فرح طاهری
“دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد”
نزدیک به بیست سال است که در خارج کشور کنسرت اجرا می کند و هر چند سال یک بار به هموطنانش در تورنتو هم سر زده و از گرمای استقبالشان بهره برده. ۲۷ می باز هم در تورنتو کنسرت دارد این بار متفاوت تر از گذشته در کنار “لیان”، گروهی که نوازندگانش از این سو و آن سوی جهان جمع می شوند تا سیما بینا را در این کنسرت همراهی کنند.
او را بانوی فولکلور ایران می خوانند، کسی که دغدغه ی اصلی اش حفظ ترانه های محلی و بومی ایران است بویژه ناحیه ی خراسان.
با نگاهی به مجله موسیقی پرشیا و ویکی پدیا زندگی اش را مرور می کنیم:
در سال ۱۳۲۳ در حومه بیرجند زاده شد. در ۹ سالگی با پدرش احمد بینا که افزون بر شغل نظامی دست خوشی در نواختن تار داشت، به تهران آمد. پدر، اولین آموزگار موسیقیاش بود ولی نخستین آواها را از لالاییهای مادر شنیده بود. در تهران در برنامهی کودک رادیو ایران میخواند.
آموزش موسیقی را در دوران دبیرستان و دانشگاه ادامه داد و نزد هنرمندان بنام زمان خود، موسیخان معروفی، نصرالله زرینپنجه و استاد عبدالله دوامی ساز و سپس ردیفهای موسیقی و آواز را فرا گرفت.
سیما بینا در سال ۱۳۴۹ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران لیسانس نقاشی گرفت و به موسیقی هم ادامه داد. بیشتر برنامههای ویژهی نغمههای محلی با عنوان «گلهای صحرایی» را او خوانده و ترانههای بومی را با تنظیم فرامرز پایور اجرا کرده است. سیما بینا اگرچه خراسانی ست و دو مجموعهی ماندگار از نغمههای جنوب و شمال خراسان اجرا و منتشر کرده، ولی در کارنامه اش ترانههای همهی نقاط ایران یافت میشود و این یکی از ویژگی های کارهای اوست.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ که ممنوعیت هایی برای موسیقی به وجود آمد و خوانندگان زن وادار به سکوت شدند، سیما بینا بیکار ننشست و کلاسهای نقاشی و موسیقی دایر کرد. آخرین باری که صدایش در ایران به طور رسمی در نواری ضبط و منتشر شد، سال ۱۳۵۸ بود که در شماره هشتم چاوش ترانه ی «از کفم رها» از عارف قزوینی را با تنظیم محمدرضا لطفی خواند.
سیما بینا اما سکوت نکرد، در کنار تدریس موسیقی کلاسیک ایرانی و آواز به تحقیق و جمعآوری ترانههای محلی ایرانی و بازنویسی آهنگهای مردمی و روستائی، بهخصوص موسیقیهای محلی زادگاهش، خراسان پرداخت. او با سفر به دورافتادهترین نواحی در سرتاسر این ناحیه توانسته مجموعهای از ترانهها و آهنگهای کمیاب و تقریباً فراموش شده را جمع آوری کند.
از سال ۱۳۷۲ برای ارائه ی گنجینه ی یافتههایش در موسیقی محلی ایرانی به جشنواره های معتبر موسیقی در سراسر دنیا دعوت شد. از آن زمان گاهی در کلن (آلمان) به سر می برد.
آخرین کار هنری سیما بینا مجموعه ای است از لالاییهای ایرانی که در کتابی همراه با چهار سیدی منتشر شده است. در این مجموعه او بیش از ۴۰ لالایی از منطقههای گوناگون ایران را گرد آورده و همراه ترجمه ی آنها به انگلیسی و نتهای آنها انتشار داده است.
او در هر حال حاضر در تور آمریکای شمالی به سر می برد و قرار است پس از کنسرت سانفرانسیسکو، در ونکوور اجرا داشته باشد و پس از آن به تورنتو می آید.
با او که در لس آنجلس بود، گفت وگویی تلفنی کردم و در مورد کنسرت پیش رو پرسیدم.
سیما بینا در مورد ویژگی های کنسرت ۲۷ می۲۰۱۱ تورنتو گفت: فکر می کنم برای دوستداران موسیقی من این کنسرت متفاوت باشد، چرا که این بار به سراغ شاعر و ترانه سرای میهنی خودمان، عارف قزوینی، این عاشق شوریده ی وطن پرست رفته ام و ترانه هایی که سابقا از این شاعر هنرمند در رادیو اجرا کرده بودم، دوباره با گروه لیان اجرا می کنم؛ ترانه هایی که هم از دل می گویند و هم از میهن.
گروه لیان برای تورنتویی ها ناآشنا نیست. این گروه که پای در لس آنجلس دارد، با چند نوازنده همیشگی و چند نوازنده ی میهمان، در شهرهای دیگر کنسرت برگزار می کند. اجرای آنها در تورنتو با سلیمان واثقی(سلی) با استقبال بسیار روبرو شد. از سیما بینا می پرسم، گروه لیان بیشتر کارهای تلفیقی می کند و شما تمرکزت روی موسیقی محلی بوده، چگونه با این گروه برای همکاری آشنا شدید؟
می گوید: من با آقای هومان پورمهدی و خانم پیرایه پورآفر (از بنیانگذاران گروه لیان) از دیرباز ارتباط هنری و دوستی داشتم. هروقت اینجا (لس آنجلس) میام و یا آنها به اروپا میان، پیش هم هستیم. همیشه مترصد فرصتی برای همکاری با این هنرمندان بودم. این بار آقای پورمهدی و خانم پورآفر، گروهشان را برای موسیقی من هماهنگ کرده اند، با آقای امیر کوشکانی هنرمند خیلی خوب نوازنده تار ساکن تورنتو، هنرمند جوان شروین مهاجر از ایران که میهمان این گروه است و علی نوربخش از انگلستان که پرکاشن می زند، گروهی درست شده همه استاد و هنرمند در نوازندگی و ما خیلی راحت می توانیم هم موسیقی محلی خراسان را اجرا کنیم و هم موسیقی سنتی که مربوط به ترانه ها و اشعار عارف قزوینی می شود.
وقتی می گویم ، پس با این ترتیب هم محلی اجرا می کنید و هم سنتی، می خندد و می گوید، بله دیگه، از خراسان و کارهای محلی که نمیتونم جدا بشم.
از فضای مصاحبه دور می شوم و از خاطره ی خودم از بیرجند به او می گویم. وقتی که ۹ ساله بودم و برای دیدار خواهرم به بیرجند رفته بودم. یک تصویر مبهم از آنجا در ذهن داشتم. کوچه های خاکی و خیابان کشتمون…
با این حرف ها او را به بیرجند بردم. آهی کشید و گفت: اون خیابون کشتمان و اون کوچه ها… یک ننه قمرانی بود که توی اون کوچه ها دایره می زد و با صدای قشنگ خودش می خوند و دوران کودکی من را مثل یک قصه ساخت. آن آهنگ قمرانی که بعدا خوندم و در رادیو ضبط کردم از آن پیرزن هنرمند یاد گرفتم.
و ادامه می دهد: ولی در این کنسرت ترانه هایی از موسیقی شمال خراسان با اشعار محمدابراهیم جعفری رو دارم، چون که پیام های دلمون رو با این دلتنگی ها که داریم بیشتر می رسونه.
فکر می کنم که دلتنگ شهرش است ولی می گوید، سالی یک بار به بیرجند و به دهات اطراف آن خوست و ریچ می روم برای جمع آوری کارهای محلی…
می پرسم، آیا از لالایی ها هم در این برنامه می خواند؟، می خندد و می گوید: اگر قرار باشه لالایی بخونم که همه می خوابند. لالایی ها کاری نیست که به درد کنسرت بخوره، یک گردآوری و کار پژوهشی ست که البته خوشحالم از انجام این کار. با این کار لالایی های مادربزرگامون که داره کمرنگ و فراموش میشه، برای نسل ما به یادگار می مونه. ممکنه بچه های آینده دیگه از این لالایی ها نشنوند ولی در این مجموعه ی یک کتاب و چهار سی دی، من لالایی هایی از تمام مناطق ایران را با همون لحن و لهجه های خودش و ترنم سازهای همان منطقه بازخوانی کردم، و این می تونه تو خونه ی هر کسی باشه.
سیما بینا در گذشته سابقه خواندن با ارکستر بزرگ داشته، ولی دیگر هیچگاه این فرصت دست نداده تا بتواند آن تجربه ها را تکرار کند. می گوید، همیشه دوست دارم که با گروه بزرگ و ارکستراسیون، مثل کارهای گلها بخوانم و دوست دارم دوباره چنین موقعیتی فراهم بشه، اما شرایط امروزی آن طور نیست که بشود این کار را کرد. در ایران برای زنان این کار امکان ندارد و در خارج از ایران هم گردآوری چنین ارکستر بزرگی مخارج داره که به طور خصوصی نمیشود چنین کرد مگر اینکه حامیان قوی داشته باشی. او چند دعوت از ارکسترهای بزرگ داشته منتها به گفته ی خودش در سبک کار او نبوده.
سیما بینا همیشه جزو اولین ها بوده. اولین زن هنرمندی که بعد از انقلاب کلاس آواز دائر کرد. اولین زنی که بعد از انقلاب در تالار وحدت کنسرت داشته و اولین زنی که بعد از انقلاب در خارج کشور کنسرت اجرا کرده و به ایران بازگشته است. از او می پرسم برای این خلاف جریان شنا کردن ها چه هزینه ای پرداخته؟
می گوید: عشق و علاقه ای که به موسیقی داشتم باعث شد که خودم را به خطر بیندازم و بگویم هرچه بادا باد. من برای کار در ایران تلاشم را کردم. بخشی از لالایی ها را فراهم کرده بودم تا در ایران آنها را تنظیم و ضبط کنم، وقتی همراه با استاد فرهاد فخرالدینی برای گرفتن مجوز به تالار وحدت رفتیم، سال ۱۹۹۲، ۹۳ بود و نتوانستم اجازه بگیرم، دیدم نه دیگه اینجا نمیشه کاری کرد. پس دل به دریا زدم و هزینه اش این بود که از همه چیز گذشتم و خطرش را به جان پذیرفتم. فکر کردم که موسیقی مرز نداره حالا که درکشورم نمیشه باید رفت جای دیگه. عشق و علاقه ام طوری بود که مرا وادار به این کار کرد. ایمان داشتم که کارم درسته و با اینکه این خلاف آب شنا کردن یک جور مبارزه بود ولی جنبه ی سیاسی نداشت. دیدم که از دل دارم می خونم، کار محلی یه، و فرهنگ مملکتمون رو دارم در فستیوال ها معرفی می کنم و تازه باید قدردان هم باشند…
که قدردان نبودند، اما راهی گشوده شد. بعد از سیما بینا بود که دیگرانی همچون پریسا، برای اجرای کنسرت به خارج کشور آمدند. همیشه این اولین ها هستند که شجاعت و شهامت را در دیگران به وجود می آورند تا راه را ادامه دهند.
سیما بینا در کلن زندگی می کند و هر ساله برای کارهای پژوهشی و گردآوری ترانه های محلی به ایران می رود. می گوید، “بیشتر این روزها وقت من به ثبت کارهایی که عمری روی آن گذاشتم، می گذره و در این خصوص احساس مسئولیت می کنم.”
جمعه ۲۷ می ۲۰۱۱ کنسرت سیما بینا با همراهی گروه لیان در سالن “کوئرنرهال”، سالن تازه ساز و مجللی که در رویال کنسرواتوار موسیقی ساخته شده برگزار خواهد شد. سیما بینا این جا هم اول است، زیرا که او اولین هنرمند ایرانی ست که در این سالن جدید و مجلل اجرا خواهد داشت. گفتنی ست این کنسرت با همکاری Small World Music برگزار می شود.
Koerner Hall , Royal Conservatory of Music
۲۷۳ Bloor St. W.
Friday May 27th ۸PM
این آقای ناصر هم یک چیزی میگه ها. با این ترتیب باید هنرمندان تاریخ مصرف داشته باشند، یعنی اگر لئونارد کوهن همچنان میخونه بریم بهش بگیم بسه بابا، ده سال بیشتر نباید بخونی، تو که دیگه هشتاد سالته. اونوقت همین کوهن که میاد کنسرت میگذاره دو روزه سولدآت میشه برای چی، برای اینکه کارش کلاس داره. برای اینکه شعرهاش با معناست و بیشترش رو خودش سروده، برای اینکه آهنگهاش زیباست و خودش ساخته برای همین همه آرزو می کنند این صدا و این شخصیت هنری را از دست ندهند، بعد آقای ناصر حکم صادر میکنه ده سال بسه. من کاری به خانم سیما بینا ندارم، ولی آیا باید بگیم شجریان دیگه نخونه
در حالی که همین یکی دو سال بهترین تصنیف هایش را خونده
تو رو خدا یک کمی فکر کنید بعد حرف بزنید و کامنت بگذارید، مجبور نیستید که همین جور یک چیزی بگید!
ma dar hameh chiz agaboftadeh hastim.dar America Macheal Jackson miayad va bad az 10 sal mav mishavad chon nasleh jadid be sharei jadid niyaz darad ama dar iran hanooz Iraj ha va Sima bina ha dar konehgi dar galbeh koneh va agaboftadeh mardoom ja daran.