شنبه ۱۵ آگوست ۲۰۰۹، کانون خاوران شبی را در همبستگی با زندانیان سیاسی ایران در سالن کتابخانه ی نورت یورک سنتر برگزار کرد.

شهروند ۱۲۴۴  پنجشنبه ۲۷ آگوست  ۲۰۰۹


 

 شنبه ۱۵ آگوست ۲۰۰۹، کانون خاوران شبی را در همبستگی با زندانیان سیاسی ایران در سالن کتابخانه ی نورت یورک سنتر برگزار کرد.


 

گردانندگی مراسم را بابک یزدی برعهده داشت. او در آغاز ضمن خوشامد به حاضران، برای جانباختگان وقایع اخیر، اعلام یک دقیقه سکوت کرد و سپس چند پاراگراف از نامه ی بلندی را که خطاب به فرزندان اصلاح طلب های زندانی همچون حجاریان ها و امین زاده ها با عنوان "ما اینور خطی ها" نوشته شده بود، خواند. از آنجا که فرزندان تنی چند از اصلاح طلبان زندانی خطاب به پدرانشان نامه نوشته اند و آنها را مستحق زندان و زندانی بودن ندانسته اند، در اینبابک یزدی
نامه از فرزندان این زندانیان خواسته شده تا پاسخ خودشان را از اینور خطی ها بگیرند.

اینور خطی ها به آنها یادآور میشوند که در این سی سال چون پدران شما بسیاری در بند افتاده اند… در دوران خمینی و رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد… و می نویسند، این مردم از رژیم منزجرند و امروز به میدان آمده اند تا تکلیفشان را با آنها یکسره کنند. در بخشی از این نامه آمده است:

"این روزها بسیاری در ایران و در دنیا نگران عزیزانشان هستند، عزیزانی که به جرم شرکت در راهپیمایی و اعتراض به یک حکومت فاشیست و دیکتاتور دستگیر و روانه ی سیاهچال های حکومت اسلامی شده اند. این روزها مادران زیادی دربه در به دنبال فرزاندانشان هستند با این کابوس که جسد عزیزترین کس زندگی شان را تحویل بگیرند. این روزها همه ی ما با نگرانی اخبار رفتارهای وحشیانه مشتی جلاد و جنایتکار را تعقیب می کنیم. خبر از دست دادن قدرت تکلم زندانیان، خبر تجاوز به زنان و مردان، خبر وصل کردن زندانی به برق و شوک الکتریکی. نامه ی سوزناک دختری به پدرش که می گوید:" تو بهترین ها بودی و من سئوال زیادی داشتم در مورد کارهای تو و در مورد قوانین و به سئوال های من پاسخ هایی می دادی که قانعم نمی کرد. و من سئوال میکنم که تو چرا، تو را دیگر چرا گرفته اند؟ و از اینکه چند روزی است که تو را ندیده ام، بسیار غمگینم." به  این جوانان که سئوال دارند، به فرزندان حکومتی های قبلی و زندانیان فعلی می گوییم: گوش های تان را به طرف این سوی دیوار بگیرید. به همهمه ی ما گوش فرا دهید و سعی کنید قوی باشید و رودرروی حقایق بایستید. از ما، از ما این ور خطی ها، از ما میلیونها مردم جوابتان را بگیرید. این طرف دیوار در مقابل شما، در مقابل خامنه ای و خاتمی و حجاریان و احمدی نژاد، در مقابل حکومتی های دیروز و امروز، از محافظه کار و اصولگرا و خط امامی و اصلاح طلب میلیونها نفر ایستاده اند. ما مردم، ما اپوزیسیونی که هیچگاه اینها را قبول نکرده ایم. به ما نگاه کنید و گوش هایتان را به زمین بچسبانید و صدای ما را بشنوید. ما کسانی که از روز اول که نطفه های نامیمون این حکومت بسته شد مخالف آن بودیم، ما آرمیدگانستار آویهنگ در لعنت آبادها، در خاوران ها و در همه جای ایران که بی رحمانه زیر شکنجه های اینان جان باختیم، ما تیرباران شدگان، ما اعدام شدگان، ما سنگسارشدگان این حکومت. گوش هایتان را باز کنید. سعی کنید محکم باشید و این حقایق را از زبان ما بشنوید. از زبان ما که همواره این ور دیوار بوده ایم و همواره به این حکومت نه گفته ایم."


 

سخنران اول ستار آویهنگ از سازمان کردستان حزب کمونیست ایران ـ کومله بود. او از حمله ی ۳۰ سال پیش رژیم جمهوری اسلامی به کردستان گفت. او از نتایج حمله به کردستان گفت و اینکه ۵۸ تن را اعدام کردند که بیشتر آنها افراد معمولی بودند و وابستگی سازمانی نداشتند. ۹ تن از اعدام شدگان از اعضای کومله بودند. سخنران همچنین عکس هایی از وقایع آن زمان کردستان به نمایش گذاشت و روی عکس ها توضیحات مربوطه را می داد. در این عکس ها راهپیمایی بزرگ از مریوان به سنندج، جانباختگان مبارزات کردستان، صحنه های اعدام های صحرایی که از سوی خلخالی برپا شده بود، صحنه های تیرباران جلال سلیمی (فردی که با دست باندپیچی شده مقابل جوخه اعدام ایستاده در عکس مشهوری که جهانگیر رزمی گرفته بود و در همان زمان برنده ی جایزه ی پولیتزر شد)، احسن ناهید که به روی برانکادر خوابیده بود و … به تصویر درآمده بود.

اعلام شد که به مناسبت سی امین سالگرد حمله جمهوری اسلامی به کردستان برنامه های مختلفی در سطح شهر برگزار می شود که حاضران را به حضور در آنها دعوت کردند.

سخنران بعدی محسن ابراهیمی از حزب کمونیست کارگری ایران بود. او وجود زندانی سیاسی را یکی از نفرت انگیزترین پدیده های جوامع بشری بویژه جوامع طبقاتی خواند. او یکی از معیارهای جامعه رها و آزاد را جامعه ای خواند که در آن مطلقا زندانی سیاسی وجود ندارد و افزود: آیا واقعا جامعه ایران که امروز یکی از پرتلاطم ترین و حادترین دوران خودش را میگذراند، به چنین سمتی سیر میکند؟

محسن ابراهیمی 

ابراهیمی در پاسخ به پرسش خود گفت: جواب هم آری ست و هم نه. نه هست اگر مبارزه ی این بار مردم هم به معنای عامیانه ملاخور شود. منظورم دوباره گرفتن حکومت از سوی آخوندها نیست بلکه یک پدیده ی سیاسی ست که وقتی مردم برای رهایی مبارزه می کنند و قدرت سیاسی را به مصاف می طلبند، و می خواهند از طریق زیر و رو کردن قدرت سیاسی جامعه ی خودشان را رها کنند، پدیده ی دیگری همزمان رخ می دهد و آن پدیده ای ست که مبارزات مردم برای رهایی از کل سیستم را سعی میکنند منحرف کنند و نگذارند انقلاب مردم به سمتی که مردم و جوانان و زنان در ایران می خواهند سیر کند. یعنی رهایی کامل، سرنگونی کلیت حکومت اسلامی و از این طریق رسیدن به جامعه ای که در آن طبقات اجتماعی، زندانی سیاسی، اسارت، فقر، بندگی، نابرابری و تبعیض وجود نداشته باشد. این پدیده همیشه همزاد مبارزات مردم است. و در ایران چنین تلاش هایی در سطح وسیع امروزه انجام میشود.

سپس حسن زرهی سردبیر شهروند چند شعر از مجموعه اشعار "دهل ها و آوازها" که سال ۱۹۹۸ در کانادا توسط نشر افرا ـ پگاه منتشر شده، خواند. بخشی از شعر بلند "بر چارراههای گریز" را در زیر می خوانید:

همه ی درد ما این بود/ که دل در گرو دریچه ی بسته ی دوستی داشتم/ و باورهایمان را مثل بچه ها فریاد کردیم/ و با پاهایی که راه رفتن بلد نبود/ سوی خانه ی معشوق دویدیم/ بگذار بگویند/ جوی خون حاصل حرف من و توست./ بگذار برادران مرا/ بر دار باورهایشان بیاویزند/ بگذار سینه ی سرخ رفیقان مرا/ به رگبار خشم و خوف و خرافه ببندند./ بگذار این یکی در اینجا/ من و ترا درد بزرگ خویش بداند./ چه می دانم/ شاید در چارراههای دیگری/ به استنطاق من و تو/ بر دار قانونشان چراغ قرمز/ بیاویزند./ به استنطاق من و تو/ که عاشق ترینشان بودیم./ شایدـ شاید.


 


 



 

بعد از سردبیر شهروند، نوبت به آناهیتا رحمانی از شورای پشتیبانی از مبارزات مردم ایران رسید.

آناهیتا رحمانی 

رحمانی از خاطرات خود در دوران انقلاب گفت؛ آن زمان که در رویای جامعه ای عادلانه و برابر و برای تعمیق انقلاب و دستاوردهایش با همراهانش در تلاش بوده و مورد یورش چماقداران قرار می گرفته. او می گوید: باور نمیکردیم که مرتجعین تازه به قدرت رسیده در خفا در حال توطئه برای نابودی انقلاب اند.

رحمانی افزود: تاریخ سی ساله ی مبارزه مردم علیه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی تاریخی خونبار و قهرآمیز است. در سرکوب ۳۰ سال مبارزه مردم دستان تمام جناح های حکومت آلوده به خون فرزندان ملت است. اگر ۳۰ سال پیش حجاریان یکی از مخوف ترین دستگاه های امنیتی را یعنی وزارت اطلاعات و امنیت کشور را بنیانگذاری کرد و سرکوب انقلابیون را با تعقیب و مراقبت، دستگیری و کشتار پیش برد، برای حفظ این نظام جهنمی بود. اگر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در رأس امنیت زندانها قرار داشته و بازجویی هزاران زندانی مبارز را برعهده داشتند و هر شب دویست، سیصد زندانی کمونیست آزادیخواه را برای اعدام روانه ی تپه های اوین می کردند، این جنایات برای حفظ جمهوری اسلامی ضروری بود. اگر موسوی نخست وزیر کشتار دهه ی ۶۰ در کنار خامنه ای و رفسنجانی برای تحکیم نظام، سرکوب ها را سازماندهی می کرد، امروزه موسوی و اصلاح طلبان حکومتی به میدان آمده اند تا خمینی و نظامش را جانی تازه دمند. اعلامیه های موسوی مرتبا به مردم علامت آهسته برانید را نشان میدهد، تا خشم مردم تاروپود رژیم را نپوساند. اما نه نسل من کحسن پویاه دهه ۶۰ را دیده و نه جوانان امروز در خیابان نخواهیم گذاشت که چنین شود.

آخرین سخنران حسن پویا از کانون خاوران بود. او به مقوله ی اعتراف و اعتراف گیری پرداخت و اعترافات زندانیان را نمایشی خواند که سناریوی آن را شکنجه گران و بازجویان می نویسند.

سخنران از دوران قرون وسطی و دادگاه تفتیش عقاید آن زمان گفت. از شکنجه ژور دانو برونو و در آتش سوزاندن او برای انکار یافته های علمی اش… سخنران در ادامه به دادگاه های زمان استالین در سال ۱۹۳۰ اشاره کرد. در این دادگاه ها بعد از اعتراف گیری یاران سابق استالین تعدادی را اعدام و تعدادی را به تبعید می فرستند.

 

در ایران زمان شاه، در دهه پنجاه، پرویز ثابتی مقام امنیتی معروف ساواک با همیاری بهمن نادری پور معروف به تهرانی، محمدعلی شعبانی شکنجه گر معروف به حسینی، فریدون توانگری معروف به عضدی دستگاه اعتراف گیری را راه می اندازد و در کنار مقاومت مبارزانی چون همایون کتیرائی، علی اصغر بدیع زادگان، محمد حنیف نژاد، مسعود احمدزاده، بهروز دهقانی، و بسیاری مبارزان دیگر، اعترافات پرویز نیکخواه، غلامحسین ساعدی و بعضی از سران سازمان های سیاسی را به نمایش می گذارند.

پویا افزود: پس از انقلاب رژیم جمهوری اسلامی ساواک را بازسازی میکند و کادرهای مهم ساواک (که من اسامی آنها را در اخت
یار دارم) را به خدمت می گیرد برای آموزش بازجویان اسلامی و دوباره دستگاه اعتراف گیری شروع به کار میکند.

سخنران سپس به اعتراف گیری های پس از آن که بعد از ترور مطهری و با اعترافات گروه فرقان آغاز شد، اشاره کرد و بیشتر اعترافات این دوران همچون شریعتمداری، قطب زاده، سران حزب توده، و … را مطرح کرد و به امروز رسید. او به شعارهای امروز مردم اشاره کرد و گفت:"آنها به جای استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" شعار می دهند"استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" و این آغاز یک پایان است."

او افزود: مردم با شعارهایشان نشان دادند که مشکل آنها انتخابات نیست و مشکلشان کل نظام جمهوری اسلامی است و قصد تعیین تکلیف با آن دارند و شعار میدهند "شکنجه، اعتراف، دیگر اثر ندارد".


 

پس از سخنان حسن پویا، فیلم کوتاهی از سخنرانی چارلی چاپلین در فیلم دیکتاتور بزرگ به نمایش درآمد و پس از استراحتی کوتاه بخش پرسش و پاسخ برگزار شد.

گفتنی ست از دیگر سخنرانان برنامه فرامرز پورطاهری از اتحادیه ملی برای دموکراسی در ایران به دلیل گرفتاری شخصی و نیز الکس گرانت از سازمان کانادایی فایت بک به دلیل تولد فرزند و پدر شدن نتوانستند حضور یابند.