ترجمه: فرنگیس زاهد

 صادقانه  بگویم سیاست ورزی کانادایی کمی معمولی و پیش پا افتاده است درست مثل بستنی پر از وانیل، آنهم نه آن وانیل معطر و پر خامه فرانسوی، بلکه بیشتر شبیه آن ماست یخی سفید کم چربی ست که ته یخچال مانده است.

در مقایسه با جاده پرفراز و نشیب سیاست در خاورمیانه و شمال افریقا سیاست ورزی ما در اینجا فاقد آن شور و شوق و رغبت است.

اگر چه آن ماست یخزده کم چرب برای حفظ اندازه ی دور کمر انتخاب هوشمندانه ایست، اما قطعا شما را برای خوردن یواشکی  یکی دو قاشق در نیمه شب از رختخواب بیرون نمی کشد.

پس جای تعجب نیست در حالیکه اکثر شهروندان تهرانتو دوشادوش یکدیگر در کنار تحولات سیاسی ایران و منطقه هستند، اما هنگامی که نوبت سیاست در وطن دوم ما کانادا می شود دچار تردید و تزلزل می شوند.

ما ایرانی ها سیاست در خونمان جریان دارد، سیاست برای ما مثل هاکی برای کانادائی هاست.

در گذشته ای نه چندان دور بحث های سیاسی ما شبیه بحث های طرفداران تورنتو میپل لیف درباره جام استنلی بود، ما در گذشته دوری سیر می کردیم که پیروزی از آن ما بود و برای  به چنگ آوردن دوباره آن در آینده ای نزدیک به رویا فرو می رفتیم. آنگاه با درماندگی  سری تکان می دادیم و آهی عمیق می کشیدیم و شانه ای بالا می انداختیم.

اما از سال ۲۰۰۹ برای بسیاری از ما در تهرانتو سیاست از سرگرمی به  دلمشغولی بدل شده است.

بحث های سیاسی ما لحنی تند و اضطراری به خود گرفته است. بحث های سیاسی ما دیگر مرور و بازبینی حوادث و اتفاقات سی سال پیش نیست، بلکه اتفاقاتی ست که هم اینک در حال وقوع است، و یا شاید تا فردا، تا ماه دیگر و یا حتی تا سال بعد رخ دهد.

هنگام انتخابات جون ۲۰۰۹ در ایران شاهد بودیم که چگونه نسل جوان کشورمان برای حق رأی خود با حضور در خیابان ها موج مقاومت را احیا کرد.

جوانان آرمانگرا با پلاکاردهایی که شعار “رای من کو؟” بر آنها حک شده بود در خیابان ها و میادین شهرها دست به راه پیمایی زدند. آنها گروه گروه در پای صندوق های رای حاضر شده بودند و حال می خواستند که آرای آنها شمرده شود.

بسیاری از ایرانی ـ کانادائی ها نیز در انتخابات ۲۰۰۹ ایران شرکت کردند. در تهرانتو، کاروان اتوبوس ها مردم را از تورنتو به سفارت ایران در اتاوا بردند. صدها نفر ساعت ها در صف ایستادند تا رای آنها به حساب آید.

شاید اهمیت دادن به نتیجه انتخابات در سیستم سیاسی سرکوبگری مثل حکومت ایران برای بسیاری از ما بی معنی باشد. از آنجایی که در این کشور هر کاندیدایی باید مورد تایید شورای نگهبان قرار گیرد، حضور اپوزیسیون سیاسی واقعی خنده دار است. با توجه به ماهیت اساسا غیر دموکراتیک این سیستم اینکه تقلب انتخاباتی بتواند موجب بروز چنین خشم و نفرتی گردد باورکردنی نیست، اما این اتفاق رخ داد.

حتی در این سیستم کاملا غیردموکراتیک صدها هزار ایرانی برای مطالبه ی حق رای خود به خیابان ها ریختند. حضوری که در تاریخ ایران ثبت شد.

امروز، ما شاهد تولد دوباره جنبش دموکراسی خواهی در خاورمیانه و شمال آفریقا هستیم. جوانان در کشورهای مختلف برای حق انتخاب آزادانه رهبران خود جانشان را به خطر می اندازند و در مقابل، از رهبران ما در کانادا خواسته شده که در این منازعات و درگیری ها مداخله کنند.

پس چرا وقتی صحبت از دمکراسی در خاورمیانه و افریقا می شود ما گوش به زنگ و هشیاریم، اما پای نخست وزیر آینده کانادا که به میان می آید  بی اعتنا و بی تفاوت از کنار آن می گذریم.

صادقانه بگویم، به نظر من  دلیل آن نامطلوب بودن وضعیت دمکراسی در کاناداست.

دمکراسی مثل ماهیچه ایست که باید مرتب آن را پرورش داد، در غیر این صورت  تحلیل رفته به بافت چربی تبدیل می شود و وزن شما را زیاد می کند. در کانادا سیستم دمکراسی ما بدون تمرین و پرورش لنگ لنگان به پیش می رود.

اتحاد خطرناک تحرکات غیردمکراتیک و بی تفاوتی تمرین دمکراسی توسط کانادائی ها را غیر ممکن ساخته است.

به نظر می رسد جای حکومت های ستمگری که دست به تقلب انتخاباتی زده و سیستم رای گیری را واژگون می سازند باید در خاورمیانه و شمال افریقا باشد نه در پارلمان هیل اتاوا.

در دوران دولت اقلیت هارپر ما شاهد همه گونه بازی های سیاسی برای مخدوش کردن سیستم دمکراتیک پارلمانی خود بوده ایم.

از آن هنگام که دولت هارپر قدرت را در دست گرفت دو بار اقدام به تعطیل موقت پارلمان کرد. بار اول در دسامبر ۲۰۰۸، پس از آنکه دو حزب  مخالف با یکدیگر ائتلافی تشکیل دادند که مورد حمایت حزب سوم نیز قرار گرفت و دولت را تهدید به رای عدم اعتماد کردند، نخست وزیر به فرماندار کل میکل ژان پیشنهاد کرد مجلس عوام را موقتاً تعطیل کند. و بار دوم در دسامبر ۲۰۰۹ برای اجتناب از تحقیقات پیرامون جریان زندانیان سیاسی افغان.

در واقع این دولت اقلیت بود، اما با بی پروایی و جسارت هرگاه مجلس قانونگذار کانادا که توسط نمایندگان منتخب مردم اداره می شد را مانع اهداف و برنامه های خویش می دید آنرا به تعطیلی می کشاند.

اگر این اتفاقات در ایران یا مصر رخ داده بود، ما انتظار داشتیم مردم به خیابان ها بریزند و خواهان تغییر رژیم شوند. در کانادا، ما در خانه های خود نشستیم و نظاره گر رسانه هایی شدیم که در  سرمقاله های مؤدبانه خود به درج نقل قول هایی از مورخان قانون اساسی می پرداختند که مشغول سبک سنگین کردن ابعاد قانونی این حرکت بودند.

به نظرم دولت هارپر می تواند به خود لقب دولت تفلون بدهد، زیرا علیرغم اتهامات و شواهدی که در حمایت از این ادعاها  ارائه می شد، هیچ چیز نمی توانست خدشه ای به پسرهای آبی وارد کند.

دولت هارپر اتهامات مستند تقلب انتخاباتی را در جریان انتخابات سال ۲۰۰۶ به کناری نهاد؛ از رسوایی زندانیان سیاسی افغان و درگیر شدن کانادا با اتهام جدی نقض حقوق بشر و شکنجه طفره رفت؛ از رسوایی وزیر کابینه بیو ادا در رابطه با بودجه کایروس پا پس کشید؛ و به درخواست اپوزیسیون  برای بیان جزییات لوایح پیشنهادی و هزینه های احتمالی آن پاسخ منفی داد.

تا یک هفته پیش اینطور به نظر می رسید که هیچ چیز نمی تواند مانع دولت اقلیت هارپر شود که در نقش دولت اکثریت ظاهر نشود.

ولی نهادها و سازمان های دموکراتیک ما آرام آرام تکانی به خود دادند، و دولت هارپر در بین ۵۴ عضو کشورهای مشترک المنافع اولین کابینه ای شد که به دلیل تحقیر محکوم شد.

کمیته نظارت بر عملکرد و ارزیابی دولت مجلس عوام در سال ۲۰۰۳ در توصیف اهانت هایی چون تحقیر می گوید چنانچه آنها”با تضعیف نقش محوری قانون گذاری و ممانعت دولت از پاسخگویی در قبال اقداماتش، مستقیما تأثیرگذاری پارلمان را زیر سئوال ببرند.”

اقدامی چون تحقیر بیانگر”حمله به روند دموکراسی ست، و چنانچه این عمل در کانادا رخ دهد منافع همه ی شهروندان کانادایی و اهالی این کشور را مورد تهدید قرار می دهد.”

با این وجود، ما، مردم کانادا به خیابانها نریختیم، خشمگین نشدیم، آدمک های هارپر را به آتش نکشیدیم، به پارلمان هیل یورش نبردیم و در مقابل پله های مجلس عوام بست ننشستیم، فقط سری تکان دادیم و کانال تلویزیون را عوض کردیم تا ببینیم چطور دموکراسی راه خود را در مصر و لیبی باز می کند.

هنگامی که درباره دموکراسی در خاورمیانه و شمال افریقا صحبت می کنیم  همواره از سختی گذر به دموکراسی واقعی در کشورهایی چون لیبی و ایران می گوییم و از اینکه هنوز فرهنگ دموکراسی در این منطقه جا نیفتاده و شاید سالها طول بکشد تا سیستم دموکراتیک واقعی در آنجا  تثبیت شود، صحبت می کنیم .

اما واقعیت این است که ما امروزه در دهکده جهانی زندگی می کنیم، جایی که جمعیت ها همواره در حال تغییرند، و گردش اطلاعات با یک کلیک ساده دستگاه موبایل ما انجام می گیرد. بله مصر، ایران، تونس، لیبی، سوریه، یمن و دیگر کشورها می توانند درس های زیادی در رابطه با دموکراسی از کانادا بیاموزند، اما ما هم می توانیم خیلی چیزها از همتایان خود در منطقه یاد بگیریم.

فایده نهادهای دموکراتیک و حق رأی چیست اگر ما نتوانیم از آنها استفاده کنیم؟چگونه ما می توانیم به دولت های سرکوبگر منطقه درس دموکراسی و حقوق بشر بیاموزیم وقتی که دولت ما هیچ احترامی برای سیستم پارلمانی و تعهدات حقوق بشری ما قائل نیست؟

حتی اگر شما یکی از آن کسانی باشید که جام خود را در شب سال نو با امید “سال دیگر در ایران” سر کشیدید باید بدانید که مشارکت شما در سیاست های دولت مرکزی ممکن است بر آینده خاورمیانه و شمال افریقا تأثیرگذار باشد.

هرچند کانادا نقش مهمی همچون همسایگان سمج جنوبی ما در سیاست های جهانی ایفا نمی کند، با این وجود یکی از بازیگران این صحنه است. در حالی که کانادا از فرستادن نیروی نظامی به عراق امتناع می کند، ولی با فرستادن نیروهای بیشتری به افغانستان از فشار بر نظامیان امریکایی در آن کشور کاسته این فرصت را برای آنها فراهم می سازد تا به حضور همزمان خود در عراق و افغانستان ادامه دهند.

این روزها لیبی در کانون توجه است و درست یک هفته پیش هارپر نخست وزیر کانادا در طی اجلاس رهبران جهان در پاریس واژه “جنگ” را برای توصیف عملیات نظامی علیه لیبی به کار برد. و این بسیار فراتر از مداخله ی انساندوستانه ای بود که بسیاری از کانادایی ها بدان امید داشتند.

اگر ایران در موقعیت لیبی قرار گیرد برخورد دولت هارپر با آن چگونه خواهد بود؟ آیا ما خواهان جنگ بین ایران و کانادا هستیم؟

به رغم پیوندهایی که ما با سرزمین اجدادیمان ایران داریم، ولی کانادا اینک خانه ماست. اگر ما از ایران، مصر، لیبی، یمن، سوریه و دیگر کشورها می خواهیم که دموکراسی در کانادا را سرمشق قرار دهند پس باید مطمئن باشیم که در حد انتظارات ماست.

امیدوارم شما هموطنان تهرانتو در نشست ها و مناظره های همه ی کاندیداها مشارکت فعال داشته باشید. و فضای سیاسی زنده ای را در ادارات، محلات و کلاس های درس خود ایجاد کنید.

با پرسش های سخت کاندیداها را به چالش بکشید، به آنها سیستم سیاسی پویا را بیاموزید، به دوستان کانادایی خود نشان دهید که حق رأی را باید جدی گرفت، و در اینجا آرای جامعه قومی ماست که نباید با یکی دو مهمانی و خوش و بش آن را در سبد کاندیدایی بریزیم.

و در پایان بیایید به دوستان و بستگان خود در ایران نشان دهیم دموکراسی پویا و فعال چگونه عمل می کند. ما یک رأی داریم، از آن استفاده کنیم.