از خوانندگان/ن.م
در شرایطی که مردم ما با سکوت اکثریت صاحب اقتدارها در دنیا مواجه هستند، بی فایده نیست که صف بندی کسانی که دین باورند اما رژیم ایران را حمایت نمی کنند، به یاد آورده شود. مردم عادی در این قشر نیاز به یادآوری و قدردانی بخاطر افکار درست خود دارند و رهبران مذهبی ای که از زاویه درستی به دین و سیاست نگاه می کنند، تا زمانی که این گونه عمل می کنند، خالی از فایده نیست که قدردانی شوند.
****
هدف این نوشته، نشان دادن و توضیح وضعیت مردم داخل و خارج از کشور و چرایی لزوم حرکت سیاسی است. ملت ما، ایران، در حال حاضر دچار بحرانی تاریخی و سرنوشت ساز است. مردم ما در داخل ایران همواره با مصائب حاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی درگیرند، و ایرانیان در خارج کشور، دچار بی معنایی یا اضطراب روحی ناشی از وضعیت کشور ایران.
در این راستا هیچ متفکر سیاسی بهتر از هانا آرنت، نویسنده و کنشکر و نظریه پرداز سیاسی وضعیت ما را در کتاب خود، توضیح نداده است.
او می نویسد: قدرت مردم در تجمع و تکثر و شرکت عمومی در ساختن سرنوشت خود است، و در مقابل عملکرد دولتهایی که به وظیفه اصلی خود یعنی حمایت همه جانبه از مردم ، عمل نمی کنند ولی همواره خواهان تسلط مطلق بر افکار و اراده ملت اند، نه قدرتمند بودن، بلکه استفاده از حربه زور، خشونت و تجاوز به حقوق انسانی است.
او می نویسد، قدرت چنانچه تقویت نشود از بین خواهد رفت، مشارکت و یک پارچگی همه مردم، تضمین کننده موفقیت در یک حرکت سیاسی است.
او می نویسد، فرق إنسان با حیوانی که تنها به فکر بقای خود است، این است که فکر می کند و با همنوع خود به ساختن تاریخ می پردازد. او همیشه در صحنه سیاست، به معنای تعیین سرنوشت خود، حاضر است، و در عین حال برای تضمین دمکراسی، به تکثر بها می دهد و تسلط یک اراده که به او حکم می کند که چگونه بیاندیشد و عمل کند را همواره رد می کند.
***
بیایید با هم به کمک مردم وطنمان بشتابیم و مردم جهان را در این راه تشویق به همکاری کنیم. بیایید به زندگی خود، تحت حمایت آزادی هایی که در خارج از چهار چوب ایران داریم معنا بدهیم. حمایت از قدرت مردم ایران، وظیفه ماست.
هدف این نوشته های پراکنده نشان دادن و توضیح وضعیتی است که ملت ما ایران در حال حاضر دچار آن است:
زندگی سخت مردم داخل کشور، و زندگی بی معنا یا کم معنای آلوده به تشویش و نگرانی مدام ما ایرانیان خارج از کشور.
در این راستا شاید هیچ متفکری بهتر از هانا آرنت، متفکر و نظریه پرداز و کنشگر سیاسی را نتوان یافت که تشریح مناسب تری مطابق با وضعیت ما نوشته و گفته باشد. چرا که او زهر تلخ و کشنده روش دیکتاتوری را چشیده بود و می دانست در مبارزه برای به دست آوردن آزادی و مهمتر از همه روش حفظ مدام آزادی چگونه باید عمل کرد.
در نظریات این متفکر بزرگ روی “تکثر” و شفافیت، به معنای مهم و ارزشمند بودن افکار عمومی و شرکت عموم مردم و گروه ها در یک تجمع واحد، و نیر عدم تسلط و برتری خواهی از جانب فرد یا گروهی، تأکید زیادی می بینیم، و این همان امری است که ما در ایران با ظهور یک گروه که خود را برتر و مهمتر و داناتر از دیگران می دانسته و می دانند، از آن محروم مانده ایم و هرگز شاهد آن نبوده ایم. بلکه به همین علت برتری طلبی نابجا، ملت ما دچار گرفتاری های اساسی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی شد که رهایی از آنها نیاز به درک و هوشمندی و نیز آسایش و امنیت کامل جانی و مالی دارد.
این گروه که رستگاری اخروی را به عنوان بهترین نتیجه گیری از انقلاب به مردم توصیه می کرد، در عمل طی سالیان دراز حکومت نابخردانه و مملو از دروغ خود به مردم ثابت کرد که مهمترین نتیجه گیری از انقلاب را کسب قدرت سیاسی و منافع مالی خارج از تصور ما، می داند. در این راستا این گروه نه تنها با تجاوز به جان و مال مردم کشور خود موفق به رسیدن به هدف و نتیجه مطلوبشان شدند، بلکه با کمک به دولتهای دست نشانده و متجاوز دیگر ، به توسعه فساد سیاسی و گسترش ظلم به مردم جهان پرداختند. آنها در صحنه سیاست جهانی نیاز داشتند که وجودشان و عملکردهاشان در بعضی از این کشورها موجه جلوه داده شود.
این روش نامردمی نتیجه اش برای ملت ما پشیمانی از اقدام به انقلاب بوده، بدون آن که آرزوی بازگشت به وضعیت غیر دمکراتیک گذشته را داشته باشیم و همین امر موجب وارد شدن خلل بزرگی در اتحاد نظر و عمل در میان ما در فضای خارج أز ایران شده است.
***
هانا آرنت می نویسد: در اقدام سیاسی نتیجه کار به روشنی معلوم نیست، به عبارتی، موفقیت در کسب آزادی ضمانت شده نیست و بسیار پیش آمده که ندانم کاری ها در کنار فرصت طلبی های نادرست، انقلاب را به بیراهه کشیده است. اما اگر “بخشش” بکار رفته شود، امکان ادامه کار یعنی عمل کردن به وعده هایی که به مردم داده شده، وجود خواهد داشت.
در این زمینه ، ملت ما بارها دولت متجاوز را دعوت به تغییر روش کرد و متفکرین صادقانه بیشنهاد بخشش کردند، اما پاسخی جز شرارت و ظلم بیشتر ندیدند. از طرف دیگر حکومت، بدون بخشش، مدام به کشتن و زندانی کردن مبارزان و در منگنه قرار دادن بیشتر مردم دست زده است.
در این رابطه، هانا ارنت می نویسد، اطلاق “قدرت”به عملکرد دولتهای متجاوز که بجای وظیفه خود که احترام و حفاظت مردم است، به سرکوب دست می زنند، اشتباه محض است. کار آنها [که در نتیجه ترس آنهاست]، نامی جز زور و خشونت ندارد اما، حرکت های جمعی و هدفمند و آزادی طلب توسط قدرت مردم شکل می گیرد. باید دانست که اگر این قدرت تقویت نشود، فروکش خواهد کرد.”
آرنت همچنین می نویسد: “مدرنیته از خود بیگانگی با واقعیتهای انسانی را همراه آورد و چنان در این کار موفق شد که اکثریت مردم جهان را تبدیل به بردگان سیستم تولید و مصرف کرد، اما فرق انسان با حیوانی که تنها به فکر بقای خود است، این است که فکر می کند و در یک تجمع معنا دار هدفمند، همواره همراه با همنوعان خود، در تعیین سرنوشت سیاسی، اجتماعی خود شرکت مداوم و مسئولانه دارد.”
***
در تطابق وضعیت ملت ما با نکات مورد نظر آرنت، می توان این واقعیت ها را دید:
بخشی از ملت ما که با مهاجرت از تاثیر مستقیم ظلم های رژیم در امان قرار داریم، اکنون خود را با سئوال و معمای بزرگی روبرو می بینیم و این معما چگونه عمل کردن برای معنا بخشیدن به حیاتی است که بخشی معنادار و غیر قابل تفکیک، به اجبار از آن جدا افتاده است.
عده ای از ما که میان خود و حیوان تفاوت قائلیم، پیدا کردن پاسخ لازم برایمان حکمی حیاتی است، که در حال حاضر، در عین درگیری مداوم با این معما از دور شاهد ابتکار عمل های مداوم و متناوب ملت خود برای برگرداندن آزادی به کشور هستیم، تلاشی که در کشور جوابی جز کشتار و حبس نمی گیرد! اما به ما پیام معناداری می دهد و در اثر درک آن، راه حل لازم برایمان آشکار می شود؛ اینکه راهی بجز آموختن از همت عالی ملت مان و تقویت “قدرت ” این مردم مقاوم و قابل ستایش نداریم و هر چه اختناق داخل کشور شدت بیشتری می گیرد، ما فرصت استفاده ی مثبت و مؤثرتری از آزادی های در اختیار قرار داده شده را به دست می آوریم. باشد که این فرصتها را از دست ندهیم و باشد که در کنار هموطنانمان به موهبت آرامش و زندگی انسانی برسیم.
****
اظهارات اخیر سردمدارن جمهوری اسلامی نماینده کدام حقیقت است؟
“….این جوانان زندانی را نباید کشت، باید آنها را آنقدر زجر داد تا بمیرند!”
“خانواده ها باید تعهد بدهند فرزندانی را که جسدشان را دریافت می کنند، شبانه بخاک بسپارند!”
این اظهار نظرها و اعمال خشونت های هیتلری- آخوندی، ظاهرًا از روی قدرت و تسلط است، اما وقتی به شواهد نگاه کنیم، به خوبی آشکار است که ریشه شان در ترس و ضعف روز افزون سردمداران آبرو باخته ایران است.
سردمدارانی که دستهای طمعکار و غرق در خونشان را در برابر چشم خود دارند که به آنها نهیب می زند”خطر بسیار نزدیک است، کاری باید کرد!”
آنها به خوبی واقفند که این بار، تجاوز بیشرمانه شان، بزودی نتیجه ای را که باید، توسط قدرت و همگامی و همفکری ملت، نصیب آنها خواهد کرد، می دانند که وقتی ملتی از روی ناعلاجی برای ایجاد حداقل زندگی انسانی دست به عمل می زند، باختن جان افرادش، سدی در مقابلش ایجاد نخواهد کرد، و نیز می دانند که طمعکاری و جنایات انجام شده برای آنها راهی باقی نگذاشته که جوابگوی خواست های ملت باشند. نتیجتا مغزهای مریض و مازوخیستی شان راهی بجز ایجاد رعب و وحشت و انجام ترور و بی قانونی پیش پایشان نمی گذارد!
این جانشینان وفادار به دیکتاتوری هیتلری، باید بدانند که ما مردم ایران و در کنار ما، افکار مردم جهان، هر چه بیشتر چنین زوزه های وحشیانه را بشنویم و شاهد اعمالی نظیر اعمال ماموران کوره های آدم سوزی هیتلری باشیم، به شناخت بیشتری از ماهیت و موقعیت سیاسی رژیم دست می یابیم .
این شناخت ها به یگانگی مردم ایران با طرفداران انسانیت و آزادی خواهد انجامید و به محو رژیم هیتلری آخوندهای بی خبر.