولی هنوز دربارۀ تاریخچه آن چیز زیادی نمی دانیم زیرا:

ـ هندیان وقایع تاریخی را ثبت نمی کردند.

ـ یوگا را شاگرد از استاد با شنیدن و مشاهده می آموزد و چون یوگی ها حافظۀ نیرومندی دارند به طوری که غالباً ۲۴۰۰ بند از اشعار حماسه رامایانا را از بر دارند نیازی به نوشتن احساس نمی کردند.

ـ در طی هزاران سال یوگا سینه به سینه منتقل شده و یوگی ها از انتشار آن به گونه نوشته اکراه داشته اند.

اولین کسی که به معرفی یوگا همت گماشت حکیم و عارف و فیزیکدان هندی به نام پتیجلی بود که تقریباً ۴ قرن پیش از میلاد مسیح “یوگا سوتره ها” را که اساس یوگای امروز بوده و شامل مراحل هشت گانه یوگا است نوشته. واقعیت این است که اگر دستگاه عصبی ما شاداب، آسوده و سالم باشد تن ما سالم است و جان ما هوشیار و اگر دستگاه عصبی خسته و زیر فشار باشد دیدگاه ما محدود و زندگی تیره و تار و سرشار از منفی بافی خواهد بود. یوگا به ما روش تصفیه و پالایش دستگاه عصبی را می آموزد. به ما کمک می کند تا نیروی مثبت به وجود ما بازگردد و آن انرژی مثبت به افکار هدایت کنندۀ ما در جهت شکوفائی و حرکت برای آینده ای نو و نویدبخش تبدیل شود.