انقلاب مصر که به سرعت در پی خیزش تونس آمد امواج خود را به سراسر جهان عرب فرستاده است. تمام استراتژیست ‌های جدی سرمایه در مورد “اثر دومینویی” رویدادهای مصر صحبت می ‌کنند. هیچکدام چنین چیزی را پیش بینی نمی ‌کردند.

***

یک هفته پیش از این‌که بن علی مجبور به فرار شود، مجله ‌ی اکونومیست منکر سرنگونی او می‌ شد و می‌ گفت رژیم او حتی تکانی هم نخواهد خورد. بن علی که سقوط کرد، بر این خطا اینگونه افزودند که به خوانندگان خود اطمینان دادند انقلاب تونس به کشورهایی مثل مصر گسترش نمی‌یابد. آخر مصر “متفاوت”است. چند روزی بیشتر طول نکشید که مصر نیز طغیان کرد.

قدرت‌ های امپریالیستی، بخصوص آمریکا، فکر می‌ کردند موقعیت در سیطره ‌ی آن‌ها است و رژیم های مورد حمایت آن ‌ها باثبات هستند. نظر جالبی که نشان از تفکر بورژواها می ‌دهد در مقاله ‌ای در روز ۲۸ ژانویه در فایننشال تایمز ظاهر شد. تا همین چند وقت پیش موقعیت را این‌گونه می‌ دیدند:”پیش از سال ۲۰۰۷ تحولات در اقتصاد جهانی اینقدر آرام و قابل پیش ‌بینی به نظر می ‌رسد که بعضی ‌ها اسم این دوره را عصرِ “اعتدال بزرگ” گذاشته بودند.”

وائل غنیم از زندان که آزاد شد یکسره به میدان تحریر رفت تا برای صدها هزار تن سخنرانی کند و بگوید من رهبر انقلاب نیستم بلکه تک تک شما رهبر انقلاب هستید

اما این دوره‌ ی دلپسند با بحران سال ۲۰۰۸ ناگهان از هم پاشید. و رویدادهای خاورمیانه شوکی حتی بزرگتر بود. مقاله در ادامه می‌گوید: “… سرمایه ‌گذاران اکنون در جهانی زندگی می‌ کنند که هر روز بیشتر غیر قابل پیش ‌بینی است، هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ سیاسی. یا به قول اصطلاح بازار، خاورمیانه اکنون قدرت “دنباله‌ های پهن” را نشان می‌دهد (رویدادهایی که وقوع ‌‌شان به قدری بعید است که معمولا توجهی به آن‌ها نمی‌ شود تا لحظه ‌ای که با شدتی دوچندان ضربه می‌زنند.)” مقاله از سیمون ویلیامز، تحلیل‌ گر خاورمیانه ‌ی بانک اچ اس بی سی، نقل قول می‌ آورد که:”آن‌چه در تونس اتفاق افتاد همه را غافلگیر کرد. همه ‌مان را مجبور کرد در قطعیت ‌های گذشته (در منطقه) بازنگری کنیم.”

مشکل این به اصطلاح “کارشناسان” بورژوا این است که نتوانسته ‌اند آن‌چه را در لایه‌ های پایین جامعه، در میان میلیون‌ ها نفر کارگر و فقیرِ تهیدست صورت می ‌گرفت، شناسایی کنند. چرا که، آن‌ها که در برج‌های عاج خود زندگی می‌ کنند، معمولا توجهی به این لایه‌ ها نمی ‌کنند. و چرا که آرامش ظاهری می‌ تواند سال ‌های سال طول بکشد و آن ‌ها به این فکر می ‌افتند که اوضاع همیشه همین‌ طور خواهد ماند. این خبر از کوته ‌نظری بسیار آن‌ ها می‌دهد.

 

بصیرتِ مارکسیسم

در عوض، مارکسیسم از آن‌جا که “دیدگاه دوراندیشانه به تاریخ” را داراست و تمام تناقضات را و این‌که این‌ ها چگونه در طول زمان بر اوضاع تاثیر می‌ گذارند محاسبه می‌ کند ابزاری بود که به ما امکان داد کاملا متوجه باشیم اوضاع از چه قرار است. فقدان درکی را که نقل قول‌های بالا نشان می ‌دهد با این جمله مقایسه کنید:”پادشاهی ارتجاعی سعودی اکنون پا در هوا است. این دار و دسته ‌ی فاسد هر روز نامحبوب ‌تر می‌ شود و به قدرت چنگ می ‌زند.”‌ (“خاورمیانه، آناپولیس و مساله‌ ی فلسطین: باز هم مذاکره در مورد مذاکره”، آلن وودز، ۶ دسامبر ۲۰۰۷.) به تاریخ توجه کنید: ۲۰۰۷!

به مقاله ‌ای دیگر دقت کنید که در روز ۷ آوریل ۲۰۰۸ منتشر کردیم: “۶ آوریلِ مصر ـ تمرینِ رویدادهای بزرگ تر در آینده”، نوشته‌ ی جین دووال و فرد وستون:”رژیم مبارک با بزرگترین بحران تاریخ خود روبرو است. چشمگیرترین نکته این است که کارگران وحشت خود از رژیم را از دست داده ‌اند…. تمام تناقضات آماده‌ ی انقلاب می‌شود.”

و همین اواخر در ماه اکتبر توضیح دادیم:”تنش ‌ها در مصر به نقطه ‌ی جوش می ‌رسد…. انقلاب درست زیر سطح شکل می‌ گیرد.” (“مصر: توفانی که گرد می ‌آید”، از حمید علیزاده و فردریک اوستن، ۲۸ اکتبر ۲۰۱۰).

ما از آن‌ جا توانستیم همه ‌ی این‌ حرف‌ ها را مدت‌ ها پیش از آغاز خیزش انقلابی حاضر بزنیم که تاثیرات سال ‌های سال سرکوب به اضافه‌ی بحران اقتصادی و رشدِ قطب ‌بندی اجتماعی را فهمیده بودیم. اما وقتی چشم‌ انداز انقلاب در خاورمیانه را مطرح کردیم پاسخ‌ مان ارکستر کرکننده ‌ی بدبین ‌ها و شکاک‌ ها بود که منکر ممکن بودن انقلاب می‌شدند. اکنون انقلاب در تونس و مصر در گرفته و به یمن،‌ اردن و بسیاری از کشورهای عرب گسترش می ‌یابد.

امپریالیست ‌های غرب حالا می‌ کوشند زمان از دست رفته را جبران کنند.

پاسخ امپریالیسم آمریکا و متحدین اروپای غربی آن ‌ها این بوده که از مبارک تقاضای اعتدال و آمادگی برای انتقال به رژیمی دموکراتیک ‌تر کنند. این‌کار را از ترس گسترش انقلاب از کشوری به کشور دیگر تا وقتی که تک تک رژیم‌ های فاسد و استبدادی در خاورمیانه و آفریقای شمالی فرو ریزند، انجام می دهند. حالا چشم ‌شان بر روی چنین امکانی باز شده است!

اما همه ‌ی “رهبران” جهان به دنبال چنین نتیجه ‌ای نیستند. این داستان روی دیگری هم دارد. اگر مصر (کشورِ کلیدی در جهان عرب)‌ راه تونس را طی کند و مبارک بالاخره سرنگون شود تاثیر آن حتی‌ بزرگ تر از رویدادهایی که به سقوط بن علی انجامید، خواهد بود. بعد از مصر کشورهایی مثل اردن، یمن، الجزیره و … می توانند شاهد خیزش انقلابی باشند. این مستقیما منافع مادی قدرتمندی در منطقه را تهدید می ‌کند.

این است که گرچه اوباما فراخوان به “انتقال” می ‌دهد، می‌ توانیم مطمئن باشیم که سایر رهبران عرب پشت صحنه مبارک را تشویق به مقاومت می‌ کنند. اگر او بتواند جلوی موج را بگیرد این رهبران مستبد همچنان امید خواهند داشت. طبقه‌ حاکمه‌ ی اسرائیل نیز نمی‌خواهد بغل گوش خود شاهد انقلاب باشد. گرچه آنان مفتخرند که “تنها دموکراسی” خاورمیانه هستند به نظر می ‌آید که خیلی دوست ندارند ببینند دیکتاتوری‌ های بغل دستی ‌شان پایین کشیده شوند.

این رهبران همه دلایل خوبی برای نگران بودن دارند. همان شرایطی که در تونس و مصر موجود است در تمام کشورهای عرب هم موجود است. و در این شرایط، گسترش انقلاب از یک کشور عرب به دیگری با این واقعیات تسهیل می ‌شود: زبان مشترکی در تمام این کشورها صحبت می‌شود (بدون ‌توجه به اقلیت‌های مختلفی که در این کشورها موجود هستند و در جنبش شرکت می‌کنند)، میراث فرهنگی مشترک موجود است، مذهب مشترک است (حداقل برای ۹۰ درصد جمعیت)، تداوم ارضی هست (علیرغم مرزهای مصنوعی دولت ‌ها که استعمارگران ترسیم کرده ‌اند)، این درک و تصور موجود است که همه مشکلاتی یکسان دارند: مقاومت با سلطه‌ ی سرمایه ‌داری و امپریالیسم. همه این‌ ها نیروی قدرتمندی در ذهن توده ‌ها ایجاد کرده. و علت ‌های مشابه معلول‌ های مشابه ایجاد می ‌کنند. کل منطقه آبستنِ انقلاب است.

ضرباهنگ‌ رویدادها در خاورمیانه و آفریقای شمالی تا حدودی به اتفاقات مصر در روزها و هفته‌ های پیش رو بستگی دارد. اگر جنبش کنونی نتواند مبارک را در کوتاه ‌مدت سرنگون کند، شاید این روند کند شود. اگر او به زودی پایین کشیده شود، این روند در سایر نقاط شتاب می‌یابد. از آن‌جا که حاصل را مبارزه‌ ی نیروهای زنده تعیین می‌ کند نمی‌توان از پیش گفت چقدر سریع یا چقدر آرام خواهد بود، اما مسیر روند خیلی روشن است. مبارک دیر یا زود باید برود و دوره‌ ی جدیدی گشوده می‌ شود که در آن مبارزه طبقاتی در مصر به سطحی بالاتر ارتقا می ‌یابد. از این واقعیت فراری نیست و بر کل منطقه تاثیر خواهد گذاشت.

در زیر به بررسی مختصر موقعیت می ‌پردازیم که نشانی است از تاثیر بین ‌المللی انقلاب مصر، در پی انقلاب تونس، تا همین الان.

 

اردن

اردن نامزد اصلی طی کردن راه مصر است. اعتراضات بر سر افزایش فقر، افزایش قیمت ‌مواد غذایی، بیکاری و فساد هفته ‌ها ادامه داشته ‌اند. بیکاری رسمی در کشور شش میلیونی ۱۴ درصد است. ۷۰ درصد جمعیت جوان است، زیر ۳۰ سال سن دارد و ۲۵ درصد جمعیت زیر خط فقر زندگی می ‌کند.

هزاران نفر در اردن برای اعتراض به خیابان‌ ها آمده ‌اند، خواهان استعفای نخست ‌وزیر و پایین آمدن قیمت ‌ها شده‌ اند. این نتیجه‌ ی تداوم بحران اقتصادی است. اردن امسال در کسری بودجه رکورد زده و به ۲ میلیارد دلار رسیده است. تورم به ۱/۶ درصد افزایش یافته است.

شاه عبدالله در تلاش برای مماشات با توده ‌ها وعده‌ ی بعضی “اصلاحات” را داده، بخصوص در مورد قانون جنجالی انتخابات. نخست‌وزیر در ضمن ۵۵۰ میلیون دلار یارانه‌ ی جدید برای سوخت و محصولات بنیادین مثل برنج، شکر، دام و گازِ آشپزی اعلام کرده. او در ضمن دستمزد کارمندان دولت و خدمه‌ ی امنیتی را افزایش داده است.

اما همه‌ ی این‌ کارها بی‌ فایده است. از این ‌جا می ‌فهمیم که چرا شاه عبدالله دوم در روز اول فوریه اعلام کرد سمیر الرفاعی، نخست ‌وزیر، و تمام کابینه ‌ی او را اخراج می‌ کند ـ و جای او را به معروف البخیت داده و به او وظیفه داده دولت جدیدی تشکیل دهد که “باید قدم‌ های عملی، سریع و ملموس برای اجرای اصلاحات سیاسی واقعی انجام دهد.” سلطان وعده‌ ی برنامه ‌ی بلافاصله ‌ی اصلاحات دموکراتیک داده و مستاصلانه می ‌کوشد جنبش اعتراضی روزافزون را بخواباند و جلوی سناریوی مدل مصر را بگیرد. بخیت اما فرقی بنیادین با نخست‌ وزیر قبلی ندارد. او را به خاطر نظارت بر انتخابات محلی و پارلمانی در سال ۲۰۰۷ به یاد می ‌آورند (آخرین باری که در دولت بود). آن انتخابات مملو از تقلب آشکار بود.

فعالان در تظاهرات روز جمعه (۴ فوریه) در امان بیرون دفتر نخست وزیر شعار دادند:”سرنگون‌باد دولت” تا نشان دهند هیچ اقدام نیمه و نصفه ‌ای را نمی ‌پذیرند. عدم پاسخ به خواسته ‌های توده ‌ها می ‌تواند نفس بقای سلطنت را به خطر بیاندازد و کل رژیم را پایین بکشد.

 

یمن

فقر گسترده در یمن، جایی که ۴۵ درصد جمعیت با روزی کمتر از ۲ دلار زندگی می‌ کند، ریشه ‌ی جنبش اعتراضی حاضر است. آخرین اخبار از یمن به روز پنجشنبه (۳ فوریه) مربوط می ‌شود که بیش از ۲۰ هزار نفر (بیشترین تعداد تاکنونی) در خیابان ‌های صنعا راه‌ پیمایی کردند و خواستار رفتن رئیس جمهور علی عبدالله صالح شدند.

درست مثل مصر، تظاهرکنندگان ضدانقلابی طرفدار صالح با صف عظیم اعتراض ضدصالح مواجه شدند و کار به بعضی برخوردهای فیزیکی کشید که پلیس جمعش کرد. در شهر عدن، در جنوب، تظاهرات را با گاز اشک ‌آور و گلوله ‌ی زنده از هم پاشاندند. شکی نیست که این اعمال همان تاثیری را خواهد داشت که در مصر داشت: جزم کردن عزمِ جنبش انقلابی.

رئیس‌ جمهور علی عبدالله صالح روز چهارشنبه اعلام کرده بود در سال ۲۰۱۳ نامزد نخواهد شد و اضافه کرد که پسرش نیز نامزد انتخابات نخواهد بود. این هم مشابه حرف‌ های بن علی پیش از سقوط است و به نظر رونوشتی تقریبا برابر اصل است از رفتار مبارک در مصر. او می‌کوشد با وعده‌ ی رفتن با توده ‌ها مماشات کند، اما این تنها حیله ‌ای است برای خارج کردن توده ‌ها از خیابان ‌ها برای باز پس گرفتن کنترل موقعیت.

او در ضمن اعلام افزایش دستمزدها و معافیت‌ های مالیاتی، ایجاد صندوقی برای ارائه شغل برای فارغ ‌التحصیلان دانشگاه، گسترش پوشش تامین اجتماعی و معافیت دانشجویان از پرداخت بقیه شهریه ‌شان برای این سال تحصیلی کرده است و همچنین فراخوان به کاهش شهریه ‌ها داده است.

این‌ها همه به روشنی تحرکاتی هستند در تلاش برای جلوگیری از رشد جنبش اعتراضی و تبدیل شدنش به تونس و مصر. اما معترضان نشان داده‌ اند که این کافی نیست. ۲۰ هزار نفر در خیابان‌ های پنجشنبه شعار می ‌دادند:”مردم تغییر نظام را می‌ خواهند” و”نه به فساد، نه به دیکتاتوری” و “تغییر در نظام، سرنگونیِ رئیس ‌جمهور.”

 

الجزایر

الجزایر در اواخر ماه دسامبر حدود همان زمانی که اعتراضات در تونس در گرفت شاهد جنبش‌های اعتراضی علیه افزایش هزینه‌ ی مواد ساده‌ ی غذایی بوده است. در روز ۳۰ دسامبر گزارش ‌هایی بود از مصدومیت حداقل ۵۳ نفر و دستگیری ۲۹ نفر دیگر در طول حمله‌ ی پلیس به اعتراضات علیه شرایط بد مسکن در منطقه ‌ای از شهرِ الجزیره، پایتخت. مصمم بودن پاسخ معترضان به این حمله را از این واقعیت می ‌توان دریافت که از ۵۳ نفر مصدوم، ظاهرا ۵۲ نفر اعضای نیروهای امنیتی بوده ‌اند.

در اوایل ماه ژانویه شورش‌ هایی بر سر افزایش قیمت‌ های غذا و فقدان شغل درگرفت. رژیم با ترکیبی از سرکوب (در پنج روز اعتراضات خیابانی پنج نفر کشته و بیش از ۸۰۰ نفر زخمی شدند)، کاهش قیمت‌ها، کاهش قیمتِ نفت، شکر و سایر مواد ضروری و خرید یک میلیون تن گندم برای پر کردن انبارها و در ضمن وعده‌ ی ادامه ‌ی یارانه بر روی مواد غذایی ضروری مثل آرد پاسخ داد.

اینگونه امیدوار بودند با توده ‌ها مماشات کنند و خیزش انقلابی را که شروع به در گرفتن کرده بود ،متوقف کنند. اما مسائل بنیادین که در ابتدا به شورش انجامید هنوز حل نشده ‌اند. بیکاری، بخصوص میان جوانان، که نیمی از جمعیت هستند همچنان بالا است. به گفته‌ ی دولت حدود ۱۰ درصد است، اما ارقام واقع‌گرایانه‌ تر آن‌را نزدیک به ۲۵ درصد می‌ دانند.

خشم همچنان زیر سطح می ‌جوشد و منتظر است تا در هر لحظه ‌ای طغیان کند. مثلا در روز ۲۲ ژانویه چند نفر در حمله‌ ی پلیس به تظاهرات طرفداری از دموکراسی در الجزیره، که علیه قانون ممنوعیت تجمعات عمومی به پا شده بود، مصدوم شدند. صدها نفر این ممنوعیت را زیر پا گذاشتند و به خیابان آمدند تا با نیروهای تا دندان مسلحِ پلیس مواجه شوند.

در روز اول فوریه هزاران نفر به فراخوان تظاهرات از سوی “کمیته محلی هماهنگی دانشجویان”‌ (Coordination locale des estudiants)  در دانشگاه تیزی وزو پاسخ دادند. به گفته‌ ی سازماندهندگان ۱۵ هزار نفر در این عمل اعتراضی شرکت کردند. نکته‌ی شاخص این‌که بعضی معترضان پرچم تونس را با خود داشتند،‌ نشانه‌ی روشن این ‌که می‌ خواهند در الجزیره جنبشی ببینند که بتواند رژیم منفور بوتفلیقه را سرنگون کند. یکی از شعارها این بود‌«Bout-Ali degage!» (بوت علی، بس است!)، یعنی بازی با کلمات و مخلوط کردن دو واژه ‌ی بوتفلیقه و بن علی.

رئیس‌جمهور بوتفلیقه در روز ۳ فوریه اعلام کرد قوانین وضعیت اضطراری کشور در “آینده ‌ی بسیار نزدیک” ‌کنار گذاشته می شوند. وضعیت اضطراری که در ابتدا برای “مبارزه با تروریسم” آورده شد از سال ۱۹۹۲ برقرار بوده است. بوتفلیقه با اعلام این نکته ظاهرا از کابینه خواست سیاست‌ هایی اتخاذ کنند که ایجاد شغل کند و در ضمن اعلام کرد تلویزیون و رادیوی ملی باید دیدگاه‌ های تمام احزاب سیاسی را پخش کنند.

تا به حال این‌ها به جز وعده وعید چیزی نبوده ‌اند. هدف این حرف ‌ها مماشات با جنبش اعتراضی  است برای القای این باور که “اصلاحات دموکراتیک” در راه است. تاریخی برای این‌که لغو وضعیت اضطراری کی صورت می‌گیرد داده نشده. و تا جایی که به شغل‌ ها برمی‌گردد، کسی نمی ‌داند  در اقلیم اقتصادی کنونی چگونه قرار است ایجاد شوند.

روز عمل جدیدی اکنون برای ۱۲ فوریه طراحی می‌ شود. چنین اعتراضات مداومی نشان می‌ دهد که مردم الجزیره بی ‌قرارند و در پیروی از نمونه‌ ی همسایگان تونسی خود دوباره به حرکت در می ‌آیند.

 

مراکش

در روز یکشنبه ۳۰ ژانویه صدها دانشجو در شهر فاس در مراکش در اعتراض علیه افزایش قیمت‌ ها و بدتر شدن شرایط اجتماعی دست به تظاهرات زدند. تظاهرکنندگان در شعارهای خود سرنوشت سلطان محمد ششم را با بن علی مقایسه می ‌کردند. این پس از اعتراضی است که پیش از این در روز ۲۰ ژانویه در شهر شمالی تطوان در گرفته بود. این اعتراض را کمیته ‌ی محلی علیه افزایش قیمت ‌ها و حمله به خدمات عمومی سازمان داده بود و “اتحاد عمل کمونیستی” (بخشِ مراکشِ گرایش بین‌المللی مارکسیستی) در آن شرکت داشت. تظاهرات تطوان که ۳۰۰ نفر را جلب کرد در ضمن در همبستگی با انقلاب تونس بود.

رسانه های اسپانیا در چند روز گذشته گزارش ‌هایی منتشر کرده ‌اند که واحدهای ارتش و واحدهای ضدشورشی نیروهای امنیتی از صحرا به شهرهای اصلی مراکش منتقل شده ‌اند تا برای ناآرامی ‌های عمده تدارک ببینند. دولت مراکش چنین گزارش‌ هایی را به شدت رد کرده اما روشن است که آن‌ها بسیار نگران امکان گسترش انقلاب به کشور خود هستند. “جنبش برای آزادی و دموکراسی فوری”‌، ۲۰ فوریه را به عنوان “روز خشم” اعلام کرده و این می‌ تواند کانون اعتراضات سراسر کشور شود.

و همان‌طور که اکونومیست می‌کوشید اعصابِ خوانندگان خود را آرام کند که مصر “متفاوت” است و نمی تواند راه تونس را طی کند، ترینیداد خیمنز، وزیر امور خارجه‌ ی اسپانیا، اخیرا گفت:”باور قلبی من این است که موقعیت در تونس و مصر به روشنی متفاوت از مراکش است.” به این دلیل که مراکش قبلا راهِ “گشایش دموکراتیک” را طی کرده. شکی نیست که دولت اسپانیا خیلی دوست ندارد ببیند درست آن طرف تنگه ‌ی جبل ‌الطارق انقلابی در می‌گیرد!

اما کسی که بسیار بیشتر به سلطان مراکش نزدیک است، یعنی شاهزاده مولای هشام، پسرعموی او، نظر بسیار متفاوتی دارد. او در مصاحبه ‌ای با ال پائیس (روزنامه ‌ی اسپانیایی ـ م) گفت:”مراکش احتمالا استثنا نخواهد بود… تقریبا تمام نظام ‌های خودکامه تحت تاثیر موج عظیم اعتراضات قرار خواهند گرفت.”

 

غزه و کرانهی غربی

درست آن سوی مرز شرقی مصر در نوار غزه که قدرت در دست گروه ارتجاعیِ حماس است جنبش مردم مصر بر فلسطینیان تاثیر می‌ گذارد. بعضی به اصطلاح “مارکسیست ‌ها” در گذشته حماس را به نوعی نیروی پیشرو تصویر کرده ‌اند که شایسته ‌ی حمایت چپ است. در واقعیت این نیرویی به غایت ارتجاعی است که تنها به خاطر ماهیت فاسد رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین که بر تشکیلات خودگردان حاکم است، جای خالی را پر کرده.

حماس سعی می‌کند به خود رنگ “انقلابی” و “ضدامپریالیستی” بزند. اگر این‌گونه بود انتظار می ‌رفت آن ‌ها از انقلابی که در مصر در گرفته حمایت کنند. درست برعکس! پلیس حماس هفته‌ ی پیش تظاهرات کوچکی در غزه در حمایت از جنبش انقلابی در مصر را در هم شکست و چند زن را دستگیر کرد.

حماس همانقدر نگران تحولات انقلابی در مصر است که دولت اسرائیل. نیروهای امنیتی اضافه در مرز مصر و غزه قرار داده شده ‌اند، نه در سمت مصر که در سمتِ فلسطین. واقعیت این است که حماس نمی‌خواهد جنبش در مصر به نوار غزه کشیده شود. اگر کسی خواهان پاسخ به این اتهام است که آن‌چه در مصر صورت می‌‌گیرد خیزشی اسلامی است کافی است به واکنش حماس نگاه کند.

حماس حق دارد نگران ریزش از مصر باشد. این خبر که چند هزار فلسطینی ساکن نوار غزه به گروه فیس ‌بوکی پیوسته ‌اند که فراخوان به اعتراض علیه حکومت حماس را برای روز جمعه (۴ فوریه) داده است خبر از حال و هوای غزه می ‌دهد. این پاسخی به همه ‌ی آن شکاکینی است که در غزه تنها ارتجاع اسلامی می ‌بینند. صدای واقعی فلسطینی‌های ساکن این نوار کوچک اکنون بلند می ‌شود.

در کرانه‌ ی غربی هم اوضاعی مشابه را سازمان می‌ دهند. رهبران فلسطینی در کرانه‌ ی غربی در واقع این واقعیت را می‌ پذیرند که اعتراضات تونس و مصر می ‌تواند به سرزمین‌ های فلسطینی کشیده شود. و پلیسِ آن ‌جا نگرانی ‌های مشابهِ حماس دارد. فیلمی از “روز همبستگی با انقلاب مصر” در رام ‌اللهِ فلسطین از روز ۵ فوریه ۲۰۱۱ نشان می ‌دهد که پلیس تشکیلات خودگردان به تظاهراتی در حمایت از خیزش مصر در رام ‌الله واقع در کرانه‌ ی غربی حمله می ‌کند.

اینان حق دارند از طغیان اعتراضات در کرانه ‌ی غربی بهراسند. بگذارید یادمان نرود که همین تازگی بود که “اسناد فلسطین” منتشر شد و از قرار و مدارهای مخفی بین رهبران تشکیلات خودگردان و سازمان آزادیبخش فلسطین با دولت اسرائیل پرده برداشت که حتی شامل صحبت در مورد ترور یکی از مبارزان فلسطینی می‌ شد.

سلام فیاض، نخست ‌وزیرِ تشکیلات خودگردان فلسطین، در واهمه از ناآرامی و در تلاش برای مقابله با هرگونه جنبش اعتراضی احتمالی اعلام کرد انتخابات شهرداری در آینده‌ ی نزدیک برگزار می ‌شود و صحبت از انتخابات مجلس هم هست. محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان، از نزدیکان مبارک دانسته می‌شود و اگر او در این فصل پاییز سقوط کند جایگاه عباس بین مردم فلسطین بیشتر آسیب می‌بیند.

تمام شرایط سرزمین ‌های فلسطینی برای انتفاضه ‌ای دیگر آماده می‌شود، این بار در سطحی بسیار بزر‌گ ‌تر و به عنوان بخشی از جنبش همگانی اعراب و نه خیزشی منزوی. یادمان باشد که انتفاضه تاثیر بسیار بیشتری بر جامعه‌ ی اسرائیل داشت تا سال ‌های سال تروریسم انفرادی. پرتاب چند موشک به محلات کارگری اسرائیل یا بمبگذاران انتحاری که مردان، زنان و کودکان بی‌گناه اسرائیلی را در اتوبوس و در سوپرمارکت می‌ کشند خمی به ابروی ماشین دولت صهیونیستی نمی ‌آورد. در واقعیت این اعمال به تقویت دولت صهیونیستی کمک کرده چرا که کل جمعیت را که احساس می‌ کند به عنوان یک مردم مورد تهدید واقع شده به حمایت از دولت می‌ کشاند.

به اضافه این واقعیت که تمامی رژیم ‌های عرب دیکتاتوری ‌های استبدادی هستند که همیشه از مساله ‌ی فلسطین به نفع خود استفاده کرده ‌اند و تقصیرِ مشکلات مردم عرب را به گردن اسرائیل انداخته ‌اند مورد استفاده‌ ی ماهرانه‌ ی نخبگان صهیونیستی قرار گرفته که می‌خواهند از اسرائیل تصویری بدهند به عنوان کشوری که حولش را دولت‌هایی گرفته ‌اند که می‌ خواهند این کشور را نابود کنند. جایی می رسد که جنبش انقلابی کارگران و جوانان عرب بدون شک بر زحمتکشان عادی در اسرائیل تاثیر می گذارد.

 

سوریه

سوریه را مدت ‌ها به علت گذشته‌ ی هوادار شوروی و اقتصاد ملی ‌سازی‌شده ‌اش “دولت یاغی” می ‌دانستند. اما رژیم اسد اقتصاد را گشوده و به “اقتصاد بازار” اجازه‌ ی رشد داده. در نتیجه رژیمی داریم با همه‌ ی آفت‌های قبل مثل دستگاه سرکوبگر دولتی که به آن آثار گشایش سرمایه‌داری نیز اضافه شده و در نتیجه‌ شاهد رشد قطبی ‌سازی اجتماعی، رشد نابرابری و انباشت بیشتر ثروت نخبگان و رواج فقر در لایه ‌های پایینی جامعه هستیم.

اسد، دیکتاتور سوریه، در پرتوی انقلابات تونس و مصر اعتراف کرده حاکمان عرب باید اقدامات بیشتری برای رسیدگی به آمال روزافزون سیاسی و اقتصادی مردم منطقه انجام دهند. او امسال در تدارک انجام اصلاحات سیاسی است از جمله انتخابات شهرداری گرچه گفته ثبات و اقتصاد برایش اولویت بیشتری از اصلاحات سیاسی دارند. او در واقع امتیازات اقتصادی اندکی نیز در تلاش برای توقف هر گونه تدارک بیرون کشاندن مردم به خیابان ‌ها اعلام کرده. دولت برای فقرا یارانه و کمک اعلام کرده است. به معلم ‌ها وام‌ های بدون بهره برای خرید کامپیوترهای لپ تاپ داده شده و بعضی مقامات دولتی در شهر حلب متهم به فساد شده ‌اند. اخیرا به دو میلیون کارگر دولتی نیز افزایش حقوق ۱۷ درصدی داده شد.

منظور اسد از در اولویت بودن ثبات و اقتصاد این است که فکر می‌کند با دستیابی به نوعی بهبود اقتصادی می‌ تواند قدرت را در دستان خود حفظ کند، اما اکنون نرخ رسمی بیکاری در سوریه ۱۰ درصد است و بعضی‌ ها فکر می‌ کنند از این هم بیشتر است و حتی به ۲۵ درصد می‌رسد.

مشکلات روزافزون اجتماعی به روحیه ‌ی شورشی که بین جوانان کشور می ‌جوشد می ‌افزاید. مردم با استفاده از دسترسی محدود اینترنت که رژیم ممکن می ‌دارد چندین صفحه در فیس‌بوک درست کرده ‌اند با هدف سازماندهی اعتراضاتی مشابه جنبش ‌هایی که در تونس و مصر آغاز شد. فراخوان به اعتراضاتی برای روزهای جمعه و شنبه (۴ و ۵ فوریه) منتشر شد، اما موفق به جلب معترضان نشد. فعالی بدون فاش کردن نام خود گفت:”هنوز زود است. وقت داریم. مسلم است که خیابان هنوز آماده نیست.”

رژیم سوریه در برخورد با مخالفان یکی از وحشی‌ ترین حکومت ‌های منطقه است. گزارش ‌ها نشان می ‌دهد که مراسم عزاداری که چهارشنبه‌ی هفته ‌ی گذشته در دمشق در حمایت از خیزش مصر برگزار شد با یورش خشونت ‌آمیز نیروهای امنیتی سوریه مواجه شد. اینترنت نیز به شدت تحت کنترل است. مثلا فیس ‌بوک از نوامبر ۲۰۰۷ تا کنون رسما منع شده گرچه بسیاری از جوانان سوریه با استفاده از فیلترشکن بر این ممنوعیت غلبه می ‌کنند.

دولت این دستگاه سرکوبگر را با امتیازاتِ‌ ماهیتاً اقتصادی ترکیب کرده تا جلوی تلاش برای جرقه زدن هرگونه جنبشی مشابه مصر گرفته شود. اما نکته‌ ی قابل توجه این‌جا است که گرچه رژیم شاید هنوز مواجه با همان سطح اعتراض مثل جاهای دیگر نباشد، اما در اقدامی پیش‌گیرانه شمار سایت‌ ها و چت سرویس‌ های ممنوع برای کاربران اینترنت در کشور را افزایش داده است. تمام این ‌ها نشان می‌دهد که سوریه نیز با افزایش ناآرامی روبرو است و با توجه به ماهیت به شدت متوحش رژیم می‌ توانیم شاهد طغیان غیر قابل انتظار و توده ‌ای آن باشیم.

 

سودان

مدت کوتاهی پس از سقوط بن علی در تونس، نیروهای امنیتی در سودان حسن الترابی، رهبر اپوزیسیون، را دستگیر کردند. این مدت کوتاهی پس از این بود که حزبِ الترابی فراخوان داد که اگر دولت سودان افزایش قیمت ‌ها را لغو نکند‌ “انقلاب مردمی” در می‌گیرد.

ترابی در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه گفت:”این کشور قبلا خیزش‌ های مردمی دیده است. آن‌چه در تونس اتفاق افتاد یادآوری ‌کننده است. این اتفاق در سودان هم می ‌افتد… اگر نیافتد خون‌ریزی زیادی خواهیم داشت. کل کشور مسلح است. در شهرها شاهد خیزش مردمی خواهیم بود اما در دارفور و همچنین در کردفان مردم سلاح دارند.”

از آن موقع جنبشی در کشور در گرفته و هفته‌ ی گذشته دانشجویان در خیابان بودند. در روز دوشنبه (۳۱ ژانویه)، محمد عبدالرحمان، دانشجویی از دانشگاه اهلیه، پس از کتک خوردن از دست پلیس درگذشت. این حرکت منجر به تعطیل بسیاری دانشگاه‌ ها توسط رژیم و به کار گرفتن شدید پلیس دور و بر دانشگاه‌ ها شد. پلیس در دانشکده‌ی پزشکیِ دانشگاه خارطوم سعی کرد جلوی ۳۰۰ دانشجو را برای ترک دانشگاه بگیرد اما آن‌ها راه خود را با فریاد “انقلاب علیه دیکتاتوری!” باز کردند.

حکومت تلاش کرده هر رسانه ‌ای که تظاهرات دانشجویی را گزارش کرده ساکت کند، از ترس این‌که این اعتراضات اثر مسری داشته باشند. در واقع در چند هفته‌ ی گذشته سودان شاهد ناآرامی اجتماعی گسترده بوده و کشور با افزایش تورم که بر قیمت کالاهای ساده تاثیر می‌گذرد مدام بیشتر به دل بحران اقتصادی سقوط می‌کند. دولت با قطع یارانه ی محصولات نفتی و شکر، کالایی کلیدی در سودان، اوضاع را بدتر کرده. روشن است که سودان نیز در جوشش است.

 

عربستان سعودی

عربستان سعودی از این رو کشوری کلیدی در منطقه است که بزرگترین صادرکننده ‌ی نفت جهان است. امپریالیست‌ ها به شدت نگرانند که این “رژیم دوست” سقوط کند و اینگونه منبع دائم نفت که نقشی حیاتی در ساز و کار اقتصاد جهانی دارد مختل شود.

نرخ بیکاری رسمی ۱۰ درصد است و تورم رو به رشد است. تحلیل‌گران غربی و سعودی دل خود را با این واقعیت خوش می‌کنند که عربستان سعودی ثروت عظیم نفتی دارد و می تواند از آن برای خواباندن خشم و نومیدی استفاده کند. مثلا می ‌تواند بدون مشکل چندانی یارانه‌ های غذا را افزایش دهد. عربستان سعودی در ماه دسامبر بودجه ‌ای تاریخی تصویب کرد و می‌ خواهد در پنج سال آینده،‌ تا سال  ۲۰۱۳، ۴۰۰ میلیارد دلار خرج ارتقای زیرساخت ‌ها کند. هیچ حزب سیاسی و اتحادیه‌ ی کارگری موجود نیست. اعتراض و اعتصاب غیرقانونی است. خبری از هیچگونه سازمان دانشجویی، اتحادیه کارگری یا حزب سیاسی نیست. و با این حال دولت سعودی با واهمه به رویدادهای تونس و مصر می ‌نگرد. آن‌ ها هم قرار بود با ثبات و در امان از انقلاب باشند.

در ۳۱ ژانویه بانک عربستان و فرانسه سندی منتشر کرد با این عنوان “زنگِ بیداری: خطر سرایت از مصر موجود اما قابل کنترل است.” جان اسفاکیاناکیس، اقتصاددان ارشد این بانک، توضیح می ‌دهد:”سعودی‌ها امکان حفظ یارانه ‌ها را دارند، اما از آن‌چه در مصر اتفاق می ‌افتد در امان نیستند… این زنگ بیداری برای همگان در منطقه است. باید در نظر داشته باشند که بیکاری و ایجاد شغل باید اولویت اصلی در عربستان سعودی باشد.”

روزنامه ‌ی فایننشال تایمز در روز ۵ فوریه مقاله‌ ی جالبی در مورد تناقضی که دولت اوباما در عربستان سعودی با آن روبرو است، منتشر کرد: “(دولت آمریکا) لابد از خودش این سئوال بزرگ را می‌پرسد: اگر عربستان سعودی، بزرگترین صادرکننده ‌ی نفت در جهان، اما در ضمن سرزمینی که جمعیت جوان آن از مزایای ثروت نفت بهره ‌مند نشده، دستخوش خیزش ‌های مشابه شد، چه؟”

ماه گذشته ۲۰۰ معلم اعتراضاتی بیرون وزارت آموزش و پرورش سازمان دادند و خواستار شغل ‌های دولتی شدند. اکنون مدتی است که شامل چنین اعتراضاتی بوده ‌ایم. آخرین آن روز جمعه بود که تظاهرکنندگان در جده به اعتراض علیه زیرساخت‌ های ضعیف دست زدند و دستگیر شدند. معترضان ظاهرا پس از نماز جمعه چند دقیقه در یکی از خیابان‌های اصلی جده تظاهرات کردند تا این‌که مقامات اعتراض را در هم شکستند و حاضران را دستگیر کردند.

چنین اعتراضات کوچکی صورت می ‌گیرد و نشان از احساسی بسیار عمیق‌ تر در میان جمعیت وسیع ‌تر می ‌دهد. همین آقای اسفاکیاناکیس که در بالا از او نقل کردیم اشاره می‌ کند:”دیگر نمی‌توان ثبات در خاورمیانه را قطعی دانست… مردم در خاورمیانه دیگر نه صبورند و نه ساکت. پس از تونس،‌ فکر می ‌کردیم در مصر اتفاق نمی ‌افتد اما ببینید چه شد.”

آن‌چه تحلیل‌گران بورژوا نمی ‌فهمند این است که تنها فقر نیست که به انقلاب می ‌انجامد. فقر عامل مهمی است، اما تنها عامل نیست. مصر فقیر زیاد دارد، اما فقیرترین کشور دنیا نیست. آن ‌چه خیزش انقلابی را باعث می ‌شود عبور از دوره ‌ای به دوره ‌ی دیگر است، یعنی بالا و پایین‌های بحران اقتصادی. پس گرفتن اصلاحاتی که در گذشته داده شده می ‌تواند جنبش‌ های قدرتمندی را به جریان بیاندازد.

عامل دیگری هم هست. ثروت این کشورها در دست افرادی معدود متمرکز شده. تمام این کشورها شاهد رشد چشمگیر اقتصادی بوده ‌اند. مثلا مصر از سال ۲۰۰۳ با نرخ سالیانه ‌ی متوسط ۵/۵ درصد رشد کرده است. اما این رشد توزیع برابر ندارد. در نتیجه ارتشی از فقرا را در مقابله با نخبگانی کوچک و بسیار ثروتمند می ‌یابیم. این به نوبه‌ ی خود می ‌تواند رویدادهای انقلابی را منجر شود.

و البته نفرت روزافزون از این رژیم ‌های فاسد و سرکوبگر هم هست. اتفاقی نیست که بسیاری زنان در جنبش‌ های اخیر در عربستان سعودی شرکت کرده ‌اند. همه ‌ی این ‌ها روی هم می ‌تواند به جنبش قدرتمندی بیانجامد حتی در آن‌ چه به نظر رژیمی باثبات در عربستان سعودی می ‌آید.

 

عواقب برای امپریالیسم

این انفجار ناگهانی انقلاب در سراسر جهان عرب عواقبی جدی برای امپریالیسم دارد. در دهه‌ ی ۱۹۶۰ بسیاری از کشورهای عرب به چپ چرخیدند. نمونه‌ ی مسلم این سوریه است که اقتصادش روی الگوی اتحاد شوروی سازمان یافت. اما حتی در جاهایی که روند اوضاع اینقدر بالا نگرفت، حکومت ‌هایی مثل ناصر در مصر هم به همین سمت حرکت می‌کردند. بخش ‌های عمده‌ ی اقتصاد ملی ‌سازی شد و این همراه با شکل‌ گیری اقدامات رفاهی مثل خدمات بهداشتی، آموزش و پرورش، یارانه بر غذا و … بود که رویهمرفته زندگی را برای توده‌ ها بهتر ساخت. تا امروز هم بسیاری مصری ‌ها خاطره ‌ی خوشی از ناصر دارند. او در ضمن در سراسر کشورهای عرب وسیعا مورد احترام بود چرا که کسی دانسته می ‌شد که مقابل امپریالیسم ایستاد.

اما از اواخر دهه ‌ی ۱۹۷۰ و اوایل دهه ‌ی ۱۹۸۰ به این طرف این روند معکوس شد. در مصر دولتِ سادات، جانشین ناصر، مجددا زیر نفوذ امپریالیسم آمریکا رفت. بر این پایه خصوصی ‌سازی‌ ها حرف روز شدند. و مصر در صحنه ی بین ‌المللی از دشمنی اسرائیل به امضای قرارداد صلحی که تا امروز حفظ کرده دست زد. اردن نیز چنین قراردادی امضا کرد. در تونس وقتی بن علی به قدرت رسید ۸۰ درصد اقتصاد در کنترل دولت بود. بن علی پس از ۲۳ سال توانسته بود این اقتصاد را منهدم کند و بخش‌های عظیم اقتصاد را خصوصی ‌سازی کند و اینگونه بسیاری اصلاحات گذشته را نابود کند. تصویر مشابهی را می ‌توان در سراسر خاورمیانه دید.

آن روند در طول ۳۰ سال تکامل یافت. و اکنون نتیجه ‌ی آن ‌را می‌بینیم: انقلاب در سراسر منطقه. مبارک در مصر و سلطان عبدالله در اردن متحدین کلیدی‌ آمریکا به حساب می ‌آیند. این رابطه‌ ی راحت و باثبات را اکنون جنبش انقلابی توده ‌ها به خطر انداخته است. مشکل این‌جا است که کاری از دست‌ آن ‌ها بر نمی ‌آید. آنان خود شرایط انقلاب را ایجاد کرده ‌اند و اکنون باید عواقب آن ‌را به جان بخرند.

 

منبع: “در دفاع از مارکسیسم”،‌ وب ‌سایت گرایش بین ‌المللی مارکسیستی (http://www.marxist.com/)، ۷ فوریه ‌ی ۲۰۱۱