وقتی پای صحبت یک کرد، بلوچ، ترک یا ترکمن یا یک سنی ایرانی بنشینی همان چیزی را می شنوی که یک عرب ایرانی می گوید: “بدترین ظلم را در حق” ما”می کنند” و “چه گناهی کردیم که در این جهنم دره به دنیا آمد ه ایم”. شاید کسی بگوید که رژیم جمهوری اسلامی – و بویژه پس از روی کار آمدن احمدی نژاد و دار و دسته اش – برای همه شهروندان ایران جهنم است. اما در واقع ایران برای غیر فارس ها و غیر شیعیان جهنم مکرر است. بسیاری هنوز در ایران نمی دانند که ستم وارد بر ملیت های غیر فارس در این کشور، دو برابر ستمی است که بر فارس ها وارد می شود. به عنوان مثال وقتی شهروندان فارس خواهان “آزادی بیان” می شوند، ملیت های غیر فارس، “آزادی زبان” را طلب می کنند. یعنی زبان اینان هنوز در زنجیر است و در مرحله نخست، خواستار آزادی آموزش و نشر و بیان به زبان مادری شان هستند.
رخدادهای چند روز گذشته اهواز و شهرهای تابعه بار دیگر ستم ملی را در معرض دید همگان قرار داد. اشعه آفتاب درخشان استان این ظلم فاحش را به همگان نشان داد، به ویژه وقتی که خون جوانان عرب اهوازی در مرکز استان و در حمیدیه و فلاحیه و شادگان به زمین ریخت. ده ها کشته و مجروح و صدها زندانی، بهایی است که مردم عرب اهواز به خاطر “نیت” به تظاهرات مسالمت آمیز، پرداختند. در واقع این مردم قبل از اقدام به تظاهرات، به رگبار بسته شدند و اصولا نیروهای سرکوبگر به تظاهر کنندگان حتا اجازه حرکت ندادند و آنان را در همان درب خانه هایشان کشتند. پیامد آن – به قول شیرین عبادی – ۱۲شهید و ده ها مجروح است. البته ایشان برای نخستین بار گوشه چشمی به مساله ملیت ها داشتند که جای سپاسگزاری دارد. اما خانم عبادی که همکار من در کانون نویسندگان ایران است در توصیف وضع مردم اهواز(خوزستان) دو اشتباه عمده داشتند. یکی این که این مردم را “عرب زبان” نامیدند که مردم عرب حساسیت خاصی نسبت به این اصطلاح دارند و آن را توهین به خود می دانند. اینان می گویند که مثلا لر یا فارس نبوده اند که اکنون “عرب زبان” شده اند و البته می دانیم که معمولا ناسیونالیست ها این ترم را به کار می گیرند . لذا خود مردم در توصیف خود از اصطلاح “مردم عرب اهواز” یا “عرب ایرانی” بهره می گیرند.
دومین اشتباه ایشان ناشی از عدم شناخت ملیت های ایرانی است و آن سنی خطاب کردن مردم عرب اقلیم اهواز (خوزستان) است. باید گفت که اکثریت این مردم، شیعه مذهب اند و البته سنیگری در میان جوانان رو به گسترش است اما هنوز یک جریان اقلیت کوچک به شمار می رود. سومین خطای سخن شیرین عبادی، توصیف مبارزه خلق عرب اهواز علیه ستم ملی به عنوان مبارزه مذهبی میان عرب های سنی و حاکمیت شیعه است. مساله مردم عرب و سایر ملیت های غیر فارس در ایران اساسا یک مشکل اتنیکی است و البته در برخی جاها نظیر بلوچستان و کردستان، با تبعیض مذهبی در می آمیزد، در صورتی که در اهواز جنبه تبعیض نژادی برجسته تراست.
واقعیت این است که برانداختن حاکمیت عرب ها در ولایتی که تا سال ۱۹۲۵ به طور خودمختار بر آن حکم می راندند، یعنی لغو حاکمیت ملی آنان در نظام “ممالک محروسه” دوره قاجار و جایگزینی آن با حکومت شدیدا متمرکز شاهنشاهی و سپس جمهوری اسلامی، و نیز وجود کمربند فقر گسترده عربی در شهرهای بزرگ نظیر اهواز و غصب صدها هکتار زمین های کشاورزان عرب و محروم کردن آنان از آموزش به زبان مادری شان در دوره ابتدایی و کوشش برای فارسیزاسیون آنان به شیوه های مختلف نرم افزاری و سخت افزاری و استمرار گفتمان عرب ستیز در رسانه های فارسی زبان، همه دست به دست هم داده و وضع ظالمانه کنونی را پدید آورده اند. این فشارها و ستم های سنگین باعث بر افروختن گاه به گاه تظاهرات و اعتراضات مردم عرب اهواز علیه نابرابری ملی می شود. بایکوت خبری حوادث اخیر توسط رژیم استبدادی جمهوری اسلامی بعید نیست، اما آن چه شگفت انگیز می نماید سکوت شخصیت ها، حزب ها و سازمان های سیاسی و مدنی ایرانی نسبت به کشتار هموطنان عرب ماست. اگر از بیانیه خانم عبادی خطاب به شورای حقوق بشر سازمان ملل بگذریم که به جا و به موقع بود، هیچ یک از شخصیت ها، احزاب و گروه های سیاسی اعم از چپ و راست و میانه، بیانیه ای در محکومیت کشتار تظاهر کنندگان عرب منتشر نکردند. این بی اعتنایی یا اهمال بر بی اعتمادی ریشه دار مردم عرب نسبت به روشنفکران، شخصیت ها و سازمان های سیاسی و فرهنگی ملیت مسلط می افزاید.
هم اکنون موجی از دستگیری های گسترده در اغلب شهرهای استان، جوانان و فعالان عرب اهوازی را هدف قرار داده است. زندان ها آکنده از افرادی است که رژیم از ترس ادامه تظاهرات و اعتراضات آنان را دستگیر کرده است. بر همه آزادگان است که خواستار آزادی همه زندانیان عربی باشند که طی تظاهرات اخیر بازداشت شده اند. نیز باید به خانواده جانباختگان، غرامت مالی پرداخت شود واز مردم عرب اهواز (خوزستان) دلجویی به عمل آید. بی توجهی نسبت به این مسایل می تواند به رادیکالیزه شدن جنبش ملی خلق عرب اهواز کمک کند.
لطفآ دوستان عزیز مقالهی را که را وب سایت روز در همین زمینه نوشته شده بخونند تا متوجه شوند که فقط دشمنان ایران هستند که دم از عرب و فارس و یا ترک ، کرد و … میزند و الا ایران متعلق به ایرانی هست و ایرانی شامل تمام قوم هائی میشود که در ایران زندگی میکنند . ما هممون سرنوشتمون به هم وصله و تنها با اتحاد میتوانیم این دولت زورگو و ریاکار را از پا در بیاوریم و ساز جدایی زدن و گله کردن که من بیشتر از تو زیر فشار و زور هستم هیچ دردی را دوا نمیکند . تو همان خوزستان فارس و عرب هر دو از بدی هوا، آب ، بیکاری، ظلم ، زور، …. رنج میبرند پس بیاید بجای تک سازی زدن گروهی بزنیم که هم صدایش بیشتر است و هم قشنگ تر است !
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2011/april/26/article/-70a3cc50e4.html
جناب آقا ی بنی طرف محبت کرده این فارس ستم پیشه را که بر همه ی خلق ها ی ایران ستم می کند به ما نشان دهید در شخصیت های سیاسی حاکم بر ایران دریک منطقه ی جغرافیایی که ازآنجا این قدرت اعمال میشود یا درارتشی که این جداسازی قومی صورت گرفته و امروز شما نام فارس برآن می گذارید تنها مشکل قوم فارس این است که ایرانیان فارسی حرف میزنند وآن هم از نظر تاریخی قا بل بررسی ِ شما با کدام متر اندازه گرفتیدباکدام ترازو وزن کردید ویا با چند انگشتتان شمردید که شهروندان ایرانی که از آزادی بیان حرف می زنند فارس اند این خود توهینی به قوم های ایرانی بشمارمی رود وشما باید پاسخگو باشید قوم ستمدیده ی فارس مثل تمام قوم های ستمدیده دیگر ایرانی امروز در حال گذراندن روزگار بدبختی که بر ایران سا یه افکنده است وشما هم اگر به دنبال بهانه ای برای مقاله نوشتن می گردید بهتر است به یکی سؤلات بی پاسخ مانده مردم ایران که عربها ی ایرانی بخش جدایی نا پذیر آن به حساب می آیند بیاندشید تا این راه دشوار راآسانتر . بسپریم.
جای هیچ شکی نیست که درواقعه ای که رخ داده ستمی وافربر قوم عرب رفته واطلا ع رسانی درمورد آن وظیفه ای خطیرِ
مشکل مردم ایران هم با جمهوری اسلامی بااینکه آنها راعرب بنامند یا فارس شعیه بنامند یا سنی حل شدنی نیست مشکل خیلی عمیق تر از این انگاره ساده شماست
همین که ما به شما اجازه می دیدیم در امنیت ارامش توی کشوری زندگی کنید که مردمش ۱۴۰۰ سال چیزی جز ظلم از اجداد و نسل های جدید تان ندیدندباید خدا رو شکر کنید.مردم ایران خیانت های شما رو در جنگ ایران با عراق فراموش نخواهند کرد
جناب بنی طرف اتفاقا خوش به حالتان که خانم شیرین عبادی فکر کرده که سنی هستید و مشکل شما تبعیض مذهبی است نه تبعیض نژادی و ملی وگرنه می شدید مثل ترکها که خبرهایتان بایکوت می شد و آب از آب تکان نمی خورد.من بارها گفته ام تجزیه طلبان واقعی افرادی هستند که ایران را ششدانگ برای فارسها تعریف می کنند و بقیه ملیتهای غیرپارس را هریک با انگی از آن می رانند و اینچنین است که استقلال طلبان اتنیکی روز به روز بر مراد خویش که جدایی از ایران است نزدیک و نزدیکتر می شوند.بنده استقلال طلب نیستم اما حقیقتا زمانی هم که یک استقلال طلب از من درباره نشانه های ایران دموکراتیک آینده که در آن ایران برای همه ملیتها باشد می پرسد چیزی پیدا نمی کنم.نه از روشنفکران ایرانی نشانه مثبتی می بینم نه از سیاسیون اپوزیسیون.اما تا دلت بخواهد می توانی مقالاتی درباره انکار هویت ترکها و اینکه آنان ایرانی بودند و بعدها زبانشان عوض شد و ترک زبان شدند و … می توانی پیدا کنی.به هرحال جناب آقای بنی طرف اگرچه در ابتدای مقاله وزینتان ترکها را بعد از کردها و بلوچها آورده اید اما باید بگویم که هیچ چیزی دشوارتر از ترک بودن در ایران نیست البته طبیعتا آنانی که ترک هستند اما آن را انکار می کنند از این دشواری خود را در امان نگه داشته اند و تنها لازم است در مواقع لازم چندتا جوک ترکی غلیظ تر از بقیه بگویند تا سرسپردگی شان اثبات شود و نه تنها از دشواری ترک بودن رهایی یابند بلکه از مزایای قوم مسلط نیز استفاده لازم را ببرند.بنابراین منظور از دشواری ترک بودن ، دشواری برای کسانی است که ترک بودن خود را منکر نمی شوندو خواهان حقوق انسانی خویش در این زمینه هستند.
اولآ این کار اصلآ صحیح نیست ولی همین عربها در عربستان برای شیعه ها مشکلات عدیده درست میکنند واز هیچگونه آزادی برخوردار نیستند وبزرگترین ظلمها به انان میشود در بحرین در امارات در یمن ومصر و……..در ترکیه وسوریه به کردها ظلم میشود این آقای بنی طرف کسی نیست از آنان طرفداری کند یا اینکه آنها هم جدا از مردم جهان هستند
Yad dashti dar face book dideam ke be in mozo bi rabt nist. مدافع حقوق بشری و اخلاق روزنامه نگاری از نوع ایرانی/فارسی؟
بر اساس دهها اعلامیهٔ از سازمان عفو بین الملل از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ هزاران فعال مدنی آذربایجانی توسط رژیم ایران بازداشت،شکنجه و چندین ده مجروح و کشته شدند.اما هیچ کدام از سازمانها یا شخصیت های مدافع حقوق بشر ایرانی/فارسی به این نقض آشکار حقوق بشر اعتراض نکرده که هیچ بلکه با بایکوت خبری بر این جنایت رژیم صحه گذاشتند.برای مثال کانون مدافعان حقوق بشر ایران به رهبری خانم شیرین عبادی در گزارش های سالانهٔ ده ها صفحه ای از نقض حقوق بشر در ایران تا سال ۲۰۱۰ هیچ اشارهای به کشتار،دستگیری و شکنجه فعالین مدنی آذربایجانی و عرب در این سالها نه کرده.شاید بی دلیل نیست که گزارشات کامل سالانهٔ این کانون تا ساله ۲۰۰۹ را از وب سایتها حذف کرده اند.سانسور و بایکوت خبری حرکت مدنی غیر فارس ها توسط رسانههای دولتی و مخالف دولت که دیگر برای همگان واضح است و احتیاج به توضیح نیست.این بی احترامی و نقض آشکار اصول و اخلاق خبرنگاری و تبعیض آشکار بین انسان ها زیر نام مقدس مدافع حقوق بشر ایران را چگونه میتوان توجیه کرد؟احتمالا مدافع حقوق بشر ایران غیر فارس هارا یا بشر حساب نمیکند و یا شهروند ایران حساب نمیکند تا از حقوق انسانی و قانونی آنان دفاع کند.اگر مدافعان حقوق بشر ایرانی/فارسی جنین عملکردی داشته باشند از پان ایرانیست و فاشیست هاش چهها خواهیم دید؟ حال باید بپرسیم که تجزیه طلب کیست؟ نه کند حقوق بشر از نوع کوروش کبیری این بوده؟
نظام فعلی ایران که بر پایه پان ایرانیسم و مذهب شیعه بنا شده می خواهد ترک و کرد و عرب و بلوچ و ترکمن را به زوز سرنیزه در ایرانی که هویت فارسی برایش تعریف کرده اند نگه دارد
در همچین سیستمی چه ترک داخلش باشد یا عرب یا کرد و بلوج و ترکمن در نهایت همه به ملیت حاکم یعنی فارسا خدمت می کنن و ترک بودن یه نفر دلیلی بر دفاع وی از خواسته های ترکها نیست
فعلا که همیشه ترکها تو ایران حکومت کردن. فرافکنی هم حدی داره
Jeddan jaye taassof ast. az yek taraf baykot khabari va az taraf digar didgahe ghalate rayej hatta nazde nokhbegan ke mabada agar az hoghoghe ensanie arab ya tork ya … hemayat konand, Iran tajzie mishavad!