یادداشتی بر جشنواره ی تیرگان در هاربورفرانت، تورنتو
.نمی دانم از کجا آغاز کنم؟… گفتن از حماسه ی “آرش های امروز” را از کدام برگ این دفتر تاریخ ساز بخوانم که هر برگش خود، دفتری ست پر از برگ های زرین این چه نیرویی، چه انگیزه ای و چه باوری ست که “خویشتن” را از این همه جوان ، دختر و پسر، دکتر، مهندس، و متخصص می گیرد و از آن ها یک وجود “یگانه” می سازد با صدها دست و پا و چشم، و چشمه ساری از انرژی؟ سراغ ندارم و باور ندارم نیرویی را جز عشق که بتواند معجزه را اینگونه به واقعیت عینی تبدیل کند.
اگر حضور داشتید و خود می دیدید – با نگاهی ژرف نگر، البته – به راحتی در می یافتید که چه می گویم، وگرنه اندکی دشوار می شود.
حتما با زندگی زنبوران عسل کم و بیش آشنائید؟ موریس مترلینگ پس از سال ها بررسی و پژوهش در “جامعه” ی زنبوران عسل به این باور رسید که یک نیروی یگانه، یک کیهان قانونمند نادیدنی، و شاید یک روح، جامعه ی زنبوران عسل را همچون یک تن یگانه در بر گرفته و رهبری می کند. آن روح را ” روح کندو” نام داد. کاری دیگر نمی توانست. او دریافت که روش و الگــوی جامعـه ی زنبـوران، “یکی برای همه و همه برای یکی” است! زنبوران، ضرورت زمان و لحظه را در می یابند و با آن پیش می روند؛ اما چگونه؟ حتما به نیروی خرد کیهانی و عشق جاری در هستی، که تک تک موجودها از آن برخودارند. زنبور ها خودخواهی و منیت را پشت سر گذارده اند و هر کدام به ضرورت، خود را فدا می کند، تا زنبوران باقی بمانند. هر کدام، برای جامعه ی خود یک “آرش” هستند.
در همه ی لحظه های بودنم با جوانان تیرگان در صحنه های جشنواره، با دیدن فعالیت های گوناگونِ هماهنگ شده، به یاد جامعه ی زنبوران عسل بودم و شاید با دیدن همبستگی، هم آهنگی، و هم کاری یکپارچه ی این جوانان، فضای حاکم بر جامعه ی زنبوران را بهتر و بیشتر درک کردم. در این عرصه ی کار گروهی، نشانی از “من” ندیدم ولی حضور پررنگ “ما”یِ تیرگان چشمگیر بود.
گروهی دختر و پسر، زن و مرد از نسل امروز ( و تنی چند هم از نسل دیروز یا نیمه دیروز) چیزی یگانه و تک را به وجود آوردند و نامش را گذاشتند “تیرگان”، یک رویداد زیبای جهانی که پایه هایش بر دوش صدها (بیش ازسیصد) داوطلب عاشق، عاشق فرهنگ و جاودانگی ایران، قرار داشت.
نسل جوان امروز ایران در هر جای جهان که باشند، یک “نسل زیبا”ست؛ (و نخستین بار، آقای میبدی بود که نسل امروز ایران را، به حق، نسل زیبا نامید). نه زیبای صورت که زیبای همه چیز: کردار، رفتار، گفتار، مهربان و عاشق؛ و حالا باید آنان را نسل راستین آرش بدانیم.
اینان پیام آرش را به نیروی بینانی ضمیر و عشق به سرزمین پدری و تاریخ شکوه آمیز آن، دریافته اند. گروهی از این داوطلبان “نسل زیبا” که درتورنتو، کانادا، زندگی می کنند، درس می خوانند، کار می کنند، و مسئولیت خانوادگی دارند ولی ماشین عظیم تیرگان را با همکاری دسته جمعی، بی ادعا و چشمداشت شخصی، به گردش درآوردند و سبب سرافرازی ایرانیان در جامعه ی کانادا شدند.
این ها هر کدام یک آرش بودند و هستند؛ مثل هزاران آرش دیگر که در ایران و گوشه کنار جهان کارهایی “آرش وار” می کنند.
این جوانان بیشترشان سال های زیادی را بیرون از ایران گذرانده اند، و زیبایی قضیه در این است که وطنِ ایل و تباری خود را نه تنها فراموش نکرده اند که با ندای ایران به پا می خیزند و به راه ایثار می روند.
هر بار که جشنواره ای چنین درجایی از جهان برپا می شود، دهها هزار نفر از مردم آنجا با تاریخ و فرهنگ ایران آشنا می شوند و دیگر فریب ِ دروغ های تاریخی نگاشته شده در کتاب های درسی کشورهای غربی را نمی خورند؛ ودر می یابند که ایران آن سرزمین شتر و نفت و قالی و گربه های ایرانی نیست، سرزمین چند هزار ساله ای ست که به جهانیان تمدن و دانش و فلسفه هدیه کرده است. (بد نیست بدانید که امسال شمار دیدارکنندگان از جشنواره ی تیرگان در هاربورفرانت از مرز ۰۰۰،۱۲۰ نفر فراتر رفت).
درود بر آنان که چنین رساخیرهایی را برپا می دارند و ایران واقعی را به جهان می شناسانند. پویای جاودانه باد زبان و فرهنگ ایران زمین.