فیلم دوم ” مهران تمدن ” آرشیتکت ایرانی مقیم فرانسه که به فیلمسازی روی آورده به اسم ” ایرانی ” دوباره سعی دارد به عمق و فلسفه رژیم اسلامی ایران بپردازد و سئوالاتی را که اغلب غربی ها از این رژیم دارند با جلوی دوربین آوردن چند معمم در یک نشست مطرح کند.
فیلم نخست ” تمدن ” به اسم ” بسیجی ” ( ۲۰۰۹) درباره پیدایش و نفوذ بسیجی ها در جامعه ایران ، فیلمی بود دیدنی با سئوالاتی کمابیش مشابه در اینجا و با صحنه های بدیعی که تاکنون در هیچ فیلمی دیده نشده بود. اما در آن فیلم برای تماشاگر این سئوال پیش می آمد که با طرح سئوالات رک و بی پرده و اجازه از فیلمبرداری مراسم ویژه یی که بسیجی ها بر پا می کنند، رابطه فیلمساز با بسیجی ها می بایست عمیق تر از ورای دوربین بوده باشد که ابتدا او را در میان خود راه دادند و بعد اجازه دادند از مکان ها و مراسم خاص آنها فیلمبرداری کند. ایده فیلم و سبک و شیوه یی که در آن به کار رفته بود تازه و بدیع
و کلاً مستندی تماشایی و قابل توجه بود.
در فیلم دوم، تمدن، چهار معمم را برای دو روز به ویلای خانوادگی اش دعوت می کند تا ضمن مهمان او بودن، پای پرسش هایش که کمابیش دنباله همان پرسش های فیلم “بسیجی” بود بنشیند و پاسخ هایی مقابل دوربین به او بدهند.
آن چه “تمدن” که ایده فیلمش را در ذهن تداعی و حفظ کرده نمی داند، آموزش بحث و جدل (استدلال) است توسط طلبه ها در مدارسی که در آنها تدریس می کنند. او تصور می کند با طرح پرسش هایی که غربی ها و افرادی مثل او که سالیان دراز در خارج زندگی کرده و از موقعیت رژیم در ایران دارند می تواند نظرات خود را به این معممین که در میانشان طلبه ی کار کشته یی هم وجود دارد و پاسخ جانانه به او می دهد، آنان را قانع کند و به سوی ایدئولوژی خود که از غرب تاًثیر گرفته بکشاند. اساس آن را هم بر یک، پروژه همزیستی، می گذارد و از آنها می خواهد طی دو روزی که زیر یک سقف زندگی می کنند این ایده را به مرحله اجرا بگذارند. بحث شروع می شود “تمدن” در یک سمت و چهار معمم در سمت دیگر، نشسته روی زمین، مقابل هم قرار می گیرند. بحث از این که ” لائیک ” چیست شروع می شود. نتیجه این گفت و گو به اینجا می رسد که “تمدن” لائیک فکر می کند ولی دیکتاتوری می خواهد عمل کند. در حالیکه “بابایی” (معمم اصلی) می گوید: “ما دیکتاتوری فکر می کنیم و دیکتاتوری عمل می کنیم.”
بحث و جدلی که میان”تمدن” و معمم ها در طول فیلم، هنگام خوردن شام، صبحانه …. و در نشست هایی که دارند ادامه پیدا می کند، دیدنی و آموزنده است چرا که این معمم ها در جایی می گویند علت اینکه آنها (و نه دیگران) قبول کردند در این فیلم شرکت کنند این است که می خواهند او (تمدن) نظراتشان را به آن سوی مرزها برساند. در مقایسه هم این آنان هستند که بر ایده “تمدن” غالب می شوند و گرچه نمی توانند او را متقاعد کنند ولی به خوبی مشخص است که در این بحث و جدل پیروزی نهایی از آن آنهاست. حتی او را به وضو گرفتن و خواندن نماز هم وا می دارند و به طنز ورود او را به اسلام تبریک می گویند!
اشکال “تمدن” که روی بی دینی خود تأکید دارد، و سال ها با زندگی در فرانسه خواه ناخواه از این اجتماع تأثیر گرفته و همسر فرانسوی هم دارد، عدم دانش کافی با در افتادن با چند معمم آبدیده اسلامی است. او مسائل و سئوالاتی را پیش می کشد ولی نمی تواند در مقابل از نظراتش دفاع کند و پاسخ های معممین را با استدلال هایش خنثی کند. حتی در جایی معمم “بابایی” به او می گوید ” بی اطلاعی خود را با گارد گیری و دیکتاتوری داری پنهان می کنی.” اینها معتقدند” اقلیت باید خود را با اکثریت تطبیق دهد” در نتیجه حالا که اکثریت به یک جمهوری اسلامی رأی داده، باید آن چند در صد
مخالف از اکثریت پیروی کند.
وقتی این دو روز به پایان می رسد و معمم ها خداحافظی می کنند و “تمدن” به درون خانه باز می گردد، آهنگی پخش می کند که صدای زنی ست …..
همان طور که در ابتدا “تمدن” با باز کردن فرش ها و اثاثیه، خانه را آماده می کند تا “پروژه همزیستی” اش را به مرحله اجرا بگذارد، در انتها به جمع آوری و بستن اثاثیه خانه می پردازد … صحنه نهایی فیلم از درون یک تاکسی است که به مادرش تلفن می زند که در فرودگاه پاسپورتش را گرفته و ممنوع الخروجش کرده اند. بعد از یک ماه پاسپورتش را پس می دهند ولی به او می گویند اگر بار دیگر به ایران بازگردد دیگر اجازه خروج نخواهد داشت.
فیلم “ایرانی” هم مثل فیلم “بسیجی” دیدنی و تماشایی است. ایده هر دو فیلم تازه و سبکی که “تمدن” در مستندهایش به کار می گیرد ویژه و بدیع است. اما مشخص است که تحت تأثیر فرهنگ غرب و فرانسه است و می خواهد ایران را با موقعیت فعلی اش با کشورهای غربی مقایسه کند. نتیجه آن می شود که با وجود تأکید بر آن چه در ایران امروز می گذرد، او می خواهد عقاید غربی خود را در یک جامعه مذهبی اعمال کند. برای همین در طول فیلم اوست که “دیکتاتور” لقب می گیرد هرچند افکارش “لائیک” است.