وضعیت زندانیان و بویژه زندانیان سیاسی در حکومت سپاهی- آخوندی داستان بسیار دلخراشی است که هر وجدان بیدار و آگاهی را به درد می آورد. شوربختانه این
وضعیت نه تنها رو به بهبود ندارد، بلکه روز بروز هم بدتر و وخیم تر می شود. تارنمای “زنان ایران” در تاریخ ۶ خرداد ۱۳۹۰ می نویسد: «مادران پارک لاله (مادران عزادار ایران) خواستار رسیدگی فوری به وضعیت اسفبار درون زندان های جمهوری اسلامی هستند. اخبار بسیار تکان دهنده ای که گهگاه از داخل زندان های جمهوری اسلامی به بیرون راه می یابد حاکی از فجایع بی شماری است که هرروز در داخل بسیاری از زندان های کوچک و بزرگ این سرزمین تا اسارتگاه های کمتر شناخته شده و دورافتاده آن روی می نماید، به طوری که هیچ انسان آزاده ای نمی تواند در مقابل آن سکوت اختیار کند. بنابه بسیاری گفته ها و نوشته های به جا مانده از درون زندان ها، اعدام های ساختگی، تجاوز جنسی، کشیدن ناخن، فروبردن سرزندانی در کاسه توالت، تهاجم سگ های وحشی، شکنجه بستگان درمقابل چشم زندانی، خوراندن داروهای روان گردان تا حد زندگی گیاهی، بازجویی های طولانی با بدن برهنه، تحقیرهای جنسی، شلاق، محرومیت از خواب، حبس در قفس های تنگ، سلول های انفرادی طولانی مدّت، تهدید، تطمیع و دروغ از شکنجه های جسمی و روحی متداول در حکومت اسلامی در طول سال هاست».
برخورد و رفتار حکومت آخوندی با زندانی نه تنها انسانی و در چهارچوب جرمی که ارتکاب آن به او نسبت داده شده نیست، که از محدوده شخص زندانی فراتر می رود و خانواده را دربر می گیرد و خانواده نیز خواه ناخواه در رابطه بین حکومت و فرد زندانی درگیر می شود و از دیدگاه حکومت به نوبه خود بطور بالقوه بصورت مجرم در می آید. به گزارش تارنمای “انقلاب اسلامی” در تاریخ ۴ تیرماه ۱۳۹۰: «جمعی از خانواده های زندانیان اعتصاب کننده غذا با ارسال نامه ای به گزارشگر ویژه حقوق بشر با ابراز نگرانی شدید از وضعیت موجود از ایشان تقاضا کردند برای ملاقات با زندانیان سیاسی و بررسی شرایط آنها هرچه زودتر به ایران سفر کند… مورد هدی صابر نشان می دهد که ما برای نجات جان ایشان و رفع خطری که ازسوی زندانبانان متوجه جان ایشان است باید فورا دست به کار شویم. درعین حال، صدها زندانی سیاسی و عقیدتی دیگر اکنون در زندان های جمهوری اسلامی با انواع محکومیت ها و فشارهای روحی و جسمی مغایر با مفاد تعهدات حقوق بشری جمهوری اسلامی دست به گریبانند».
“خطری که ازسوی زندانبانان متوجه جان” زندانیان است، امری ناشی از توهّم و زاییده ذهنیت زندانی یا خانواده او نیست. خطری واقعی و موجود است که تاکنون قربانیان بسیار گرفته و تازمانی که در بر پاشنه کنونی می چرخد، در آینده هم خواهد گرفت. شبنم مددزاده، فعال دانشجویی زندانی منتقل شده به زندان قرچک ورامین به خانواده اش گفته است که فکرنمی کند زنده از این زندان خارج شود.
باوجود انواع تبعیض هایی که حکومت آخوندی درحق زنان روا می دارد، باید پذیرفت که در بدرفتاری با زندانیان زن تبعیض قائل نمی شود و سهم آنان را برخلاف قوانین ارث و قصاص و دیه بطور کامل می پردازد. تارنمای کردی “روژه لات” می نویسد: «۲۰۰ نفر از زندانیان زن زندانی در بند زنان زندان ارومیه با نوشتن نامه ای به بیرون از زندان درمورد وضعیت نامناسب خود نوشته اند و از تشکلات بین المللی و مدافعان حقوق بشر خواسته اند که به وضعیت زنان در زندان های جمهوری اسلامی توجه بیشتری نمایند. بنابراین نامه، زنان زندانی حق دفاع از خود را نداشته و کسانی که به دلیل این وضعیت اعتراض کرده یا به بیرون نامه ای نوشته باشند شکنجه ویا به قرنطینه برده می شوند».
شرح فجایعی که در زندان های حکومت آخوندی به گفته خانم شیرین عبادی به صورت “سیستماتیک” رخ می دهند، در گنجایش یک مقاله و حوصله خوانندگان آن نیست. از این رو، به عنوان مشت نمونه خروار شهادت کوتاه چندنفر که خود درد و زجر زندان حکومت آخوندی را تجربه کرده اند و درحال حاضر نیز در زندان بسرمی برند را نقل می کنم. مهدی محمودیان، روزنامه نگار زندانی در نامه ای خطاب به سیّدعلی خامنه ای می نویسد: «در حکومت شما زندان ها به شهر مردگان می مانند که باید به هر طریقی فقط از آن خارج شد… دربندهای مختلف زندان رجایی شهر عمل لواط به صورت امری معمولی و قابل پذیرش درآمده… دراین زندان هرکسی که کمی زیبایی در چهره داشته باشد و احیانا زوری در بازو و یا پول خوبی در حسابش نداشته باشد که به دیگران باج بدهد، به زور در سالن های مختلف و هرشب در یک اتاق گردانده می شود و هر مفعولی صاحبی دارد و از این بابت پولی بدست می آورد و بعد از چند وقت هم اورا به دیگری می فروشد».
شاهد دوّم ضیاء نبوی دانشجوی محروم از تحصیل است که حدود دو سال است در زندان بسرمی برد و درباره تراکم جمعیت در زندان کارون اهواز به دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه می نویسد: «چنین جمعیتی حتی به صورت ایستاده هم به سختی در اتاق ها جای می گیرند لذا علاوه بر جمعیت زیادی که کف خوابند (تختخواب ندارند)، نزدیک به یک سوّم جمعیت بند حیاط خوابند، به این معنی که تمامی (فضای) هواخوری زندان توسط پتوهای زندانیان مفروش شده و تعدادی از زندانی ها روز و شب را در سرما و گرما در حیاط بسر می برند».
شاهد سوّم نیز هاشم خواستار، معلم بازنشسته ای است که ۲۱ ماه است در زندان وکیل آباد مشهد بسر می برد. او در نامه ای به رییس قوه قضاییه و وزیر اطلاعات ضمن شرح انواع بدرفتاری ها با زندانیان نوشته است که در دادگاهی که تنها ۶ دقیقه طول کشیده او را به ۶ سال زندان محکوم کرده اند.
بدرفتاری با زندانیان در حدی است که گاه زندانی دست از جان می شوید و برای رهایی از وحشیانه ترین شکنجه های جسمی و روحی دست به خودکشی می زند. سیامک مهر (محمدرضا پورشجری) وبلاگ نویس زندانی که پیشتر در یک دادگاه فرمایشی چند دقیقه ای به اتهام های “توهین به مقام معظم رهبری” و “تماس با رسانه های بیگانه” به ۳ سال زندان محکوم شده و هم اکنون نیز مقامات اطلاعاتی- امنیتی قصد دارند در دادگاهی دیگر او را به اعدام محکوم کنند، درشرح چگونگی دستگیری خود می گوید که چگونه براثر شدّت شکنجه های جسمی و روحی با شیشه عینک رگ خود را بریده و دست به خودکشی زده است.
مقامات قضایی و سازمان زندان ها در برابر انتقادها از وضعیت ناهنجار و فاجعه بار زندان ها رویکردهایی متفاوت دارند. حجت الاسلام محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه درتاریخ ۲ خرداد ۱۳۹۰ می گوید: «تبلیغات سوء بیگانگان در خصوص وضعیت زندان ها شایعه است. زندان جمهوری اسلامی به نسبت زندان های دنیا از محدودیت کمتری برخوردار است و مقدار مرخصی و وجود ملاقات حضوری و کابین در کشورهای دیگر یا وجود ندارد و یا بسیار کم است و حتی زندانیان در ایران می توانند وسائل و امکانات و موارد موردنیاز را با خود به زندان ببرند و حتی از رادیو و روزنامه نیز استفاده کنند که این موارد دربسیاری از کشورهای مدّعی حقوق بشر وجود ندارد».
در گفته های دادستان کل کشور دو نکته چشمگیرتر از بقیه است: نخست این که “زندانیان می توانند وسائل و امکانات موردنیاز را با خود به زندان ببرند” و با این گفته وجود نوعی از رفاه در زندان های حکومت آخوندی را القاء می کند، درحالی که زندانیان حتی زمانی که سلامت و زندگی شان درخطر است، از دستیابی به خدمات درمانی، حتی به هزینه شخصی، محروم می مانند و این مسئله گاه به بهای زندگی شان تمام می شود. تارنمای “تحول سبز” درتاریخ ۳ مرداد ۱۳۹۰ می نویسد: «وضعیت جسمانی حسن فرجی موسوی، زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین وخیم گزارش می شود. این زندانی که حدود ۲۰ ماه است در زندان بسرمی برد، به بیماری روده مبتلاست امّا مسئولان زندان هیچگونه توجهی به وضعیت او ندارند. پزشکان زندان به او هشدار داده اند که ادامه این بیماری ممکن است منجر به سرطان روده شود. موضوعی که موجب نگرانی خانواده این زندانی شده، امّا دادستان تهران از دادن مرخصی درمانی به وی خودداری می کند. برخی روزها این زندانی دچار دردهای شدید جسمی می شود که منجر به انتقال او به بهداری زندان می شود و با تزریق مسکّن کمی دردهای وی تسکین می یابد امّا با این همه پزشکان زندان به او هشدار داده اند که به علت عفونت پیشرونده روده ها این زندانی هرچه زودتر باید مورد عمل جراحی قرارگیرد».
نکته دوّم تأکید دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه بر “مرخصی” به عنوان نشانهء مهربانی و عطوفت حکومت آخوندی نسبت به زندانیان است. حکومت آخوندی که درمسیر مشارکت در مدیریت جهانی مدّت هاست مرحله شایسته سالاری را پشت سر گذاشته و به نابغه سالاری رسیده، یکی از این نابغه ها به نام غلامحسین اسماعیلی را به ریاست سازمان زندان های کشور منصوب کرده است. این رییس نابغه برای برخورداری زندانیان از “مرخصی” – که دادستان کل منت آن را سر زندانیان می گذارد – آیین نامه ای تدوین کرده که تقریبا به اندازه منشور جهانی حقوق بشر ماده و تبصره دارد! در این آیین نامه که دارای ۲۹ ماده و ۳ تبصره است، مانند آزمون سراسری دانشگاه ها برای کارهای مختلف زندانیان امتیازهایی در نظر گرفته شده و کسانی که یک ششم دوران محکومیت خود را سپری کرده و در این مسابقه کسب امتیاز نیز به رده های بالا برسند، می توانند از مرخصی برخوردار شوند. در این آیین نامه رعایت مقررات زندان/ همکاری در انجام فعالیت های فرهنگی/ شرکت در دوره احکام سطح/ شرکت در دوره های تربیت معلم، آموزشیاری یا مربی گری/ شرکت در کلاس های فنی و حرفه ای و اخذ گواهی فنی و حرفه ای هرکدام ۱۰ امتیاز دارند. یعنی اگر یک زندانی کاملا سربراه و بی نهایت بااستعداد و کوشا باشد و بتواند همه این امتیاز ها را یک جا کسب کند، ۶۰ امتیاز به دست می آورد. ازسوی دیگر، مواد دیگری از آیین نامه مقرّر می دارند که انتخاب فرد زندانی برای شرکت در جشنواره قرآنی ۱۰۰ امتیاز و حفظ قرآن به ازاء هر جزء ۲۰۰ امتیاز دارد. از آنجا که تنها درصد محدودی از زندانیان می توانند بر مبنای امتیازهای به دست آورده از مرخصی برخوردار شوند، عملا این مرخصی به مراتب بیشتر نصیب کسانی می شود که یا در جشنواره قرآنی شرکت کنند و یا یک جزء از قرآن را حفظ کرده باشند و سر بقیه زندانیان بی کلاه می ماند!
همین مقام ریاست نابغه ی سازمان زندان ها در گفتگو با باشگاه خبرنگاران در واکنش به اظهارات رسانه های غرب مبنی بر غیر استاندارد بودن زندان های جمهوری اسلامی می گوید: «در دنیا استانداردی برای زندان ها در نظر گرفته نشده امّا جمهوری اسلامی در سال گذشته استانداردهایی را برای زندان تعریف کرده و با انعقاد قراردادی با سازمان استاندارد کشور حداقل هایی را برای امر زندانبانی در نظر گرفته است. با وجود کمبود امکانات، در سرانه فضای مورد نیاز زندان ها، غذا و بهداشت زندانیان و پرسنل مورد نیاز در حوزه بهداشت و درمان، بهبودسازی شده و استانداردها رعایت می شود».
امّا، رییس نابغه سازمان زندان ها بزودی گفته های خود درمورد استاندارد سازی زندان ها را فراموش می کند و در همایش دادستان های عمومی و انقلاب سراسر کشور که در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۸۹ برگزار شده می گوید: «امروز که من در خدمت شما هستم با ظرفیت اسمی ۸۵ هزار نفری زندان های سراسرکشور، بیش از ۲۲۰ هزارنفر زندانی داریم»! او به گفته خود افزود که در دوره مأموریتش ۵۵ هزارنفر به جمعیت زندانیان افزوده شده درحالی که فضای زندان ها ۵۵ مترهم اضافه نشده است!
رییس سازمان زندان ها توضیح نمی دهد که درحالی که تراکم جمعیت در زندان ها نزدیک به ۳ برابر حد مجاز است و به گفته خودش حتی ۵۵ متر هم به فضای زندان ها اضافه نشده، چگونه می خواهد با قرارداد با سازمان استاندارد، وضعیت زندان ها را استاندارد کند!
واقعیت این است که فاجعه بار بودن وضعیت زندان ها و رفتار حکومت آخوندی با زندانیان مسئله ای ریشه ای و مربوط به ساختار حکومت و نوع نگاهی است که نسبت به انسان دارد. واقعیت دردناک این است که حکومت آخوندی ارزشی برای جان انسان، اعم از زندانی یا غیر زندانی، قایل نیست و برمبنای این نگرش با زندانیان رفتار می کند. در ده سال گذشته، بنابر گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران دستکم ۱۸ نفر در زندان های حکومت جان خود را از دست داده اند: «تقریبا در همه موارد یادشده پیگیری برای یافتن مقصران و یا شرایطی که منجر به مرگ زندانی شده، عملا ناکام باقی مانده است و در برخی موارد به جای پاسخگویی به مقامات، خانواده ها با ارعاب و تهدید از پیگیری پرونده مرگ در زندان منصرف شده اند…در برخی از پرونده های مطرح شده به وضوح می توان دید که دستگاه های اطلاعاتی- امنیتی و دستگاه قضایی همه امکانات خود را برای وارونه جلوه دادن حقایق به کار بسته اند و از هر روشی برای مصون داشتن خاطیان از مجازات استفاده کرده اند».
۱۸ مورد زندانیانی که در زندان های حکومت آخوندی در ده سال گذشته به قتل رسیده اند عبارتند از:
۱ – زهرا کاظمی، زندان اوین تیرماه ۱۳۸۲.
۲ – اکبر محمدی، مرداد ۱۳۸۵.
۳ – ولی الله فیض مهدوی، شهریور ۱۳۸۵.
۴ – دکتر زهرا بنی یعقوب، مهر ۱۳۸۶.
۵ – ابراهیم لطف الهی، دیماه ۱۳۸۶.
۶ – کاوه عزیزپور، اردیبهشت ۱۳۸۷.
۷ – هاشم رمضانی، دیماه ۱۳۸۷.
۸ – محمد رجبی ثانی، مهر ۱۳۸۷.
۹ – عبدالرضا رجبی، آبان ۱۳۸۷.
۱۰- امیرحسین حشمت ساران، اسفند ۱۳۸۷.
۱۱- امیدرضا میرصیافی، اسفند ۱۳۸۷.
۱۲- امیر جوادی فر، تیرماه ۱۳۸۸ (کهریزک).
۱۳- محمد کامرانی، تیرماه ۱۳۸۸ (کهریزک).
۱۴- حسین روح الامینی، تیرماه ۱۳۸۸ (کهریزک).
۱۵- رامین آقازاده، تیرماه ۱۳۸۸ (کهریزک).
۱۶- حسن دکمه چی، فروردین ۱۳۹۰.
۱۷- حسن ناهید، فروردین ۱۳۹۰.
۱۸- هدی صابر، خرداد ۱۳۹۰.
موارد یادشده فقط مواردی هستند که توسط فعالان حقوق بشر رصد شده و رسانه ای گشته اند. به احتمال زیاد، موارد دیگری نیز وجود دارند که به دلیل تهدید خانواده ها و ترس و سکوت آنها ناشناخته مانده اند و با نگاهی به کارنامه زندانبانی حکومت آخوندی در ۳۲ سال گذشته، با جرئت می توان گفت که تا زمانی که این نظام هست، زندان ها همچنان محل شکنجه و کشتار باقی خواهند ماند!