طنز تلخی ست که تنها چند روز بعد از خبر کشف یک میدان نفتی عظیم در ایران، اعتراض به فقر و فشار از گوشه گوشه کشور سر برمی آورد و تناقضی عجیب اما واقعی از رفتار مسیولینی را نمایش می دهد که مژده ی استخراج گنج می دهند اما، فریاد خشم و اعتراض به گرانی و فقر از سوی صاحبان آن ثروت، که گوش فلک از آن کر شده را مشروع نمی دانند.

البته که مشروعیت ندادن به اعتراض نوعی قدرت نمایی حکومتی ست برای در نطفه خفه کردن هر گونه تنفس. پراکندگی جغرافیایی اعتراضات، که بیشتر در مناطقی ست با فشار اقتصادی شدیدتر، مثل خوزستانی که میدان نفتی در محدوده آن کشف شده، ادعای دخالت خارجی را نیز کاملا رد می کند. خبر کشف ثروتی چنین غنی، درد را به مغز استخوان می رساند و دریغ و افسوسی در پی دارد که ای کاش تا روشن شدن وضعیت کشور هیچ کشفی صورت نگیرد که بجای مسرت، دل آشوبی و حسرت به همراه می آورد و زخم کهنه را نمک سود می نماید.

بازگشت به تعادل از دست رفته

وقتی مسلمانان، شبه جزیره ایبری و اسپانیا را تصرف کردند به شیوه مألوف، با فشار و ارعاب و تهدید، به مسلمان کردن جماعت بومی پرداختند و بعد از مدتی، مسلمانی و گرایش به اسلام در آن خطه رواج یافت. هفتصد و اندی سال بعد با خاتمه جنگ های صلیبی که مسلمانان عقب نشستند، جو مسیحیت حاکم بر اروپا و اطراف اسپانیا و فشارهای محیطی و حکومتی، اکثریت مردم این کشور را دوباره به آیین پیشین بازگرداند و مردم همراستا با بافت اطراف خود مسیحی شدند. این که محیط نزدیک بیرونی و پیشینه یک کشور در شرایط زندگی مردم و اعتقادات آنها اثرات مستقیم دارند، در تمام تاریخ جاری و ساری بوده است. خاورمیانه ای که دهه هاست جنگ های علنی و آشوب های درونی، مردم را آسیمه سر نموده و رادیکالیسم همه جا شاخ و شانه می کشد و نا امنی ایجاد می کند، به نظر می رسد در حال تغییری تدریجی ست و ایران نیز ناگزیر از آنچه پیش روست متاثر خواهد شد.

این روزها شاهد کنش ها و واکنش های درست مردمی، در کشورهایی مانند افغانستان و عراق هستیم و این کشورها در مسیر پیوستن به جامعه جهانی، با تکیه بر مزیت های نسبی و مطلق خود گام بر می دارند. افغانستان از آشوبهای فرسایشی وسیع دهه های گذشته فاصله گرفته و انطباق سیستم حکومتی لویی جرگه با بافت سنتی و قومی قبیله ای این کشور، به حرکت در مسیر ثبات بلندمدت کمک شایانی کرده است. در واقع به لحاظ مدیریتی، انتخاب ساختار سیاسی مناسب با بافت جمعیت شناختی افغانستان باعث حرکت این کشور، هر چند آرام، به سمت ثبات شده است. در دیگر سوی مرز ایران، عراقی ست که مردم، هوشیارتر از گذشته حالا در تمرین تشخیص منافع بلندمدت خود، هر روز گامی به جلو برمی دارند و هزینه های پرداختی سالیان گذشته در حال نتیجه دادن است. عربستان سعودی نیز با اعطای آزادی های مدنی به شهروندان خود، مانند حق رانندگی به زنان، در مسیر همسویی با جامعه جهانی ست و خود را منطبق با آنچه جهان امروز می پسندد می نماید.

بر اساس قاعده ی تاثیر منطقه و محیط اطراف روی هر کشور، بافت و ساختار جایی با شرایط ایران چاره ای جز همسویی با بافت منطقه و جهان ندارد. ثبات و رشد و حرکت منطقه در مسیر درست، خود بخود ایران را نیز به سوی بایسته سوق می دهد و آن را به عنوان سیستمی باز، که از محیط اطراف تغذیه می شود و آن را تغذیه می کند، تحت تاثیر قرار می دهد. فشارهای جهانی نیز مزید بر علت می شوند تا ایرانی که این روزها در بن بستی دگم فرو رفته، سریعتر به شرایط مناسب و شایسته خود برسد. به بیانی یا باید تمام منطقه آشوب باشد و در مسیر تحجر و رادیکالیسم حرکت نماید، یا بایستی به سوی آرامش و رشد و ثبات و پیشرفت گام بردارد. محیط منطقه، یک بام و دو هوایی را بر نمی تابد. جمهوری اسلامی، با آنچه تاکنون از آن دیده ایم برای بقای خود نیاز به آشوب در منطقه دارد تا آشفتگی ذاتی درونی خود را، هم موج با محیط بیرونی، پنهان نماید. ثبات کشورهای منطقه با آشوب روانی و درونی ایران سازگاری ندارد، و یا مانند اسپانیای بعد از اسلام، محیط بیرونی با ثبات و فشار، درون ایران را همراستا با منطقه می نماید، یا جمهوری اسلامی تمام منطقه را با آشوب درونی خود هم جهت می کند.

آنچه در این سالها از بلوغ فکری و نوع نگاه مردم همسایه بر می آید و تداوم حضور این کشورها در مسیر دموکراسی نمایان می کند، این سرزمین ایران است که چاره ای جز حرکت در مسیر منطقه ندارد و شکستن کامل ساختار معیوبی که طی این سالها آشفتگی به ارمغان آورده لاجرم می نماید. با توجه به تجربه شکست کامل اصلاح طلبی مردمی، طی سالهای گذشته و عدم تمایل مسئولان جمهوری اسلامی، برای حتی ذره ای انعطاف، مسلم اینکه تغییر رژیم سیاسی حاکم بر ایران اجتناب ناپذیر است. فشار روانی و سیاسی همسایگان در مسیر رشد، با تعصبات حاکمان جمهوری اسلامی هم بافت نیستند و در نهایت محیط کلان منطقه ای ست که غلبه خواهد کرد.  

توالی اعتراضات

اعتراض های سالهای اخیر نشانگر شدت تقاضای مردم برای کالای حکومتی دیگری، بجز آنچه طی ۴۰ ساله گذشته به آنها عرضه شده می باشد. با توجه به اینکه روحانیون طی این سالها هرگز نپذیرفته اند کالایی که سال ۵۷ به مردم فروخته اند پس بگیرند یا آن را اصلاح نمایند و خواسته و نیاز و منش های آنها بر خلاف تمایل عمومی ست، بافت کلی جامعه ایرانی، متاثر از محیط داخلی و خارجی، به سمت زندگی بهتر تمایل شدیدی دارد. از این روی هر چه می گذرد فاصله زمانی اعتراض ها کمتر می شود و توالی اتفاقات بیشتر. نخستین اعتراض جدی مردمی بعد از انقلاب، موسوم به کوی دانشگاه، ۲۰ سال بعد از سال ۵۷ اتفاق افتاد. پس از آن ده سال طول کشید تا اعتراضات وسیع ۸۸ به وقوع بپیوندد و پایه های ساختار سیاسی غلطی که حاضر به تعدیل خود نبود را به شدت متزلزل نماید. حالا در دهه ۹۰ شمسی، از سال ۱۳۹۶ که قاطبه ی مردم به فریبی بنفش رنگ ایمان یافته بودند تقریبا هر سال، دیماه سال ۹۶، تیرماه سال ۹۷ و حالا آبان ماه سال ۹۸ یک اعتراض مردمی جدی را شاهدیم. کوتاه شدن فاصله زمانی اعتراضات نشانگر کم شدن آستانه تحمل مردم بوده و نیازی ست که به شکل اعتراض به خواسته تبدیل شده و به صورت تقاضا برای تغییرات جلوه می نماید. گویی حکومت هم از این قاعده با خبر بوده، در اقدامی بی سابقه اینترنت را برای چندین روز متوالی قطع می کند. این تشدید عمل در قطع اینترنت نشان از آگاهی حکومت به وخامت اوضاع دارد. مثل فردی از طوفان ترسیده که در اقدامی پیش دستانه، فرار به جلو نموده و قداره به کمر بسته باشد. تلاشی دستپاچه در واکنش به هراس از آینده که تزلزل را نمایش می دهد. در شرایط تسلط بر اوضاع و عدم نگرانی، نیازی به تداوم قطعی اینترنت نبود. البته این خلا ارتباطی و عدم دسترسی به اخبار داخل کشور نشان داد تکیه بیش از حد به تکنولوژی های نوین تا چه حد می تواند آسیب رسان باشد. همانگونه که حکومتها به تولید پادزهر برای اعتراضات مردمی می پردازند، برای شنیدن صدای اعتراضات داخل کشور در زمان قطع اینترنت باید تمهیداتی مانند برگشتن به شیوه های سنتی ارتباط اندیشید. 

سال ۸۸ آغاز جدی یک پایان

بعد از اعتراضات وسیع سال ۸۸ و حضور گسترده مردم در خیابانها و مطالبه وسیع اصلاح امور از یک طرف و پافشاری حاکمان جمهوری اسلامی بر خطاهایی که مرتکب شده بودند از سوی دیگر، بسیاری از دست اندرکاران حکومتی و غیرحکومتی، تسریع دوره افول چرخه عمر حکومت جمهوری اسلامی را تشخص دادند. باختن قافیه توسط حاکمیت را مدیران میانی به بالا، از همان سال دریافتند، پس درگیر مسابقه ای درونی برای جمع آوری هر چه بیشتر غنائم جنگی و پر کردن توبره و آخور شدند و عقب نماندن خود از همقطارانشان را رج زدند. دیوانه وار در این مسیر، حتی اطفال چند ماهه و چند ساله خود را با ثبت شرکت به قصد اختلاس، آلوده نمودند. و چه میراث بدی چون، کودکی که در سه سالگی نامش درگیر ثبت شرکت صوری و لفت و لیس شود، هرگز از این فساد رهایی نخواهد یافت و تا پایان عمر تردامن خواهد ماند. در سطح جهانی نیز تجربیات گذشته نشان داده، هر قدر دنیا مماشات بیشتری با منش ها و روش های غلط نماید، ضرر و زیان ماجرا در نهایت در طیفی وسیعتر، به همه خواهد رسید. در تداوم و استمرار، بعضی رفتارها تبدیل به منش های مریض و فاسدی که هر سیستم سالمی را مخدوش می نمایند شده، پخش می شوند و مانند ویروس به سایر نقاط سرایت می نمایند.

موخره

پایه های دنیای این روزهای ما بر حرکت به سمت یکپارچگی بنا شده و تعامل بسیار بالای ارتباطی و اطلاعاتی و سهولت جابجایی نیروی انسانی در سراسر جهان زمینه ساز حرکت جامعه انسانی به سوی یگانگی ست. از همین روست که نوجوانان و جوانان بیشتر از آنکه شبیه به والدین خود باشند شبیه به هم در سراسر دنیا هستند. هجده ساله های کانادایی با ایرانی و عرب و چینی و ژاپنی بیشتر، به هم شبیه هستند تا به والدین شان و همین، همشکلی و یکپارچگی را نشان می دهد. در این شرایط نیروهای قویتر و منطقی تر و سالم تر که با طبیعت و ذات انسان همخوانی بیشتری دارند به تعامل می رسند و دنیا را به شکل خود در می آورند. تلاش قدرتهای منطقه ای و جهانی که منابع انسانی و طبیعی کشورها را در اختیار دارند برای همشکل کردن اطراف با خود قابل درک و تشخیص است اما در نهایت امواج مثبتی که بر مبنای توزیع عادلانه منابع و امکانات پایه ریزی شده اند غالب خواهند شد. ایران به واسطه تسلط تفکر سیستم حکومتی معیوب جمهوری اسلامی سالهاست که از همگامی با سیر حرکت جهانی جا مانده اما طبیعت زندگی کار خود را کرده است و تمایل غالب عامه مردم به زندگی سالم و طبیعی، در حال حذف و هضم کامل سد و مانعی تاریخی ست که ۴۰ سال پیش، راهش را مسدود کرده است.