فرح طاهری ـ همبستگی با مردم ایران جمعه ۲۶ جون ادامه یافت. در این روز گروه دانشجویان ایرانی برای همبستگی با کارگران با حمایت کنگره کار کانادا، رای من کجاست  …


شهروند ۱۲۳۶  پنجشنبه ۲ جولای  ۲۰۰۹


 

گردهمایی در حمایت از جنبش مردم و کارگران زندانی ایران

دوچرخه رانی برای همبستگی با مردم ایران

زنجیر انسانی در طول خیابان یانگ برای ایران

شمع افروزی و شب زنده داری در دانشگاه رایرسون

مراسم "به پیشواز ۱۸ تیر، دهمین سالگرد خیزش دانشجویان" در دانشگاه تورنتو


 

 

عکس ها: سعید فرح آبادی


 

همبستگی با مردم ایران جمعه ۲۶ جون ادامه یافت. در این روز گروه دانشجویان ایرانی برای همبستگی با کارگران با حمایت کنگره کار کانادا، رای من کجاست ـ تورنتو، کمیته همبستگی با ملت ایران  و نشریه شهروند در میدان مل لستمن یک گردهمایی برگزار کرد.

چند هفته قبل از انتخابات در ایران، چهار تشکل بزرگ بین المللی کارگری، آی.تی. یو. سی (کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های کارگری)، ای.آی (سازمان آموزش جهانی)، آی.تی.اف (کنفدراسیون بین المللی کارگران حمل و نقل)، آی.یو.اف (اتحادیه بین المللی خدمات و صنایع غذایی) ائتلافی به نام "دادخواهی برای کارگران ایران" را تشکیل دادند و ۱۷۰ میلیون عضو خود را فرا خواندند تا با توجه به ادامه ی سرکوب کارگران در ایران در روز ۲۶ جون یعنی روز اقدام جهانی همبستگی شرکت کنند. تورنتو نیز همگام با سایر شهرهای بزرگ جهان به این فراخوان پاسخ مثبت داد.

فیت نولن خواننده و فعال سیاسی با دو ترانه آغازگر برنامه بود. رزا روزبهان فعال حقوق بشر و مهدی کوهستانی از کنگره کار کانادا گردانندگان مراسم بودند. مهدی کوهستانی گفت که روز بین المللی همبستگی با کارگران ایران همزمان در ده ها کشور جهان برگزار می شود. دنیا ضیائی و سیما سحر زرهی از گروه دانشجویان ایرانی برای همبستگی با کارگران، به کوتاهی نقطه نظرات خودشان را بیان کردند. آنها به یازده اسمی که بر روی پلاکاردها نقش بسته بود اشاره کردند که اسامی کارگران زندانی در ایران بود و بر اهمیت تداوم حمایت ها از مردم ایران تاکید کردند.

سرود "سر اومد زمستون" با همان اجرای اولیه مربوط به سی سال پیش پخش شد. حسن زرهی سردبیر شهروند، درباره ی این سرود توضیح داد و خاطره ی خود را از ساخته شدن این سرود گفت.

دکتر رضا مریدی، چون همیشه با حضور خود و سخنانی کوتاه حمایتش را از مردم ایران اعلام داشت و سپس آقای باب ری، نماینده پارلمان کانادا از حزب لیبرال را برای سخنرانی دعوت کرد. او نیز مبارزات عدالت خواهانه مردم ایران را در راه آزادی ستود.

هنرمند موسیقیدان استاد باقر موذن دو قطعه با گیتار نواخت.

نیلوفر گلکار، دانشجو و فعال جنبش زنان، از رابطه ی تنگاتنگ این جنبش با جنبش های دانشجویی و کارگری در ایران گفت. او به طور خلاصه به فعالیت های کمپین یک میلیون امضا و گردهمایی های زنان در روز جهانی زن اشاره کرد.

دکتر رضا براهنی، متنی را که با الهام از آخرین تصویر در ذهن مانده ی "ندا" به انگلیسی نوشته و در بزرگداشت حضور زنان در تظاهرات اخیر بود به انگلیسی و فارسی خواند.  

خانم اولیویا چا نماینده پارلمان کانادا از حزب نیودمکرات سخنران بعدی بود که همبستگی خود را با مردم ایران اعلام داشت.

خانم مارتا هال فیندلی نماینده پارلمان کانادا از حزب لیبرال نیز در سخنان کوتاهی حمایت خود را اعلام کرد.

دکتر شهرزاد مجاب، پرفسور دانشگاه تورنتو متن کوتاهی خواند و حاضران را دعوت کرد تا روز یکشنبه در دانشگاه تورنتو باهم به پیشواز ۱۸ تیر بروند.

مهدی تکفلی از کارزار "رای من کجاست ـ تورنتو" متن کوتاهی درباره طرح به هوا فرستادن بادکنک در روز جمعه در ایران، را خواند:

"همه بغضتان را بدمید توی یک بادکنک سبز و بسپاریدش به آسمان، بلکه دلتان اندکی آرام شود. این کار چندین فایده دارد: اول از همه اینکه بچه هایی که این روزها مدام صدای تیرشنیده اند و بوی دود و آتش خورده اند کمی شاد میشوند. دوم اینکه آسمان شهرمان هم مثل دلمان سبز میشود. سوم اینکه آن دوستانی که از نماز جمعه برمیگردند سرشان را میگیرند بالا که بادکنک ها را ببینند و خدا را چه میدانید شاید خدا را هم دیدند. چهارم اینکه بادکنک اگر تیر بخورد خونی ندارد که بریزد و همه را ماتم زده کند. پنجم اینکه دوستان بسیجی برای گرفتن آنها میروند به آسمان و ما در زمین کمی از وجودشان خلاص میشویم. ششم اینکه باید هر کاری که میشود کرد که مبارزه مان مسالمت آمیز باشد."


 

در اینجا برای همراهی با آنها که در ایران هستند، افراد بادکنک های سیاه و سبز خود را بلند کردند ولی اجازه نداشتند که آن را به هوا بفرستند، گرچه تعدادی از آنها از دست کودکان خارج شد و آسمان را سبز و سیاه کرد.

عادل قربانی هنرمند خواننده که به تازگی همراه با بابک امینی ترانه ای برای حمایت از مردم ایران خوانده، پس از آن که حمایت خود را از مردم ایران اعلام کرد و ترانه اش پخش شد.

 

فواد اویسی سخنگوی جنبش چند صدایی برای تغییر، بیانیه این جنبش را خواند. در بخشی از این بیانیه آمده است: «جنبش چند صدایی برای تغییر»، به عنوان شهروندان ایرانی ـ کانادایی مقیم، سرکوب خونین شهروندان ایران توسط دولت احمدی نژاد را که با توسل به نیرنگ و تقلب و با پشتیبانی نیروهای امنیتی می‌کوشد در قدرت باقی بماند، محکوم می‌کنیم. ما از نهادهای مدافع حقوق بشر، پارلمان و دولت کانادا می‌طلبیم که از جنبش مردم ایران برای احترام به رأی و انتخاب قانونی آنان، از هر راه ممکن پشتیبانی کنند. سرکوب خونین شهروندان ایران، ایستادگی در برابر بشریت، حقوق بشر، موازین بین‌المللی و قانون شکنی‌ای آشکار است که به مرزهای ایران محدود نخواهد شد. ما از هموندان خود در سراسر جهان، شهروندان ایرانی ـ کانادائی، و از نهادهای بین ‌المللی و کانادائی می طلبیم که مردم ایران را در این مبارزه ی نابرابر تنها نگذارند.»

سپس مانلی جمال جوان هنرمند و نوازنده گیتار قطعاتی که خود ساخته بود را نواخت. و مهرداد آرین نژاد پیام "کمیته همبستگی با ملت ایران" را خواند. این کمیته پس از سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مردم ایران، در تورنتو تشکیل شد تا بتواند صدای هموطنان داخل را در خارج ایران منعکس کند.

مراسم رسمی با پخش سرود "همراه شو عزیز" استاد شجریان پایان یافت و بین حاضران شمع پخش شد تا با افروختن آن یاد و خاطره ی قربانیان راه آزادی ایران در این سی سال و بویژه در دو هفته اخیر را گرامی دارند.


 


 



 

در حاشیه:

ـ در بین سخنرانی ها، سرودها و ترانه های محبوبی چون سر اومد زمستون، یار دبستانی، قسم به اسم آزادی، همراه شو، وطنم وطنم و … پخش می شد و حاضران در محوطه ی شهرداری نورت یورک با آن همخوانی می کردند.


 

ـ یک بنر بزرگ به نرده ی محوطه نصب شده بود و از مردم خواسته شد تا با جمله ای روی آن را امضا کنند. روی این بنر نوشته شده بود "در همبستگی با مردم ایران". بسیاری این بنر را امضا کردند از جمله مقاماتی که برای سخنرانی در این مراسم حضور داشتند.


 

ـ هنگام سخنرانی باب ری برای چند لحظه صدای بلندگو قطع شد که حاضران شروع کردند به خواندن "سر اومد زمستان" و او هم پس از وصل مجدد بلندگو به طنز گفت، البته آواز خواندن بهتر از سخنرانی گوش دادن است.


 

ـ از قبل اعلام شده بود که در  این تظاهرات پرچم آورده نشود، آن هم به دلیل تنش هایی که بر سر پرچم در این مدت به وجود آمده بود – به برخی از آنها در گزارش هفته ی گذشته از کوئینزپارک اشاره کرده بودم – ولی متاسفانه عده ی کمی به این مسئله بی اعتنایی کرده و با ذکر اینکه اینجا کشور آزادی ست با پرچم های بزرگ و کوچکشان حضور داشتند و نه اینکه فقط حضور داشته باشند ــ که البته به خودی خود اشکالی ندارد چرا که حزب اتحاد کمونیسم کارگری هم با پرچمش حضور داشت، ولی هیچگاه در بین سخنرانی سخنرانان شعار نمیداد و تمرکز سخنرانان را به هم نمی زد ــ  که در بین سخنرانی ها شروع به شعار دادن می کردند، و با پرچم های خود به میان جمعیت می آمدند، در حالی که بسیاری مایل نبودند که اینها جمعیت را مصادره کنند. در نهایت هم بر سر این مسئله تنش و برخورد پیش آمد. یکی از آقایان پرچم به دست با مشت به صورت زنی که اعتراض کرده بود زد و پلیس دخالت کرد و او را دستبند زد و بازداشت کرد. البته کمی هم مشت و لگد و کشمکش در آن میانه رد و بدل شد. جوانانی که اینجا به دنیا آمده اند و تا به حال از این جور گردهمایی ها ندیده بودند، بسیار ترسیده بودند و بعضی از آنها گریه می کردند. به آنها گفتم، نترسید شما چون در ایران نیستید، اینها میخواهند صحنه های آنجا را برای شما بازسازی کنند تا بهتر بتوانید وضعیت جوانان در وطن را تصویر کنید. تمام این ها در حالی اتفاق افتاد که همه داشتند ترانه ی "همراه شو عزیز" را می خواندند و این ترانه با این صحنه های برخورد تضادی را به نمایش می گذاشت که جداً باید به آن فکر کنیم و برایش کاری کنیم.

به هر حال باید گفت که برای آنها که واقعا دغدغه ایران و هموطنانشان را دارند، در حالی که آنها در داخل کشته و مجروح می شوند و دستگیر و شکنجه، دیدن چنین صحنه هایی بسیار تاسف آور است و باعث دلزدگی. مایی که همیشه در مقابل دیگران به تاریخ چند هزار ساله مان افتخار میکنیم، و اولین منشور حقوق بشر را از آن خود می دانیم، آن وقت در قرن بیست و یکم در یک کشور دمکرات و آزادی چون کانادا که قوانینش این امکان را برای ما فراهم آورده که به راحتی حمایت یا عدم حمایت و همخوانی خود را با مسائل متمدنانه مطرح کنیم، چگونه می خواهیم به مردم کشور مصیبت زده مان ایران در این شرایط حساس کمک کنیم و برای همبستگی با هموطنانمان به تفاهم برسیم؟


 

و اما با خانم لاله که مورد حمله قرار گرفته بود، به کوتاهی گفت وگو کردم. از او پرسیدم موضوع چه بود؟ او گفت: من در صف اول ایستاده بودم و ساعت هشت و نیم بود و قرار بود که شمع روشن کنیم تا آن موقع هم اتفاق خاصی نیفتاده بود این آقا که پرچم های بزرگ و پلاکارد دستش بود و پشت سر من ایستاده شروع کرد به شعار دادن و گفت رفسنجانی بهتون پول داده شمع بخرید، که چند آقا که اطرافش بودند اعتراض کردند و بهش گفتند یا پرچمت را بیار پایین یا برو پیش رفقات که پرچم دارند. او یکی از این آقایان را هل داد و شروع کرد به فحش دادن، من نیمرخ به طرف او برگشتم و گفتم آقا پرچمت رو بیار پایین و میخواستم غائله ختم بشه که دستش را بلند کرد و محکم به صورت من زد که من از شدت ضربه ی او پرت شدم و خون زد از صورتم بیرون نمیدانستم از دهانم است یا دماغم. حتی دوستم که کنار من بود از شدت ضربه او هم پرت شد.

بعد آقای کوهستانی و چند نفر دیگر آمدند به کمک من و دیگران هم ریختند او را گرفتند و پلیس مداخله کرد و او را دستبند زد. وقتی که پلیس مرا برد کنار ماشین، دوستان این آقا می آمدند به من انواع توصیه ها را میکردند. یکی میگفت این آقا مشکل روانی دارد و شکایت نکنم. یکی از آنها هم مرا تهدید کرد که اگر این آزاد بشه برات دردسر درست میکنه. یکی هم آمد گفت که رژیم برادرش را اعدام کرده برای همین دلش از جمهوری اسلامی خون است.

اگر این حرف درست باشه، مگر من در این رژیم ضربه نخوردم. من خودم از هشت سالگی بارها از ترس تا صبح لرزیده ام. نصفه شب پاسداران به خانه ی ما می ریختند. پدرم چند سال زندان بود، خواهرم تا پای اعدام رفت ولی فراریش دادیم. برای اینکه ما اعتراف کنیم خواهرم کجاست، مرتب می آمدند و پدر و مادر و خواهر بزرگم را می گرفتند و می بردند. حتی پدر بزرگ هشتاد ساله ام که نابینا بود و نمی توانست راه برود را چند روز بازداشت کردند. تمام زندگی ما را این رژیم عملا نابود کرد. حتی شوهر خواهرم هم که عضو کانون نویسندگان ایران است دو هفته ی پیش از زندان آزاد شد. آن وقت من میشوم دشمن این آقا که خودش دشمن جمهوری اسلامی ست.

 

آن شب چه گونه گذشت؟

ـ از آنجا رفتیم اداره پلیس تا ۱۱ شب آنجا بودیم. زنگ زدند آمبولانس آمد که مرا از لحاظ پزشکی چک کند که لبم پاره شده بود و کبودی روی بدنم و دستم هم درد می کرد که فردای آن روز عکس گرفتم و هنوز جواب ندادند و گفته اند ممکن است که انگشتم ترک برداشته باشد.

چیزی که برام تاسف آور بود این بود که پلیس کانادایی چندین بار به من گفت I am so sorry  به خاطر اینکه چنین حادثه ای برایم اتفاق افتاده ولی هموطن خودم با من چنین رفتاری کرده بود.


 

از وضعیت فرد دستگیر شده خبری دارید؟

ـ خبر ندارم ولی پلیس با من در ارتباط است.

 

آیا حاضرید از شکایت خود صرفنظر کنید؟

ـ نه، چون درسته که زخم من خوب میشه ولی من فکر میکنم وقتی ما آمدیم در یک کشور آزاد زندگی می کنیم حداقل باید این فرهنگ را بین خودمان جا بیندازیم که دمکراسی یعنی چه و نظرات همدیگر را بشنویم و بحث کنیم و تحمل کنیم نه اینکه توهین کنیم و دعوا و تجمعات دیگران را به هم بزنیم. امیدوارم با این قضیه یک عده که فقط دنبال سوءاستفاده از این موقعیت ها و به هم زدن تجمعات هستند، درسی بگیرند.

من خیلی دلم می خواهد به این افراد بگویم اگر حرفی دارند چرا یک تجمع برای خودشان نمیگذارند تا طرفدارانشان بیایند و آنها هم حرفهایشان را بزنند و بقیه هم گوش بدهند تا بالاخره ما بفهمیم اینها چه میگویند. ما جز کارناوال بازی و توهین چیزی از اینها ندیدیم، یا اینکه طرفدار ندارند و یا قصدشان به هم زدن این تجمعات است.

 

 

به دلیل محدودیت فضای نشریه بقیه گزارش ها هفته ی آینده به نظرتان خواهد رسید.  

 


عکس های این مراسم را در گالری عکس ببینید