رژیم تهران در بن بست باور مردم به خود، چاره ای جز همان شیوه ی آدمکشانه ی همه ی دیکتاتورها ندارد. ۲۵ بهمن نشان داد که رژیم تنها با جنایت و خون ریزی و کشتار جوانان قادر است چند روزی بر عمر به پایان نزدیک شده ی خود بیفزاید.

نمایندگان تحت فرمان ولی فقیه حکومت در اقدامی بلیهانه و نمایشی و برای کم رنگ جلوه دادن مبارزات جوانان و زنان و مردم علیه جور و جنایت های دست کم این نزدیک به دو سال گذشته، به جای دفاع از حقوق مردم و اعتراض به حکومت جنایتکار که در خیابان فرزندان رشید ایران را به رگبار می بندند، شعار می دهند که موسوی و کروبی و خاتمی اعدام باید گردند. این بازی بی نتیجه که دیگر حتی برای خودی های حکومتی هم نخ نما شده است، پی آمدی جز نفرت بیشتر مردم از رژیم و وابستگان آن نخواهد داشت.

آقای خامنه ای که می داند کرور کرور مردم هنگام که فریاد می زنند مرگ بر دیکتاتور، دارند مرگ او را آرزو می کنند و یا به زبان بهتر مرگ دیکتاتوری او را آرزو می کنند، و اگر این ندای صلح جویانه و انسانی و بشردوستانه ی ایرانیان را به موقع نشنود، سرنوشتی شبیه همانندان خویش یعنی بن علی و مبارک و دیکتاتورهای ریز و درشت دیگر پیدا خواهد کرد.

آقای خامنه ای که حاضر نیست باور کند حتی  یاران دیروزش خبر شده اند که رژیم با جور و جنایت بخت ادامه ی حیات ندارد، و او و احمدی نژاد نمی توانند با زور گلوله و چماق مزدوران ساندیس خور خود تا ابد بر گرده ی مردم حکومت کنند، تا کی  می خواهد در مواقع حساس به نماز جمعه برود و خطبه ی دروغ تحویل مردم بدهد؟

چه کسی غیر او و احمدی نژاد و مزدوران آنها این سخن او را باور خواهد کرد که در ایران همه چیز به رأی و نظر مردم است؟ اگر رهبر رژیم تهران دروغ نمی گوید چرا مردمی که خواهان خبر شدن از آراء گم شده شان هستند و جوانانی که در کمال آرامش و مصالحه می خواهند به خیابان بیایند و خواسته های شهروندانه شان را طرح کنند، با گلوله ی سپاه خصم او و مزدوران بسیجی به خاک و خون کشیده می شوند؟

اگر آقای خامنه ای و دولت زیر دست او و مجلس مجیز گویش راست می گویند، چرا اجازه نمی دهند مردم به آرامی و حتی بدون شعار در خیابان های تهران و شهرهای بزرگ حضور پیدا کنند ــ بی آنکه باران گلوله و گاز اشک آور و چماق بر سر و رویشان ببارد ــ تا روشن شود رژیم چه میزان در میان مردم طرفدار دارد؟

 این که اتوبوس اتوبوس از اطراف و اکناف آدم بیاورید، و ادارات و مدارس و پادگان ها و کلانتری ها و هر آنچه را که در ید قدرت دارید بسیج کنید و ساندیس و هزار جور پول و رشوه ی دیگر بدهید تا ادعا کنید حمایت مردمی دارید، که تنها خودتان را گول زده اید و بس!

از راست: محمد مختاری و صانع ژاله دو جوان دانشجو که بعد از انقلاب به دنیا آمدند و دوشنبه ۲۵ بهمن به دست نیروهای نظامی جمهوری اسلامی کشته شدند

شما که از مبارزات مردم در تونس و مصر و بحرین و یمن و اردن و جاهای دیگر جهان اسلام و خاورمیانه با بوق و کرنا پشتیبانی می کنید و می کوشید با هر دروغ و دونگی آنها را به خود و حکومت و تجربه ی خود وابسته کنید، چرا به مردم ایران این بخت را نمی دهید که حرف و حدیث دلشان را در خیابانها بگویند؟

و چرا اگر راست می گویید، هنگام که رهبران مسلمان تونس و مصر از شباهت و تأثیرپذیری از شما تبری می جویند، نمی آیید به مردم بگویید که تجربه ی شما در جهان اسلام شکست خورده است، و تجربه ی ترکیه دارد بخت تکرار و تداوم پیدا می کند.

آقای خامنه ای، شما و احمدی نژاد بازی جوان کشی و جسد دزدی ای که براه انداخته اید، تنها بخت رسیدن به یک پیامد را دارد و آنهم بی حیثیت شدن بیشتر خودتان و حکومتتان است. آخر تا کی می خواهید جنایت های خود را به پای دیگران و از جمله مجاهدین خلق بنویسید. اگر هم این ادعای دروغ درست باشد، باز این ناتوانی و نالایقی شما و حکومتتان است که  قادر به تأمین امنیت شهروندان تان نیستید! این یعنی آن که شما حتی در دروغ بافی نیز بی استعدادی از خود نشان می دهید.

چقدر توانستید خون ندا و سهراب و ده ها جوان دیگر را به گردن دیگران بیندازید که حالا می خواهید خون صانع ژاله و محمد مختاری را به گردن مجاهدین خلق بیندازید. آقایان خامنه ای و احمدی نژاد و برادران لاریجانی که بر جان و جهان مردم ایران مانند بختک افتاده اید  شرم کنید و جنایت های خبیثانه ی خود و مزدورانتان را به عهده دیگران نگذارید. مردم هوشمندتر و هوشیارتر از آن هستند که دروغ های آشکار شما را به عنوان حقیقت بپذیرند. روزی که خشم در جان و گلو خفته ی این مردم سر باز کند، دور نیست، به عاقبت تلخ و نکبت بار شما باید دل سوزاند که در دام مقام و موقعیت گرفتار شده اید و از دیدن حقیقت و درک امروز عاجزتر از همیشه اید!

در فردای روشن ایران روزگار شما تباه تر از هر دیکتاتوری خواهد بود. باور کنید!