و امپریالیسم تنها کالایی است که در بوتیک سیاست فروشان ایرانی از مد نمی افتد و روشنفکر ایرانی تا جان در بدن دارد و عقل در سر، حاضر نیست دامان امپریالیسم را ول کند و بدبختی خود را درجای دیگری جستجو نماید، تصمیم گرفتیم برای یافتن پاسخ این جنون تاریخی، با امپریالیسم نابکار گفت وگویی انجام دهیم و کلک کار را بکنیم. به قول معروف یا اینوری یا اونوری.
خبرنگار ـ سلام امپریالیسم خان.
امپریالیسم ـ سلام به روی ماهت.
خبرنگار ـ دوست دارید به چه نامی شما را صدا بزنم.
امپریالیسم ـ به همان نامی که همیشه استفاده می کنید.
خبرنگار ـ پس اجازه بدهید شما را امپریالیسم جهانخوار بنامم.
امپریالیسم ـ ما چاکر شما هستیم.
خبرنگار ـ دلیل جذابیت شما برای روشنفکر ایرانی چیست؟
امپریالیسم ـ بسم جیزز کرایس، با درود بی کران به همه شهدای جنگ های تحمیلی عالم و با سلام به روان پاک (باخته) همه عاشقان در بند خودم، عرضم به اینور و اونور شما دلیل اصلی این است که دنیا تغییر کرده ولی ایرانی خیر. یعنی فصول می آیند و می روند، درختان برگهای کهنه را می ریزند و دوباره جوانه می زنند، اما برخی ایرانی ها مثل کاج کریسمس همیشه سرسبزند و تغییراتشان به چشم نمی آید.
خبرنگار ـ پس معلوم می شود برای شما هم قضیه جذابیت دارد؟
امپریالیسم ـ خب عشق و علاقه همیشه دو طرفه است.
خبرنگار ـ دمت گرم اخوی، حالا واسه ایرانی ها حرف دربیار!
امپریالیسم ـ ولله اگر شما هم مثل چینی ها، هندی ها و علی الخصوص ویتنامی ها ول می کردید ما هم می رفتیم پی کارمان.
خبرنگار ـ ولی شواهد تاریخی نشان می دهد که سرکار برخلاف همین هایی که اسم بردید، یک جورهایی به طور مستمر در زندگی ایرانی حضور داشته اید؟
امپریالیسم ـ مثلا؟
خبرنگار ـ مثلا کودتای ۲۸ مرداد!
امپریالیسم ـ همین بیخ گوش شما در پاکستان از زمان استقلال تا حالا ده بار کودتا شده و یا در افغانستان و لبنان دو هزار بار حکومتها سرنگون شده اند، حالا از آمریکای لاتین که روی گسل کودتا قرار دارد حرفی نمی زنم. منظورم اینه که ما در همه جای دنیا کودتا می کنیم، اما هیچکس مثل شما ندید بدید نیست!
خبرنگار ـ ای بابا حالا یه چیزی هم بدهکار شدیم!
امپریالیسم ـ نشد دیگه، اومدی مصاحبه بکنی یا آه و ناله!
خبرنگار ـ بسیار خوب، اما ایرانی ها معتقدند که اگر امپریالیسم اجازه می داد، سرنوشت ما بهتر از این بود که هست.
امپریالیسم ـ من فکر می کنم شما “دشمن” را با امپریالیسم اشتباه گرفته اید! در ثانی چرا ملیت های دیگر منتظر اجازه امپریالیسم نمی شوند؟ باور کنید اگر امپریالیست یا دشمن نبود، ایرانی ها دلیل دیگری برای بدبختی های خودشان اختراع می کردند! (با خنده) ببینیم زمان مشروطیت کی بود؟
خبرنگار ـ اون موقع بنده هنوز به دنیا نیومده بودم و نمی تونم اظهارنظر کنم!
امپریالیسم ـ خب سال ۵۷، وقتی خمینی قدم به کره ما گذاشت چی؟
خبرنگار ـ اتفاقا به خاطر نفرت از امپریالیسم و کارگزارانش به دنبال خمینی راه افتادیم!
امپریالیسم ـ آی قربان دهنت بروم، یعنی ایرانی به خاطر لجاجت با دیگران خودش را توی چاه می اندازد!؟
خبرنگار ـ اون موقع بحث چاه مطرح نبود!
امپریالیسم ـ لابد چون عمیق فکر نمی کردید و چاه عمیق جمکران هنوز حفر نشده بود؟! (قاه قاه می خندد)
خبرنگار ـ جهانخوار جان، وجدانا اگر حضرتعالی دخالت نمی کردی ما هم از لج سرکار دنبال خمینی راه نمی افتادیم، بالاخره تو هم مقصری!
امپریالیسم ـ ببینم تو حاضری از لج ملاها به خودت چاقو بزنی؟
خبرنگار ـ بالاخره آدم در حال عصبانیت یک بداخلاقی هایی میکنه دیگه!
امپریالیسم ـ امیدوارم مثل بداخلاقی های انتخاباتی نباشه، چون بعدش می اندازند گردن همدیگر و کی بود و کی بود راه می افتد، حالا من از شما سئوال می کنم، چرا ویتنامی ها با اون بلاهایی که ما سرشون آوردیم دنبال یکی مثل خمینی راه نیفتادند؟
خبرنگار ـ شاید به خاطر اینه که ما ایرانی ها آدم های بسیار حساسی هستیم!
امپریالیسم ـ پس بد هم نشده، چرا که در غیر این صورت شعر و شاعری تا این حد در میان ایرانی ها گل نمی کرد؟
خبرنگار ـ بعله، عدو سبب خیر شود اگر خدا خواهد!
امپریالیسم (با قهقهه) یعنی اگر عدو نبود ادبیات شما هم گل نمی کرد، پس بفرما که شکوفایی ادبی شما هم مدیون دشمن است!
خبرنگار ـ جهانخوار جان، مته به خشخاش نذاز، چون داری کم کم میری تو جریان ناموسی!
امپریالیسم ـ شما توی ضرب المثل هم دست از سر خشخاش برنمی دارید!
خبرنگار ـ جان مادرت ضد حال نزن، چون تازه خودمان را ساخته ایم.
امپریالیسم ـ کلی خرج می کنید خودتان را می سازید، اما با یک کلمه حرف خراب می شوید!
خبرنگار ـ جهانخوار جان، ایرانی فکر و ذکرش صلح است و بس، پس چرا دست از سرش برنمی دارید؟
امپریالیسم ـ بروید خودتان را توی آینه ببینید، اولا هر ایرانی یک جنگجوی کوچولوست و از ۲۴ ساعت شبانه روز بیست ساعت اش در حال جنگه، یا با خودش یا با جامعه، یا با دشمن . . . حاکمان فعلی مملکت شما که نگو چون روی هیتلر رو سفید کردن.
خبرنگار ـ ولی انصافا بیشتر وقتا این جنگ ها به ایرانی تحمیل می شه.
امپریالیسم ـ مثل ترافیک که فقط به ایرانی ها تحمیل می شه، می دونید چرا؟
خبرنگار ـ نه ؟
امپریالیسم ـ چون شما ایرانی هاخیلی تو دل برو هستین.
خبرنگار ـ ولی ما هیچوقت درخواست ندادیم که امپریالیسم جان بیا و ما را قورت بده؟
امپریالیسم ـ معلومه تو باغ نیستی، روسای مملکت از صدر تا ذیل هر روزه التماس می کنن که بیایید و به ما حمله کنید، اونوقت دکتر مملکت شما توی خارج برمی داره و راجع به اثرات انفجار اتمی مطلب می نویسد، کلی بد و بیراه به ما می گوید اما دریغ از یک کلوم انتقاد یا ایراد از سردمداران حکومت ملاها!
ما به عنوان امپریالیسم جانماز آب نمی کشیم و همه هم می دونن که کار ما جنگ و تجاوزه، اما بی انصافا اسم خودتون رو میذارین دکتر، آخه چرا نمی گویی که ملاها هم هر روز دعوت نامه می فرستن که بیایید و کشور ایران رو بخورید.
خبرنگار ـ جهانخوار جان از تو بعیده، آخه طرف تازه مدرک گرفته، و حالا حالا باید راه بره تا آب بندی بشه و اجازه بده با این اطلاعیه ها و فراخوان ها چند هزار نفر رو کر و کور و علیل بکنه، اونوقت سوات هم یاد می گیره!
امپریالیسم ـ یعنی آخه نباید بین نوشته یک دکتر خارج نشین با اطلاعیه الله کرم فرقی وجود داشته باشه!؟
خبرنگار ـ بذار خیالت رو راحت کنم در مورد دشنام دادن به حضرتعالی همه متفق القولند!
امپریالیسم ـ پس چرا تو خارج نشستین و منتظرین بنده به کمک دشمن مملکت تون رو درسته قورت بدم، یاالله پاشین برین و از مملکت تون دفاع کنین چون هم خدا و هم خرما نمی شه!
خبرنگار ـ جهانخوار جان بعدا راجع به این موضوع فکر خواهیم کرد اما لطف کنید و به عنوان آخرین سئوال راست حسینی بفرمایید که از چه چیز ما خوشت اومده که میون این همه خوردنی های لذیذ، سرکار هوس کرده اید ما را بخورید؟
امپریالیسم ـ به خاطر اینکه شما ایرانی ها خیلی بامزه هستین!