عرب های لبنان به پزشک، می گویند حکیم و البته می دانیم که حکیم در عربی به معنای خردمند هم هست، یعنی معنای مزدوج دارد. دکتر جواد هیئت نیز یک حکیم است.

دوستم محمد رضا هیئت از من خواسته اند تا در باره دکتر جواد هیئت خاطره ای بنویسم تا در سایت ترکی “تی آر تی” منتشر شود. من، حکیم جوان دلی به نام جواد هیئت را از سال ۱۳۵۸ شمسی می شناسم یعنی چند ماه بعد از انقلاب بهمن ۵۷؛ والبته خواهم گفت چگونه. قبلا بگویم دکتر هیئت پیش از انقلاب، نخستین عمل جراحی باز را در ایران انجام داد و پس از انقلاب، سال ها مجله ترکی –  فارسی وارلیق را در تهران منتشر کرد. مطبش در خیابان فلسطین تهران، پاتوق دوستان وعاشقان زبان و فرهنگ ترکی بود. من نیز گاه به گاه آنجا می رفتم. او در آن جا هم به درمان قلب بیماران و هم به درمان فرهنگ بیمار جامعه می پرداخت. بوی کاغذ چاپخانه و الکل و دارو را می توانستی در فضای مطب استشمام کنی. 

 

 وقتی نشریات فارسی می ترسیدند یا نمی خواستند برخی از مقاله هایم در باره مردم عرب اهواز را چاپ کنند، وارلیق چاپ می کرد. الحق مجله وزینی بود. از کمک هایش به مبارزان ضد شاه نیز بگویم که وقتی علیرضا نابدل چریک فدایی آذربایجانی را که زیر شکنجه های ساواک زخمی و آش ولاش بود به بیمارستانی که  دکتر هیئت کار می کرد آوردند او دلسوزانه به درمان وی پرداخت. من این را از دوستان آذربایجانی ام  شنیده ام.

 در تیرماه ۱۳۵۸ سمینار بررسی قانون اساسی در دانشگاه تهران برگزار شد. یحیی صادق وزیری از وکیلان برجسته کرد و عبدالکریم لاهیجی نائب رییس کنونی فدراسیون بین المللی جوامع حقوق بشر، مدیریت این سمینار را به عهده داشتند. صادق وزیری در اسفند ماه گذشته، صدمین سالگرد تولدش را در تهران جشن گرفت.

من و یکی دیگر از دوستان عرب اهوازی از  اقلیم عربستان (خوزستان رسمی) در آن سمینار شرکت کردیم. اکنون، پس از سی و دو سال وقتی نام سایر شرکت کنندگان را در ذهن مرور می کنم می بینم که همه آنان سرنوشت اندوهباری داشته اند. به گونه ای که نه تنها آماج هایی که در دوره شاه برایشان مبارزه کردیم تحقق نیافت بلکه اغلب شرکت کنندگان در سمینار یا توسط عوامل رژیم جمهوری اسلامی کشته یا دور از زادگاه و وطن خویش آواره چهار گوشه جهان شدند. نمونه اش خود من و دکتر هیئت  ودکتر لاهیجى هستیم.

 در آن سمینار از ترک ها، علاوه بر دکتر هیئت، دکتر نطقی، معروف به پدر روابط عمومی ایران، محمد پیفون و چند تن دیگر شرکت داشتند که دکتر نطقی سالیانی است که روی در نقاب خاک کشیده.

 از کردها، جلیل گادانی از حزب دموکرات کردستان ایران، صدیق کمانگر از کومله و بهروز سلیمانی مسئول شاخه کردستان سازمان چریک های فدایی خلق شرکت داشتند. جلیل گادانی پس از انشعاب های مکرر از حزب دموکرات کردستان ایران، هم اکنون در آلمان است. صدیق کمانگر در اوایل دهه شصت شمسی توسط عناصر نفوذی وزارت اطلاعات در کومله در کردستان کشته شد. بهروز سلیمانی در همان دوره به علت محاصره خانه اش در تهران خود را از طبقه پنجم ساختمان محل سکونتش به پایین پرتاب کرد و جان باخت تا به دست عناصر امنیتی نیافتد.

 از ترکمن ها، طواق محمد واحدی و عبدالکریم مختوم شرکت داشتند که در ۱۸ بهمن ۱۳۵۸ همراه با شیرمحمد توماج و حسین جرجانی توسط پاسداران دزدیده شدند و در ۲۹ بهمن همان سال به قتل رسیدند. اینان از رهبران خلق ترکمن بودند که در اوایل انقلاب در راه اندازی شوراها در ترکمن صحرا نقش مهمی داشتند.

 خان بابا تهرانی، که اکنون دوران کهنسالی را در آلمان می گذراند و نیز نماینده ای از اتحاد چپ – به رهبری بهمن نیرومند – در آن سمینار حضور داشتند. نیرومند اکنون مقیم کنونی آلمان است و مشغول ترجمه و نشر کتاب های محمود دولت آبادی.

 پس از سرکوب های خشن سال ۶۰ دیگر دکتر جواد هیئت را ندیدم تا این که در اواخر سال ۱۳۷۹ شمسی فعالان ترک با من تماس گرفتند و گفتند که دکتر هیئت سراغ شما را می گیرد و می خواهیم “خانه اقوام ایران” را تشکیل دهیم.

 پاتوق ما موسسه “جان آذربایجان” بود در خیابان جمال زاده تهران. دو سه سالی نشست های منظمی داشتیم. فعالانی از کردها، عرب ها، ترک ها و ترکمن ها در آن جلسات شرکت می کردند. دکتر هیئت به رغم کهنسالی پا به پای جوانان فعالیت می کرد. من در سال ۱۳۸۰ شمسی پیشنهاد کردم تا ایشان را به عنوان نامزد ملیت های غیر فارس برای ریاست جمهوری ایران مطرح کنیم تا در برابر محمد خاتمی رقابت کند. وزارت اطلاعات به تدریج شروع کرد به سنگ اندازی و در نهایت نتوانست این جمع را که می توانست به محملی برای انسجام ملیت های ایرانی تبدیل شود،تحمل کند. من در تیرماه ۱۳۸۱ همراه با دوستان آذربایجانی به قلعه بابک رفتم. این بر خشم اطلاعاتی ها افزود و هنگام دستگیری، یکی از اتهام هایم، دوستی با ترک های ایران بود، که من در جواب بازجویان گفتم:” مگر ترک ها، اسرائیلی هستند که نمی بایست با آنها دوست شوم، اینها به هر حال هموطنان من هستند”.

 دکتر جواد هیئت به رغم کهنسالی در همه جلسه های خانه  اقوام شرکت می کرد و تجربه های خودرا بی دریغ در اختیار هیئت موسس می گذاشت. ما حتا منشور و اساسنامه خانه اقوام را هم تدوین کردیم که سرانجام در سال ۸۳ وزارت اطلاعات با شدت وارد کار شد و از ادامه نشست ها جلوگیری کرد.

 دکتر هیئت در کوشش برای تحقق حقوق خلق های ایران روشی عقلانی و مسالمت آمیز دارد. او یک فعال فرهنگی، روزنامه نگار و جراح قلب ماهری است که علاقه فراوانی به فرهنگ و فولکلور مردم آذربایجان دارد. و به سبب همین دلبستگی های ملی است که نژاد پرستان، کینه او را به دل دارند. من روزی را آرزو می کنم که در آن اثری از نژاد پرستی، عرب ستیزی و ترک ستیزی در ایران نباشد و همه ملیت ها در ایران دارای حقوق برابر شوند. واین امر – البته – بدون مبارزه و جانفشانی امکان ناپذیر است. ما عرب ها به نوبه برای رهایی و برابری می کوشیم و رودیدادهای نیمه آوریل گذشته و شهیدان و زخمیان و زندانیان و اعدامیان روزهای اخیر همگی دلالت بر این دارد که خلق عرب اهواز زنده است و برای زنده ماندن و برای آزادی و حفظ کرامت انسانی اش می رزمد.

 در خرداد ۱۳۸۵ مردم آذربایجان علیه گفتمان راسیستی حاکم بر ایران شوریدند وده ها تن از فرزندان این خلق  به خاک و خون غلتیدند که  این روزها دقیقا مصادف با پنجمین سالگرد آن قیام تاریخی است.

 در اینجا – البته – حلقه مفقوده ای وجود دارد که بدون آن، زنجیره ای از جنبش ها و نیروهای به پیوسته نخواهیم داشت و می دانیم که حلقه های از هم گسسته به سرانجام نخواهند رسید. اگر جنبش ها و قیام های ملیت های عربستان، آذربایجان، کردستان وسایر مناطق با هم هماهنگ نشوند امکان پیروزی علیه حاکمیت استبدادی تهران ناممکن و یا سخت دشوار خواهد بود.

 

 

دکتر جواد هیئت