در حاشیه افشاگریهای متقابل صادق آملی لاریجانی و شیخ محمد یزدی

واقعیت این است که وقتی مقامات و مسولان و سیاستمداران نظام های دیکتاتوری هر چه بیشتر به پایان حکومت رانی خود می رسند، به همان اندازه بیشتر به فکر عافیت کار می افتند، به همان اندازه سرکوب می کنند و شکنجه و اعدام می کنند و برای جوانان مردم احکام وحشیانه ۲۴ سال و ۲۳ سال زندان صادر می کنند! این جانیان به همان اندازه بیشتر می دزدند و از اموال مردم رنج دیده بالا می کشند و در نتیجه، به همان اندازه، بیشتر به جان هم می افتند و دزدی ها و آدمکشی های خود را افشاء می کنند! هر چند تمام این ویژگی ها در مورد نظام اسلامی حاکم بر ایران عمیق تر، پیچیده تر و قابل بحث تر است!

تازه ترین مورد از جنگ و دعوای مقامات دزد و اختلاسگر اسلامی، راستش به درگیری عمیق شیخ صادق لاریجانی و شیخ محمد یزدی باز می گردد. هر دو از تأیید شدگان و معتمدان خامنه ای که هر کدام ده سال ریاست دستگاه قضایی آن مملکت را در اختیار داشتند و زندگی و حیات میلیون ها انسان بی گناه در سیاهچال های جمهوری اسلامی به تصمیمات آنها واگذار شده بود.

صادق آملی لاریجانی، رِئیس سابق قوه قضاییه، رئیس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام و از مدرسین حوزه علمیه قم است و شیخ محمد یزدی، رئیس سابق قوه قضاییه، دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و عضو شورای نگهبان.

جنگ و درگیری این دو رئیس سابق قوه قضاییه زمانی شروع شد که صادق لاریجانی در نامه ای به خامنه ای، زبان به شکوه و شکایت از بی مهری های رهبر در قبال دزدی های خود و برادرانش گشود! رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن  نامه ای به خامنه ای می گوید: “مستحضرید که از ابتدا تمایلی به ریاست قوه قضاییه نداشتم اما با اصرار جنابعالی این مسولیت خطیر را پذیرفتم. در ابتدای سال قبل هم تأکید کردید که باید از مسند ریاست کنار بروم که باز هم فرمان از جنابعالی بود و تسلیم و تمکین از اینجانب. امروز بنده و نزدیکانم از جمله آقای اکبر طبری پور، با همان چماقی از سوی برخی نزدیکان و سازمان های تحت امر جنابعالی نواخته می شویم که قبل از آن امثال احمدی نژاد ملعون و جریان انحرافی فاسد بر من و خانواده ام نواخته بودند. ترجیح این است که باقی عمر را زبان بریده، به کنجی بنشینم و به درس و بحث در حوزه نجف بپردازم”!

شیخ صادق می خواهد به نجف فرار کند! “اکبر طبری پور” همان کلیدی است که جریان رقیب صادق لاریجانی در حوزه علمیه قم به آن دست یافته است. او ده سال معاون اجرایی آملی لاریجانی هنگام ریاستش بر دستگاه قضایی کشور بوده و هم اکنون، دستگیری طبری پور لاریجانی را به ترس و وحشت از افشای دزدی ها و جنایت های خود و کلا خاندان لاریجانی انداخته است. فراموش نکنیم که هم خود شیخ صادق بود که شصت و سه حساب بانکی خود را از سود وثیقه های زندانیان پر کرده بود تا کاخ بسازد و قدرت و نفوذ خود را در میان دزدان و آدمکشان حکومت اسلامی افزایش دهد اما…

به دنبال همین نامه بود که “محمد یزدی”، عضو فعلی شورای نگهبان و دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به سخنان آملی لاریجانی واکنش نشان داد. او یکشنبه ۲۰ مرداد در دیدار با مسئولان مرکز بسیج اساتید و نخبگان حوزه علمیه قم گفت: “می گوید اگر این کار را نکنید به نجف می روم! خوب بروید. آیا با رفتن شما قم بهم می خورد؟ شما در قم بودنتان هم خیلی موثر نبود تا چه رسد که نجف بروید. رئیس دفتری که ده سال جای مهمی را اداره کرده، دستگیر می شود، بعد اعتراض می کند که چرا گرفتید. به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند! آیا ارث پدرت بود؟ از کجا آوردی ساختی؟ ” و در ادامه هم اساتید و به اصطلاح فضلای حوزه علمیه قم در دفاع و پشتیبانی از محمد یزدی به میدان آمده و ضمن نامه ای به لاریجانی هشدار دادند که: ” … محاکمه طبری همچنان باقی است و خدا می داند که چه اعترافاتی شده است که اینچنین همه پرده ها را دریده اید و تعارفات را کنار گذاشته اید…”!

به دنبال این تلاش برای بالا کشیدن هر چه بیشتر دستمزد کارگران و معلمان و بازنشستگان (که هر روز در اعتصاب و اعتراض بسر می برند و رهبران شان اسیر زندان های طویل المدت شده اند) بود که لاریجانی هم سعی نمود به افشاگری متقابلی دست بزند.

شیخ صادق روز یکشنبه ۲۷ مرداد طی نامه ای محمد یزدی را به توهین، مطالب خلاف واقع، دروغگویی، فساد مالی، بیسوادی و بی کفایتی و حواس پرتی متهم کرده و خاطرنشان ساخت که: ” … وقتی ساختمان مرکز تحقیقات دبیرخانه خبرگان را که با لطایف الحیل از دست مسئولین آن وقت درآوردید و به عنوان نایب رئیس مجلس خبرگان، محل کار خود قرار دادید و در همین قد و قواره و وزن بود، هیچ نفرمودید کاخ ساخته اند، بلکه با اشتیاق تمام به آن ساختمان نقل مکان فرمودید” و در ادامه هم: “بنده سینه ام خزانه الاسرار اتهامات مجموعه ای از معاونان، قائم مقامان و آقازاده های مسئولان و شخصیت هاست”!

این جانیان و دزدان اسلامی و این دو رئیس پیشین دم و دستگاه آدمکشی قضایی آن مملکت دارند اعتراف می کنند که دزدیده اند و مال و اموال و وثیقه های زندانیان سیاسی و غیرسیاسی و انسان های بیگناه و خانواده هایشان را بالا کشیده اند و هر صدای اعتراض به حقوق های معوقه و بی حرمتی و تحقیر را با زندان و شکنجه و شلاق پاسخ داده اند و در مقابل فساد و دزدی های مسئولان و آقازاده ها سکوت کرده اند!  با اینحال؛ تا آنجا که به مردم، کارگران، معلمان و بازنشستگان و جوانان ایران مربوط می شود، آن جامعه در حال جنگ و جدالی هر روزه بر سر حقوق، معیشت و منزلت خود است. مردم آزادیخواه و برابری طلب ایران که هرگز به سیاست ها و حکومت گری این دزدان و آدمکشان تاریخ تمکین نکردند، امروز پس از چهل سال حاکمیت جهل و جنایت و دزدی اسلامی، قاتلان فرزندانشان و دزدان و اختلاسگران اموال و حاصل دسترنج شان را به خوبی شناخته اند!

این یک رویارویی مهم است و ریشه و اساس تمام بحران های سیاسی _ اجتماعی جمهوری اسلامی هم از همینجا نشأت می گیرد. ترس از خیزش مردم. وحشت از سرنگونی است که این جانیان و از گور برخاستگان تاریخ را بجان هم انداخته است.

باید به شیخ ضادق لاریجانی و شخص خامنه ای و تمام دست اندرکاران ریز و درشت نظام نکبت و سیاهی مذهبی یادآور شد که برای شما راه فراری نیست! چه به نجف بروید یا هر کجای دیگر دنیا، از آتش خشم و نفرت مردم داغدار و جان به لب رسیده در امان نخواهید بود همچنان که همین امروز هم مردم آزادیخواه عراق دارند مزدوران و جیره خواران شما را از آنجا بیرون می کنند.

جناب آملی لاریجانی! شما می مانید! و دیر نیست روزی که باید در دادگاه های مردمی پاسخگوی تمام دزدی ها و آدمکشی های خود باشید. تا آن روز هر چه می توانید، جنایات و تبهکاری ها و دزدی های همدیگر را افشاء کنید. مردم بپا خاسته و جنبش های اعتراضی جامعه ایران از هر اختلاف و عقب نشینی و رسوایی شما به نفغ جنبش مبارزاتی خود برای سرنگونی کلیت بساط جنایت و دزدی و بیحقوقی اسلامی بهره خواهند جست…!

هر دو از تأیید شدگان و معتمدان خامنه ای که هر کدام ده سال ریاست دستگاه قضایی آن مملکت را در اختیار داشتند و زندگی و حیات میلیون ها انسان بی گناه در سیاهچال های جمهوری اسلامی به تصمیمات آنها واگذار شده بود.

صادق آملی لاریجانی، رِئیس سابق قوه قضاییه، رئیس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام و از مدرسین حوزه علمیه قم است و شیخ محمد یزدی، رئیس سابق قوه قضاییه، دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و عضو شورای نگهبان.

جنگ و درگیری این دو رئیس سابق قوه قضاییه زمانی شروع شد که صادق لاریجانی در نامه ای به خامنه ای، زبان به شکوه و شکایت از بی مهری های رهبر در قبال دزدی های خود و برادرانش گشود! رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن  نامه ای به خامنه ای می گوید: “مستحضرید که از ابتدا تمایلی به ریاست قوه قضاییه نداشتم اما با اصرار جنابعالی این مسولیت خطیر را پذیرفتم. در ابتدای سال قبل هم تأکید کردید که باید از مسند ریاست کنار بروم که باز هم فرمان از جنابعالی بود و تسلیم و تمکین از اینجانب. امروز بنده و نزدیکانم از جمله آقای اکبر طبری پور، با همان چماقی از سوی برخی نزدیکان و سازمان های تحت امر جنابعالی نواخته می شویم که قبل از آن امثال احمدی نژاد ملعون و جریان انحرافی فاسد بر من و خانواده ام نواخته بودند. ترجیح این است که باقی عمر را زبان بریده، به کنجی بنشینم و به درس و بحث در حوزه نجف بپردازم”!

شیخ صادق می خواهد به نجف فرار کند! “اکبر طبری پور” همان کلیدی است که جریان رقیب صادق لاریجانی در حوزه علمیه قم به آن دست یافته است. او ده سال معاون اجرایی آملی لاریجانی هنگام ریاستش بر دستگاه قضایی کشور بوده و هم اکنون، دستگیری طبری پور لاریجانی را به ترس و وحشت از افشای دزدی ها و جنایت های خود و کلا خاندان لاریجانی انداخته است. فراموش نکنیم که هم خود شیخ صادق بود که شصت و سه حساب بانکی خود را از سود وثیقه های زندانیان پر کرده بود تا کاخ بسازد و قدرت و نفوذ خود را در میان دزدان و آدمکشان حکومت اسلامی افزایش دهد اما…

به دنبال همین نامه بود که “محمد یزدی”، عضو فعلی شورای نگهبان و دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به سخنان آملی لاریجانی واکنش نشان داد. او یکشنبه ۲۰ مرداد در دیدار با مسئولان مرکز بسیج اساتید و نخبگان حوزه علمیه قم گفت: “می گوید اگر این کار را نکنید به نجف می روم! خوب بروید. آیا با رفتن شما قم بهم می خورد؟ شما در قم بودنتان هم خیلی موثر نبود تا چه رسد که نجف بروید. رئیس دفتری که ده سال جای مهمی را اداره کرده، دستگیر می شود، بعد اعتراض می کند که چرا گرفتید. به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند! آیا ارث پدرت بود؟ از کجا آوردی ساختی؟ ” و در ادامه هم اساتید و به اصطلاح فضلای حوزه علمیه قم در دفاع و پشتیبانی از محمد یزدی به میدان آمده و ضمن نامه ای به لاریجانی هشدار دادند که: ” … محاکمه طبری همچنان باقی است و خدا می داند که چه اعترافاتی شده است که اینچنین همه پرده ها را دریده اید و تعارفات را کنار گذاشته اید…”!

به دنبال این تلاش برای بالا کشیدن هر چه بیشتر دستمزد کارگران و معلمان و بازنشستگان (که هر روز در اعتصاب و اعتراض بسر می برند و رهبران شان اسیر زندان های طویل المدت شده اند) بود که لاریجانی هم سعی نمود به افشاگری متقابلی دست بزند.

شیخ صادق روز یکشنبه ۲۷ مرداد طی نامه ای محمد یزدی را به توهین، مطالب خلاف واقع، دروغگویی، فساد مالی، بیسوادی و بی کفایتی و حواس پرتی متهم کرده و خاطرنشان ساخت که: ” … وقتی ساختمان مرکز تحقیقات دبیرخانه خبرگان را که با لطایف الحیل از دست مسئولین آن وقت درآوردید و به عنوان نایب رئیس مجلس خبرگان، محل کار خود قرار دادید و در همین قد و قواره و وزن بود، هیچ نفرمودید کاخ ساخته اند، بلکه با اشتیاق تمام به آن ساختمان نقل مکان فرمودید” و در ادامه هم: “بنده سینه ام خزانه الاسرار اتهامات مجموعه ای از معاونان، قائم مقامان و آقازاده های مسئولان و شخصیت هاست”!

این جانیان و دزدان اسلامی و این دو رئیس پیشین دم و دستگاه آدمکشی قضایی آن مملکت دارند اعتراف می کنند که دزدیده اند و مال و اموال و وثیقه های زندانیان سیاسی و غیرسیاسی و انسان های بیگناه و خانواده هایشان را بالا کشیده اند و هر صدای اعتراض به حقوق های معوقه و بی حرمتی و تحقیر را با زندان و شکنجه و شلاق پاسخ داده اند و در مقابل فساد و دزدی های مسئولان و آقازاده ها سکوت کرده اند!  با اینحال؛ تا آنجا که به مردم، کارگران، معلمان و بازنشستگان و جوانان ایران مربوط می شود، آن جامعه در حال جنگ و جدالی هر روزه بر سر حقوق، معیشت و منزلت خود است. مردم آزادیخواه و برابری طلب ایران که هرگز به سیاست ها و حکومت گری این دزدان و آدمکشان تاریخ تمکین نکردند، امروز پس از چهل سال حاکمیت جهل و جنایت و دزدی اسلامی، قاتلان فرزندانشان و دزدان و اختلاسگران اموال و حاصل دسترنج شان را به خوبی شناخته اند!

این یک رویارویی مهم است و ریشه و اساس تمام بحران های سیاسی _ اجتماعی جمهوری اسلامی هم از همینجا نشأت می گیرد. ترس از خیزش مردم. وحشت از سرنگونی است که این جانیان و از گور برخاستگان تاریخ را بجان هم انداخته است.

باید به شیخ ضادق لاریجانی و شخص خامنه ای و تمام دست اندرکاران ریز و درشت نظام نکبت و سیاهی مذهبی یادآور شد که برای شما راه فراری نیست! چه به نجف بروید یا هر کجای دیگر دنیا، از آتش خشم و نفرت مردم داغدار و جان به لب رسیده در امان نخواهید بود همچنان که همین امروز هم مردم آزادیخواه عراق دارند مزدوران و جیره خواران شما را از آنجا بیرون می کنند.

جناب آملی لاریجانی! شما می مانید! و دیر نیست روزی که باید در دادگاه های مردمی پاسخگوی تمام دزدی ها و آدمکشی های خود باشید. تا آن روز هر چه می توانید، جنایات و تبهکاری ها و دزدی های همدیگر را افشاء کنید. مردم بپا خاسته و جنبش های اعتراضی جامعه ایران از هر اختلاف و عقب نشینی و رسوایی شما به نفغ جنبش مبارزاتی خود برای سرنگونی کلیت بساط جنایت و دزدی و بیحقوقی اسلامی بهره خواهند جست…!