بلندی‌های تعلیق 

 مرا نگاه برهنه

بهانه بود

تا بوی بهار را

اندازه بگیرم

برای تنی

آبی‌تر از بهار

در فرصت ناگزیر

حال و

هوای آخرینم

روی ضلع سیزدهم ماه

مهیا شد

تا بلندی‌های تعلیق

شکل عتیق شود

 

*** 

 

از جلوه ‌های مست

 

 

عطر سریع نور

از تپش میدانچه ‌های مدور

زیباتر از عزیمت تن

روی تابوت گریزان وقت

آهسته فرود می ‌آید

و ماه نهفته‌ ی رگ‌ها

پناهی در هوای هیچ می‌جوید

و طنین حس با سکوت طبیعت

آمیخته می‌شود

آن‌گاه ستاره ‌ای از دور

در اضطراب دقایق

نور به فکرهای پراکنده

می‌ریزد