مجموعه شعر “رنگ باران” سروده ی کافیه جلیلیان، ژانویه ۲۰۱۱ توسط انتشارات خردمند در تورنتو منتشر شده است. برای آشنایی با این مجموعه شعر و شاعرش، چند شعر از آن تقدیمتان می شود.

  منزل مبارک

 آرام خوابیده ای، به مرده نمی مانی

خسته از نامردمی ها

خواب رنگین کمان می بینی

خواب سبزینه های دشت

گل های آفتاب گردان

خانه های گلی، پونه های رود سیمره

عطر شیر تازه، گله های گوسفند، سپیده دمان

خواب چرداور، هرسم، چهارده جفته

یک هوره، آواز غربت می خوانی

با هفت خوشه نور در مشت

 برخیز

هم بازی هایت به دیدار آمده اند

مریم، منور، حمیده

مادری و همسری که به پیشباز می آیند

سرگذشتت، قصه غصه های تاریخ

هاجر است و مریم، ساره و آتنا

در کودکی به سوگ نشستی

در جوانی بی یاور، در پیری بی کس

دست مهربانت را به من بده

سرم را به دامن گیر

 منزل مبارک مادر!

 

***

 

هشتم مارس

 

 

هشتم مارس است

حوا، زیباترین شعر آفرینش

در آشپزخانه

تکیده قامت، دست ها پلاسیده

آواز غم می خواند

هشتم مارس است

گلشیری می نویسد

جلیل شهناز می نوازد

حوا اما ترانه تنهایی می خواند

مویش سپید

چشمش دیگر نمی بیند

روزنامه نمی خواند

حافظ نمی داند

هشتم مارس است

حوا

دست شکسته، دریده بدن، در گور

چشمان خشکش نگران گل بوته ها در توفان

هشتم مارس است

حوا

کنار پنجره میزبان بهار است

سجاده خیالش بر دشت گسترده

از دامنش به رنگ سبز زندگی

نطفه های عشق در باد می تکاند

بر آسمان نیلی، ناگه، جنگلی از شهاب می روید

بر آسمان نیلی، ناگه، صد ها ستاره می بارند

هشتم مارس است

حوا، حماسه می سازد

 

***

 

خاک

 

بر خاک من گذر کن ای دوست

با دسته ای گل نرگس

تا عطر زندگی بر من بیفشانی

من مرده ام، اما

صدها ترانه، ناسروده، در گلو دارم

***

 

آرش گونه

 

نستوه و استوار

بر بال اقیانوس ها

درد مشترک قبیله ای را فریاد می کنی

عاشقانه به بار

بر کویر تشنه خانه پدری

مخملین آوازت

زخمه های تنبور پدربزرگ

ترنم جنگل های شمال

از گات های زرتشت، دلنوازتر

روایت عشقت را ، پرندگان مهاجر

هر سپیده دم، هر شامگاه

بر سینه می کارند

از کوچه باغ های نیشابور

گذرگاه های ری، گذر کن

از تجریش، اهواز، هندیجان، دارخوین

زیستنی آرش گونه بر گذرگاه زمان

از گزند سیه کامان، در امان

باری

دماوند کنام تو باد

 

***

صبـح

 

 

دریچه ای به آسمان صبح باز کن

بخوان سرود سرو را

که رویش جوانه های سبز، سبز سبز

به بال ابرهای مست جاری است

پرندگان، به شاخه ها سلام می کنند

تو نیز

بهار را

برای چشمه ها، درخت ها، پرنده ها

به روی کنده های کهنه

واژه واژه نقش کن