سه شنبه ۱۹ اپریل ۲۰۱۱ روز دیدار گردانندگان رسانه های قومی با مایکل ایگناتیف، رهبر حزب لیبرال کانادا بود.
ایگناتیف سخنان خود را با سلام به جمع شروع کرد و گفت از ترکیب رسانه های قومی خوشش نمی آید، و باور دارد که رسانه رسانه است، قومی و غیر قومی ندارد. همه از حق و امتیاز و اختیار مساوی برخوردار هستند، او این نام گذاری را جدا گردانی این رسانه ها از حقوق مساوی رسانه ای شان با دیگر رسانه های اصلی دانست.
او تأکید کرد، ما همه کانادایی هستیم و قومی و غیر قومی نمی تواند به امتیاز یا عدم امتیاز دیگری تعبیر شود.
ایگناتیف گفت، حزب لیبرال حزبی است که در پی ایجاد شرایط مناسب برای همه ی کانادایی هاست.
گزارش مشروح این جلسه را همکارم آرش عزیزی تقدیم شما خوانندگان عزیز شهروند خواهد کرد، قصد من اما از این یادداشت، بیشتر نگاه به رهبری است که نویسنده است، فیلسوف است، استاد دانشگاه بوده و این در تاریخ رهبران ملی کانادا کمتر وجود داشته است.
ایگناتیف آثار مهمی دارد. اثر او در پیوند با حقوق بشر و جوامع قومی در دانشگاه های مهم دنیا تدریس می شود. خود او در دانشگاه های برجسته ی آمریکا و انگلیس و کانادا فلسفه تدریس کرده است. برای همین است که اگر بخت نخست وزیری را کانادایی ها در دوم ماه می به او بدهند برای بار اول یک روشنفکر و فیلسوف و ادیب به بالاترین مقام سیاسی و اجرایی این کشور دست می یابد. ایگناتیف هم در این کشور و هم در جهان از سیاست شفاف پشتیبانی از دمکراسی دفاع می کند، به روشنی از دولت احمدی نژاد و دیکتاتوری جمهوری اسلامی انتقاد می کند، از سفرش به ایران و از حرمت و اعتبار فرهنگی، تاریخی و اجتماعی ایرانیان یادها می کند، و مسائل کانادا و جهان را از منظری ملاحظه دارد که رهبران دیگر کانادا از هر حزبی حتی حزب لیبرال بدان پایه که او نسبت به رعایت دمکراسی و حقوق بشر پای بند است پای بند نبوده اند.
او پیش از این در گفت وگوی با شهروند به تاًکید گفته بود: “ما پشتیبان نیروهای دمکراتیک ایران هستیم.”
ایگناتیف خود می گوید، محافظه کاران دیدگاه “کانادای کوچک” را دارند و او دیدگاه “کانادای بزرگ”. و می گوید از همین دیدگاه است که برای او تولد۲۰ درصد جمعیت کانادا در خارج از این کشور، نکته ی خوبی است. در حالی که محافظه کاران این موضوع را مثبت ارزیابی نمی کنند. نگاهش به مهاجران در نوع خود یگانه است: “من نمی خواهم ما لحاف چهل تیکه باشیم، می خواهیم ایرانی ـ کانادایی اول احساس کانادایی بودن کند، به هویت کانادایی خود احساس تعلق داشته باشد.
ایگناتیف به درستی می گوید:
” نمی خواهم جوامع در انزوا و جدای از هم زندگی کنند. امر موفقی که در جامعه کانادایی ایرانی دیده می شود….”
در همان گفت وگو با شهروند می گوید به این دلایل نخست وزیر بهتری از هارپر خواهد بود:
“کانادایی ها رهبری می خواهند که تجربه گسترده بین المللی دارد. فکر می کنم جامعه ی ایرانی این واقعیت را که من خود به ایران رفته ام دوست خواهد داشت. این که من به مزار شاعر بزرگ شما حافظ در شیراز رفته ام. اینکه جمعه شب را زیر تاق های پل زیبای اصفهان چای نوشیده ام. این که بر دیوار خانه ام بشقاب های فلزی زیبایی دارم. بشقاب های منبت کاری شده ی اصفهان. اینکه بیشترین احترام را به فرهنگ و هنر و ادبیات ایران دارم. این ها حتماً از من نخست وزیر بهتری می سازد.”
اگر کسی در وفاداری به دمکراسی و پایبندی به مراعات آن در درون و بیرون کشور موضعی مانند ایگناتیف داشته باشد و در سیاست خارجی از آشنایی و علاقه و احترام نسبت به دیگران بهره مند باشد، لابد هم برای کانادائیها و هم برای مردمان دیگر جهان دولت شخصی شایسته خواهد بود. برای کانادائی ها به خاطر اجرای خواسته های ملی آنان و رعایت حقوق بشر و دموکراسی، برای جهانیان به دلیل ایجاد رابطه ای برابر و انسانی و مراعات کننده منافع هر دو طرف. نگاه ایگناتیف به جامعه ی ایرانیان کانادا و ایران این مهم را ثابت می کند، اما این مردم کانادا هستند که در روز دوم ماه می در پای صندوق های رای انتخاب خودشان را خواهند کرد و آن را که شایسته تر می دانند به مقام نخست وزیری برخواهند گزید.
ما هم در این تصمیم مهم ملی مشارکت کنیم و به نمایندگان مورد علاقه ی خود رای بدهیم.