ساکنان آمریکای شمالی سیاست را ورزش خونین لقب داده اند، در حالیکه آنها نمی دانند سیاست چیزی فراتر از آن است. من فلورا ترا۱ هستم، که در سال ۲۰۰۷ هنگامی که در انتخابات مجلس در کنیا شرکت کرده بودم، در بیرون منزلم مورد حمله قرار گرفتم و به دلیل جراحات وارده هفته ها در بیمارستان بستری بودم. بسیاری از همکارانم نیز به دلیل شرکت در انتخابات داخلی مورد حمله قرار گرفتند. بعضی از آنها را کتک زدند و حتی یکی از آنها به نام الیس۲ کشته شد.

این اتفاقات برایم تعجب آور نبود، زیرا تا سال ۲۰۰۷ آنقدر در جریانات سیاسی کنیا فعال بودم که از خطرات این کار، خصوصاً برای یک زن آگاهی داشته باشم. با این وجود تلفن خواهرم کارول برایم غیر منتظره بود.

خواهرم با صدای آهسته از من پرسید: “آیا با مردم هستی؟” گفتم: بله. گفت: “به آنها نزدیکتر شو می خواهم چیزی را به تو بگویم”.  چی می خوای بگی کارول؟

عده ای افراد شرور و تبهکار Te را دیشب کتک زدند، آنها او  را کشتند.

Te پسرم، پسر عزیزم، تنها بچه ام.

تمام آنچه را که من می دانم این است که او به مناسبت روز تولد مادرم برای خرید یک دست فنجان از منزل خارج شد. پلیس از صحبت کردن با من در مورد پرونده اش خودداری کرد و مرگ او را یک حادثه اتفاقی ناشی از خشونت خیابانی قلمداد کرد. Te در کالج درس می خواند و یک فوتبالیست بود. او می خواست در آینده مربی فوتبال شود و به بچه ها آموزش فوتبال بدهد.

وارد سردخانه شدم. گرمای نیم روز بیرون قابل تحمل نبود. مسئول سردخانه مرا به قسمت پشت برد. آنجا جسد پسرم Te  بود. او بلوز آستین بلند سیاهی بر تن داشت. تنها  فکری که در آن لحظه کردم این بود که او باید گرمش باشد، دکمه های بلوزش را باز کردم و هم زمان لرزشی تمام استخوان هایم را فرا گرفت. از آن به بعد دیگر هرگز احساس گرما نکرده ام.

***

اولین باری که وارد فعالیت سیاسی شدم شش ساله بودم. از مدرسه فرار کردم و به تظاهراتی که در دهکده ام کینورو۳  بر پا شده بود ملحق شدم. در حالیکه کیفم را که پر از کتابهای مدرسه بود با خودم حمل می کردم، همراه مردان دهکده راهپیمائی کردم.

شما می توانید پدرم را سرزنش کنید؛ او شبیه مردان دیگر نبود و به من اجازه می داد زمانی که درباره سیاست حرف می زند حضور داشته باشم. او حتی به من این فرصت را می داد که سئوال هایم را مطرح کنم، اما کسی که مرا تشویق کرد وارد سیاست شوم عمویم۴ بود که به مدت پانزده سال در ناحیه Meru نماینده مجلس بود. عمویم در اجرای طرح درخت کاری و کشاورزی به زنان دهکده کمک می کرد و هنگامی که از منطقه انتخاباتی خود بازدید می کرد مرا نیز همراه خودش می برد. او سعی داشت به من نشان دهد که به چه نوع انسانهائی کمک می کند. کمک می کرد تا فقرشان، چگونگی رنج بردنشان از خشونت مردان فامیل و ازدواج های مجدد شوهرانشان را، کسانی که به زنانشان اجازه ی بیان نظرات سیاسی نمی دادند، را ببینم.

عمویم فرد مترقی و روشنفکری بود. او همواره صدای رسای مطالبات اقتصادی و برابری اجتماعی زنان جامعه ی ما بود. او می خواست به زنان قدرت ببخشد. او به تدریج مرا قوی کرد و نتیجه اش این شد که من نزدیک به بیست سال است که در گسترش و تحول اجتماعی در Meru فعالیت کرده ام. من کلاس هائی بر پا کردم و به آنها حق رأی و حقوق سیاسی شان را آموزش دادم. یک طرح ضد خشونت را شروع کردم و بدین طریق زنان توانستند شکل خشونت را در منزل تشخیص بدهند. به آنها گفته می شد اگر مورد خشونت قرار گرفتند برای کمک به کجا مراجعه کنند. من حتی مراکز بهداشتی هم ایجاد کرده ام. یکی از موفقیت های من ایجاد کمپینی برای آگاهی و جلوگیری از HIV  و IDS  بود و در این رابطه باید با زنان و مردان در مورد چگونگی استفاده از کاندوم صحبت می کردم. گاهی بعضی از برخوردهای مردم وضعیت را دشوار می کرد. آنها به من می گفتند البته تو که می دانی چگونه این وسایل را به کار ببری چون یک فاحشه هستی. آنها حتی به روی من تف می انداختند، مرا مسخره می کردند و سعی داشتند از خودشان دور کنند، اما من پافشاری می کردم چون به این باور داشتم که زنها نیز باید در چگونگی پرورش فرزندان، امور تجاری و انتخاب رهبران سیاسی صدا و جایگاه برابری داشته باشند.

غرب، کنیا را یک کشور امن و دموکرات تصور می کند که این دیدگاه درستی نیست. کنیا از چهل و دو نژاد و طایفه گوناگون تشکیل شده و تا حال قانون اساسی کشور(که در زمان گفتگو برای استقلال از انگلستان نوشته شده) از خودمختاری و استقلال این گروه ها حمایت کرده است. قانون اساسی کنیا اجازه می دهد که اعمال نفرت انگیزی چون ازدواج کودکان، ختنه دختران و چند همسری ادامه یابد. زنها در کنیا هشتاد درصد کارهای مربوط به زراعت را انجام می دهند، اما مالک کمتر از پنج درصد زمینها هستند. بر اساس قانون نانوشته و عرفی، معمولاً ارث به مردان می رسد.

در سال ۲۰۰۹ من با سازمان دهندگان گروه G10 همکاری داشتم. G10 مجموعه ای از گروه های مختلف زنان بود که ارتباط جنسی را در آن سال بایکوت کردند. ما از تمام زنان کشور ـ حتی همسران سیاستمداران رده بالا ـ خواستیم که از داشتن سکس با شریک جنسی خود به مدت یک هفته خودداری کنند. هدف ما از این حرکت اعتراض به مسامحه و کم کاری و رهبری ضعیف و بحث و جدل درون دولت ائتلافی بود. این اعتراض به هدف مورد نظرش دست یافت و بعد از یک هفته دولت اعلام کرد که خواسته زنان اصولی و درست است.

بعد از حرکت اعتراضی G10، تهدید به مرگ شدم و به ناچار به کانادا گریختم. تابستان بود که وارد کانادا شدم و بعد از آن من و مادرم که هر دو دلتنگ هستیم، هنگام گفت وگوی تلفنی با گریه آرزو می کنیم که وضعیت تغییر کند.

حالا ممکن است وضعیت فرق داشته باشد، زیرا در تابستان رأی گیری همگانی صورت گرفت و قانون اساسی تصویب شده که مدافع حقوق بشر است. با این مصوبه جدید زنان و اقلیت های قومی اجازه یافتند که موقعیت و جایگاه مؤثر و محکمی در کارهای تجارتی و دولت داشته باشند و قانون اساسی جدید، پلیس و دستگاه قضائی را مستقل از سیاستمدارانی کرده است که آنها را کنترل می کردند.

حالا به گمانم آنقدر وضعیت امن است که به کشورم برگردم. انتخابات بعدی کنیا سال ۲۰۱۲ برگزار می شود. سیاست برایم بوی مرگ و شکنجه می دهد. سیاست برایم بوی سردخانه ای را می دهد که پسرم در آن دراز کشیده بود، اما من تصمیم گرفته ام به کشورم بازگردم و دوباره در انتخابات مجلس در Meru شرکت کنم.

 

غالباً چیزی روی قلبم سنگینی می کند و روزهائی است که صورت خندان پسرم Te را به خاطر می آورم و نمی توانم فراموش کنم، اما خاطره اش همواره انگیزه ای برای من است تا یک کنیای بدون خونریزی و مملو از صلح و آرامش را آرزو کنم و این همان چیزی است که من برای آن مبارزه می کنم.

 

پانویس ها:

 

* By Flora Igoki Terah as told to Susan McClelland

این مطلب را سوزان مک کلیلند براساس آنچه که فلورا ایگوکی ترا برایش گفته، نوشته است. فلورا زنی مبارز از کنیاست. کنیا کشوری در شرق آفریقا، یازده میلیون و پانصدهزار تن جمعیت دارد. ۷۳ درصد مسیحی و ۶ درصد مسلمان هستند. این کشور که بیش از ۵۸۰ هزار کیلومتر مربع مساحت دارد، به هشت استان تقسیم شده. این کشور در سال ۱۹۶۳ میلادی از زیر سلطه انگلستان خارج شد و استقلال یافت. در حال حاضر  امور سیاسی کنیا در چارچوب نظام سیاسی ریاستی قرار دارد که رئیس جمهور هم رهبر کشور و هم رهبر دولت است. نرخ بیکاری بالا، رواج کارهای غیرقانونی و فقر مهمترین معضلات این کشور هستند. اغلب مردم کنیا زیر خط فقر بین‌المللی (یک دلار در روز) زندگی می‌کنند.

۱- Flora Igoki Terah

۲- Alice Ondut

۳- Kinoru

 ۴- Nteere Mobogor                               

 

 

 

فلورا (راست) در دیدار با فرماندار وقت کانادا خانم میکل ژان