نامزدهای اسکار ۲۰۱۱
زمستان استخوان سوز winter’s bone
کارگردان: دبرا گرانیک
فیلمنامه: دبرا گرانیک، آنه روسلینی بر اساس رمانی از دانیل وودرل
بازیگران: جنیفر لارنس، جان هاوکس، گرت دیلاهانت…
مدیر فیلمبرداری: مایکل مک دانو
تدوین: آفونسو گونچالوز
موسیقی: دیکون هینکلیف
محصول: آمریکا ۲۰۱۰
خلاصه داستان:
ری دالی دختر هفده ساله ای است که در غیاب پدرش از مادر بیمار و پریشان حال و خواهر و برادر کوچکترش مراقبت می کند. کلانتر محل به ری خبر می دهد که پدرش جوزف که قبلا به جرم قاچاق مواد مخدر دستگیر شده و با وثیقه گذاشتن خانه تا حضور در دادگاه آزاد شده بوده در روز مقرر حضور پیدا نکرده و متواری شده است. کلانتر به خانواده تفهیم می کند که اگر تا چند روز دیگر پدرشان خود را معرفی نکند، قانون خانه را از آنها خواهد گرفت. ری به کلانتر قول می دهد تا پدرش را بیابد. ری می داند که پدرش با قاچاقچیان محلی و سازندگان مواد مخدر همکاری داشته و به همین خاطر سعی می کند تا از طریق آنها ردی از پدرش پیدا کند. اما به هر کجا که مراجعه می کند به او توصیه می شود که خودش را در این قضیه دخالت ندهد. ری به سراغ عمویش می رود و از او می شنود که پدرش به قتل رسیده است. او برای نجات خانواده فقیرش از بی سر پناهی برای یافتن حقیقت مصمم تر شده و تن به خطر بزرگی می دهد…
در مورد معنای عنوان فیلم تعابیر متفاوتی وجود دارد. در ترجمه فارسی و تحت اللفظی از”استخوان زمستان” استفاده شده، اما برخی از منتقدان با توجه به محتوای داستان از ” زمستان استخوان سوز” اسم برده اند. آنها که رمان اصلی را خوانده اند آن را ” هدیه اوج زمستان ” تعبیر کرده اند. اما با توجه به فضای فیلم و حضور سرمای بی رحم کوهستان های “اوزارک” انتخاب “زمستان استخوان سوز” مناسبت تر است. منطقه اوزارک که داستان در آنجا رخ می دهد شامل دو کوهستان به نام های بوستون و سن فرانسیس است. از لحاظ مرکزی در میسوری واقع شده و تا قسمتی از آرکانزاس و کمی داخل جنوب شرقی کانزاس امتداد یافته است. لهجه انگلیسی مردم این منطقه برای حتی انگلیسی زبان های امروز نیز به راحتی قابل درک نیست. این منطقه ابتدا تحت سکونت سرخپوستان بومی بوده، اما در اواسط ۱۸۰۰ توسط مهاجران ایرلندی، آلمانی و اسکاتلندی اشغال شده است.
سرمای استخوانسوز فیلمی مستقل است و به همین خاطر نیز توانسته از بسیاری از کلیشه های رایج در سینمای هالیوودی به خصوص قهرمان پروری غیر واقعی دوری کند. قهرمان فیلم یک دختر هفده ساله است که باید برای بقای خود و خانواده اش در غیاب پدری مجرم و فراری بجنگد. در این فیلم بیننده اثری از شور و شر یک دختر تین ایجر آمریکایی نمی بیند. او نه کلوب شبانه می شناسد و نه دوستانی برای پارتی های شبانه دارد. او باید در نبود پدر و حضور مادری بیمار و گوشه گیر برای برادر و خواهر کوچکترش، هم پدر باشد و هم مادر. باید آنها را تربیت کند و راه و رسم زندگی و روی پای خود ایستادن را بیاموزد. شگفتا از دختری که خود در اوج بلوغ باید در پی لذت های اقتضای سنش باشد ولی ناچار است نقش یک مربی را به عهده بگیرد. دختری با اتکا به نفس و عزت نفسی مثال زدنی که بیشتر در داستان های پندآموز و حکیمانه می توان چنین شخصیت هایی را یافت. دختری که در اوج فقر و سرمایی جانسوز هنگامی که برادرش قصد دارد غذایی از همسایه بگیرد به او می آموزد “تا زمانی که کسی چیزی به تو پیشکش نکرده از او مخواه!”
بار دیگر سینمای مستقل آمریکا چهره ای واقعی از زندگی هایی گوناگون را در مکان هایی متفاوت از شهرهای مدرن با آدم هایی شیک و خانه ها و اتومبیل هایی لوکس و مجلل، به نمایش گذاشته است. در اینجا با خانه هایی کهنه در منطقه ای کوهستانی، محیطی سرد و کثیف، درختانی بی برگ، برفی بی رمق و آدم هایی خسته و غمگین روبرو هستید. تنها آدمهای شاد و قبراق داستان بچه های کوچکی هستند که هنوز معنای نیاز و مفهوم سختی را درک نکرده اند و به کمترین ها راضی اند و اینجا نیز بخشی از آمریکای مدرن است!
ری دالی قهرمان کوچک قصه باید در سفری اودیسه وار به مفاهیم دیگری از زندگی دست پیدا کند. راز ناپدید شدن پدر همچون راز بقا برای او و خانواده فقیرش است. او مثل یک مبارز بی باک به دل خطر می رود و در این راه با یک باند مواد مخدر به سرکردگی تامب میلتون آشنا می شود. گویا جساپ پدر ری توسط یکی از اعضای این باند به قتل رسیده و دلیلش هم مدارکی بوده که می خواسته روز محاکمه به دادگاه ارائه دهد و این خبر توسط یکی از پلیس ها به گوش باند رسیده. ری به همین خاطر تهدید می شود، کتک می خورد، مجروح می شود، دندان هایش می شکند، اما می خواهد بایستد. نه برای خودش چرا که قانونی که از سویی برای رفاه آنها ماهیانه ای مقرر کرده از سوی دیگر در پی گرفتن سرپناه این خانواده ناتوان است. او باید در برابر بی رحمی مردان قانون بایستد و برای این منظور باید بهای گزافی بدهد. ماراب میلتون و خواهرش که نگران شایعاتی در مورد نقش آنها در مرگ جساپ هستند و موفق نمی شوند مانع جستجوی ری دراین ماجرا شوند به او کمک کرده و مرگ پدرش را به او ثابت می کنند، اما از او می خواهند تا به دنبال کسی که او را کشته نباشد. در انتها نیز ماموران قانون پول نقدی را در یک پاکت به عنوان بخشی از وثیقه به بهانه بسته شدن پرونده به ری می دهند که باز هم می تواند معمایی مبنی بر اینکه واقعا چه کسی این پول را در گرو دادگاه گذاشته به میان بیاورد.
دومین فیلم خانم دبرا گرانیک بعد از “تا مغز استخوان” با بودجه ای حدود دو میلیون دلار ساخته شده است. او در فیلم قبلی خود از مواد مخدر و اعتیاد به عنوان تم اصلی استفاده کرده بود و در این فیلم نیز این تم در داستان حضوری اساسی دارد. کارگردان در زمینه اعتیاد دارای تحقیقات و تجربیات قابل توجه ای بوده است. جنیفر لورنس در نقش ری بازی زیبایی ایفا کرده و نامزد بهترین بازیگر نقش اول در اسکار امسال است. این اولین فیلم در کارنامه هنری اوست و تاکنون توانسته جوایز متعددی در فستیوال ها و انجمن های سینمایی همچون جایزه منتقدان تورنتو و واشنگتن دی سی را برای بهترین بازیگری دریافت کند. زمستان استخوان سوز تاکنون موفق به کسب ۱۹ جایزه بین المللی شده و در بسیاری از رشته ها نامزد بوده است. اگرچه در اسکار امسال رقابت سختی با فیلم هایی چون قوی سیاه، شبکه اجتماعی، سخنرانی پادشاه و مبارز دارد، اما به احتمال زیاد حداقل یک جایزه را به دست خواهد آورد.
* عارف محمدی فارغ التحصیل ادبیات فارسی و سینما از ایران و مددکاری اجتماعی از کالج جورج براون در کانادا است . به عنوان منقد فیلم با رسانه های ایرانی چون شهروند و رادیو زمانه همکاری داشته و مدت ده سال است که برنامه تلویزیونی فیلم و سینما را تهیه و اجرا می کند. مستندسازی از دیگر فعالیت های او در زمینه سینماست.