قبل از پرداختن به موضوع فوق بیائید ببینیم کلمه ی هنر را چگونه تعریف کنیم. شاید اصلاً برای هنر یک تعریف کامل و جامع که مورد قبول همگان باشد وجود ندارد.

دایرهالمعارف ویکی پدیا هنر را محصول چیدمان عمدی پدیده هایی مانند، رنگ، صدا و…. در کنار یکدیگر به گونه ای که موجب برانگیختن عواطف، احساسات و شعور بشود، تعریف می کند. این تعریف دربرگیرنده ی موسیقی، ادبیات، عکاسی، فیلم، مجسمه سازی…. و بالاخره نقاشی می شود. پیشینیان هنر را یک نوع مهارت می دانستند، ولی بعداً هنر همراه با دین و دانش به عنوان بخشی از فعالیت ذهن و مغز ما تقسیم بندی شد. بنابراین هنر این قابلیت و توانائی را دارد که مثلاً موجب اندوه ما شود و یا ما را وادار به خنده کند و یا آنکه آنچنان ما را خشمگین کند که دست به یک اعتراض جمعی بزنیم.

سوم ماه می اثر فرانسیسکو گویا

به طور کلی توجه به هر هنری موجب می شود ما انسان های اندیشمند، فکور و با ملاحظه تری شویم.

زندگی روزمره ما آنچنان با هنر گره خورده است که حتی بیشتر اوقات متوجه آن نیستیم. مثلاً همین میز و صندلی که برای خواندن این نوشته از آن استفاده می کنیم، این میز و صندلی قبل از ساخته شدن نیاز به طراحی دارند و طراحی در جای خود هنری بسیار معتبر است. به کفش هایتان نگاه کنید، دوستشان دارید، وقتی که برای خرید آنها رفته بودید، طرح و شکل آنها را با دیگر کفش هایتان متفاوت دیدید، خیلی به دلتان نشست و آنها را خریدید. کفشی را که خریدید شاید یک طراح هنرمند ایتالیائی طراحی کرده است. اصلاً چرا راه دور می رویم به سایه چشم خانم ها و همسرتان نگاه کنید. نوع رنگی که انتخاب کرده اند، از چند رنگ سایه چشم استفاده شده، چه مقدار و در کدام قسمت پشت پلک بیشتر استفاده شده است. تمام این ها به خودی خود هنر است. توجه می فرمائید که بدون وجود هنر زندگی روزمره چقدر خشک و کسالت آور می بود. بنابراین هنر در زندگی ما هم کارآیی دارد و هم اینکه زندگی را لطیف تر می کند.

اما هنگامی که به یک اثر هنری مثلاً یک تابلوی نقاشی نگاه می کنیم به دو بخش اصلی باید توجه کنیم. این دو بخش اساسی تشکیل دهنده یک پدیده هنری عبارتند از: ۱ـ Form یا شکل، ریخت ۲ ـ Content یا محتوا.

 

۱ ـ Form یا شکل یک اثر هنری از فرایندهای زیر تشکیل می شود:

ـ اصول نقاشی مانند رنگ هائی که استفاده می شوند، فضاهای ساخته شده در تابلو، خطوط و غیره

ـ اصول طراحی مانند تأکید بر نسبت ها، اندازه ها، وجود کنتراست ها، تمرکز نگاه بیننده بر بخش بخصوصی از تابلو

ـ ابزار و وسیله ی فیزیکی که برای کشیدن یک تابلوی نقاشی لازم هستند مانند قلم مو، رنگ و بوم و …

۲ ـ Content یا محتوا معمولاً بر پایه یک فکر یا ایده پایه ریزی شده است به این معنی که:

ـ نقاش چه پیامی را می خواهد به تصویر بکشد.

ـ در اجرای این ایده به چه میزان موفق بوده است.

ـ واکنش ما به عنوان یک فرد به این پیام، چه آن که منظور نقاش بوده و چه آن پیامی که ما می گیریم، چیست؟

علاوه بر موارد فوق محتوای یک نقاشی شامل عوامل تأثیرگذار بر آن مانند رخدادهای سیاسی روز، پیام های مذهبی، پدیده های اجتماعی و یا حتی توهمات ذهنی نقاش در هنگام خلق اثر هنری نیز می شود.

بیائید با هم به تابلوی “سوم ماه می” فرانسیسکو گویا دوباره نگاه کنیم و نوشته های فوق را در این تابلوی نقاشی جستجو کنیم. ضمناً اگر قرار باشد که در طول تاریخ هنر نقاشی تنها ۵۰ تابلو را بشناسیم، تابلوی “سوم ماه می” گویا یکی از این ۵۰ اثر مهم تاریخ نقاشی جهان است. این تابلوی رنگ روغن در ابعاد ۳۴۶ در ۲۶۸ سانتی متر در سال ۱۸۱۴ کشیده شده است و در حال حاضر در موزه ی پرادو شهر مادرید Museo del Prado نگهداری می شود. گویا این تابلو را به یادبود مقاومت مردم اسپانیا در مقابل ارتش اشغالگر ناپلئون بناپارت کشیده است.

ناپلئون بناپارت در سال ۱۸۰۴ میلادی به عنوان امپراتور تاجگذاری می کند. اسپانیا دریای مدیترانه را تحت کنترل دارد و از نظر استراتژیک برای فرانسه کشور مهمی است.

چارلز چهارم پادشاه اسپانیا مردی خوش گذران و در صحنه ی بین المللی شخصیتی ناکارآمد است. ناپلئون به بهانه ی اشغال پرتغال و تقسیم آن کشور با اسپانیا، بدون هیچگونه مقاومت و جنگی در سال ۱۸۰۷ اسپانیا را اشغال می کند. خانواده سلطنتی را دستگیر و برادرش ژوزف را جایگزین آنها می کند.

روز دوم ماه می ۱۸۰۸ مردم مادرید علیه حکومت فرانسویان اشغالگر قیام می کنند. مارشال Joachim Murat فرمانده ارتش فرانسه، فرمان سرکوب انقلابیون را می دهد. قیام مردم مادرید شکست می خورد. مردم شهر مادرید گیج و مبهوت تسلیم سربازان سرکوبگر فرانسوی می شوند. خون فرانسویان ریخته شده و باید انتقام گرفت. همه ی انقلابیون مسلح دستگیر شده و باید سحرگاه روز سوم ماه می در چند نقطه ی شهر مادرید تیرباران شوند.

در فوریه سال ۱۸۱۴ Goya از دولت محلی درخواست می کند تا به کمک قلم موی خود خاطره ی قیام افتخارآمیز مردم مادرید را در مقابل ستمگران دیکتاتور همیشگی و جاودانه کند.

تابلوی سوم ماه می صبح زود و قبل از سپیده دم روز سوم ماه می را نمایش می دهد و بر روی دو گروه مرد متمرکز است. جوخه آتش که در یک خط منظم مانند چوب خشک ایستاده اند و اسیرانشان را هدف گرفته اند. در مقابل آنها با فاصله ی کمی انقلابیون، نامنظم و در حال فروریختن قرار دارند. نبوغ Goya درندگی و سبوعیت قاتلین بدون چهره را در مقابل مظلومیت انقلابیون آزادیخواه به خوبی نمایش می دهد. یک چراغ فانوس مکعب شکل مابین صف جوخه تیرباران و آزادیخواهان قرار دارد تا قاتلین با دقت هدف بروند این فانوس نور زیبائی بر صحنه می پراکند. روشن ترین پرتو نور بر روی قربانیان بر روی هم انباشته می تابد، در میان آنها راهبی زانو زده و به دعا مشغول است. بلافاصله درست در سمت راست و در وسط بوم سایر اسرا به صف ایستاده اند تا به نوبت تیرباران شوند. شخصیت اصلی در وسط تابلو به طرز شگفت آوری در روشنائی نور قرار گرفته است او در میان اجساد قربانیان تیرباران شده زانو زده و دست های خود را به علامت مقاومت و یا مخالفت باز کرده است. پیراهن سفید و شلوار زرد او تکرار رنگ نور فانوس است. پیراهن ساده و سفید این مرد همراه با صورت آفتاب سوخته، او را یک کارگر ساده می نمایاند. در طرف راست این تابلو جوخه تیرباران در سایه قرار گرفته اند و به صورتی یکنواخت و یک پارچه نقاشی شده و از پشت سر دیده می شوند. یک نواختی سرنیزه هایشان همراه با کلاه های بلندشان یک ستون بی رحم، خشن و مستحکم را نشان می دهد. بیشتر صورت ها در این تابلو دیده نمی شود. مردی که در پشت شخصیت اصلی این تابلو قرار گرفته است دزدکی به سربازان نگاه می کند. بدون این که توجه بیننده از وقایع اصلی تابلو منحرف شود، در فاصله دورتر یک دژ با برجی بلند نمایان است. این دژ شاید محل استقرار سربازان فرانسوی باشد و یا شاید محل تیرباران گروه دیگری از آزادیخواهان.

در این تابلو بین کلاه سربازان و تپه ها نور مشعلی پیدا است. شاید گروهی به تماشای تیرباران ایستاده اند و یا شاید محل تیرباران گروهی دیگر.

گاهی دست های باز شخصیت اصلی نقاشی سوم ماه می به مصلوب شدن مسیح مقایسه می شود. در این تابلو هیچ نشانی از معراج و یا جان باختن برای رستگار شدن دیده نمی شود.

آن گونه که Goya به تصویر کشیده است قربانیان همانند سربازان جوخه اعدام همگی گمنامند. در حال حاضر هم همیشه قربانیان کشتارهای جمعی همراه با قاتلین شان گمنام می مانند. در این تابلو هیچ نشانی از قهرمان پروری یا اشرافیت و برتری خانوادگی دیده نمی شود. بی گناهی قربانیان، کشتار جمعی و گمنامی ویژگی های اصلی تابلوی سوم ماه می هستند.

نقاشی سوم ماه می به واسطه محتوا، تصویر و نیروی عاطفی یکی از آثار منحصر به فرد در نمایش وحشت و تنفر از جنگ است. علاوه بر این، تابلوی سوم ماه می نقطه ی جدائی و انشعاب هنر نقاشی از نقاشی سنتی و کلیسائی است و به عنوان یکی از اولین نقاشی های مدرن مورد تأیید قرار دارد. مورخان هنری این نقاشی را چه از لحاظ موضوعی و چه از لحاظ محتوا انقلابی در هنر نقاشی می دانند.

 

حالا برگردیم به موضوع اصلی این نوشته یعنی فرم و محتوا در مورد تابلوی سوم ماه می. بدون تردید Goya در به کارگیری اصول هنر نقاشی مانند فضاسازی، کنتراست و رنگ موفق است. در مقوله ی رعایت اصول طراحی، شخصیت های این تابلو روی یک خط افقی در وسط تابلو قرار دارند، به صورتی که نگاه بیننده پس از اتمام خط افقی به اجساد روی زمین افتاده می رسد. بنابراین Goya در مقوله فرم تابلوی سوم ماه می موفق است.

اما در مقوله ی محتوا تأثیر تاریخ (اشغال اسپانیا) تأثیر اجتماعی (قیام مردم مادرید) تیرباران آزادیخواهان (تأثیر تاریخی) به خوبی بازگو می شود. Goya خواسته است که خشونت، وحشت و سرکوب آزادیخواهان را برای آیندگان ثبت کند. Goya در انتقال این پیام نیز توفیق دارد. تابلوی سوم ماه می در شما چه واکنشی ایجاد می کند، اندوه، خشم، تنفر از تیرباران آزادیخواهان و … ؟