کشمکشی که زیر پوست جوامع عرب جریان داشته، اکنون در آوردگاه انقلاب عربی عیان شده است. سکولارها، یا آن گونه که عرب ها می گویند، “علمانی” ها از یک سو و اسلامگرایان از سوی دیگر به مبارزه جانانه ای دست یازیده اند که پیامد آن می تواند چهره آینده نظام سیاسی این جوامع را ترسیم کند. نتیجه می تواند یک نظام اسلامی سلفی و بنیادگرا باشد یا یک نظام آزاد و دموکراتیک.
تجربه انقلاب اسلامی ایران در فوریه ۱۹۷۹ هنوز در برابر چشمان مردمان جهان عرب است. آنان – همچون مردم ایران – از سرنگونی نظام شاهنشاهی خوشحال شدند و البته شادمانی و آزادی برای خلق های ایران، دو سه سالی بیش دوام نداشت. اما توده های کشورهای عربی که آواز دهل را از دور می شنیدند، شیفته شعارهای ضد غربی و ضد اسراییلی رژیم ایران شدند. کار به جایی کشید که آدونیس یکی از بزرگترین شاعران عرب، شعری بلند در ستایش انقلاب ایران سرود.
تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ نقطه چرخش بود. تصاویر کشتار زنان و مردان تظاهر کننده در خیابان های تهران و خبرهای شکنجه و تجاوز به زندانیان در زندان های ایران و دخالت در امور داخلی کشورهای عربی، چهره رژیم ایران را نزد توده های عرب مخدوش کرد. اگر ایرانیان پس از گذشت سه تا ده سال توانستند چهره واقعی حاکمان خود را بشناسند، جهان عرب باید سه دهه را پشت سر می گذراند تا این چهره خشن و خون آلود را ببیند. الگوی حاکمیت دینی، که جمهوری اسلامی ایران منادی آن بود، دیگر الگوی انقلابیان عرب نیست. گرچه اساسا نخبگان سنی مذهب از همان آغاز با موضوع “ولایت فقیه” – که یک اصل شیعی است – مشکل داشتند اما به عنوان یک انقلاب دینی برای آنان سرمشق به شمار می آمد.
حاکمیت شریعت دینی برای ایرانیان تجربه ای تلخ و ناکام، اما برای بسیاری از لایه های اجتماعی کشورهای عربی آموزنده و عبرت آمیز است. از یک سو راشد غنوشی رهبر حزب نهضت اسلامی تونس اعلام می کند که ” نه خمینی است و نه بن لادن” و از سوی دیگر اسلامگرایان مصری الگوی ایران را به شدت رد می کنند و تظاهر کنندگان خشمگین سوریه با شعارها و آتش زدن نمادهای جمهوری اسلامی، مخالفت خود را با حکومت ایران اعلام می کنند. اما رژیم ایران پس از ورشکستگی ایدیولوژی بنیادگرایانه دینی اش، بیش از پیش به استراتژی “دیپلوماسی مالی” پناه برده است.
در این جا، پول مردمان ایران برآمده از منابع نفت دیار سوخته هموطنان عرب ایرانی به جیب سران احزاب اسلامی برادران عرب خارجی سرریز می شود.
سال هاست که رژیم بنیادگرای شیعی ایران با دو استراتژی “دیپلوماسی مالی” و” دیپلوماسی نظامی” می کوشد سیاست های شبه امپریالیستی خود را در جهان عرب پیاده کند.
این احزاب می توانند متعلق به اهل سنت باشند، مثل فرقه های صوفی و اخوان المسلمین در مصر، یا شیعی زیدی در یمن. و البته گروه های شیعی اثنا عشری اولی ترند. لذا رژیم جمهوری اسلامی از حزب الله لبنان و احزاب طرفدار خود در عراق استفاده ابزاری می کند.
حاکمان تهران، سیاست های پراگماتیستی را با دیپلوماسی مالی در هم آمیخته اند. روابط شان با مخالفان رژیم قذافی قبل از سقوط آن و برقراری تماس با اپوزیسیون سوریه نشانگر این امر است. شاید گفتمان سیاسی رژیم ایران در روزهای آینده و همراه با احتمال فروپاشی رژیم سوریه تغییر یابد. و حتا ممکن است از مبارزات مردم سوریه حمایت و کشتارها را محکوم کند. اما ملت سوریه می داند که دست های رژیم ایران به خون فرزندانش آغشته است و این رژیم را نخواهند بخشید. لذا پیش بینی می شود اگر رژیم آینده سوریه دموکراتیک باشد، احتمالا دست های رژیم جمهوری اسلامی ایران را کوتاه خواهد کرد.
چندی پیش اپوزیسیون سوریه در آنکارا، شورای موقت سوریه را تشکیل داد و دکتر برهان غلیون را به ریاست این شورا برگزید تا رهبری خیزش کنونی و حاکمیت آینده سوریه را به عهده گیرد. وی استاد جامعه شناسی سیاسی و مدیر مرکز مطالعات شرق معاصر در دانشگاه سوربن فرانسه است. این شورا، نهادهای مدنی و گروهای سیاسی سکولار، چپگرا، اسلامگرای میانه رو، لیبرال ها، ناسیونالیست ها و برخی از گروههای کرد را در بر می گیرد. اسلامگرایان سلفی و افراطی نیز در هماوردی با این شورا، روز جمعه گذشته اعلام کردند یک شورای موقت انقلاب را تشکیل داده اند. والبته بعید نمی دانم که دست های حاکمان تهران پشت سر این کار باشد یا دست کم عوامل خود را به طور غیر مستقیم برای تفرقه در میان اپوزیسیون سوریه به کار گرفته اند تا از قدرت یابی شورای موقت سوریه جلوگیری کنند.
در تونس گرچه اندیشه های راشد الغنوشی رهبر حزب نهضت اسلامی تونس با اصولگرایان حاکم بر ایران تفاوت دارد و به اندیشه های اصلاح طلبان نزدیک تر است، اما قراین نشان می دهد که رژیم ایران، کیسه را شل کرده تا در میان این حزب نیز جای پایی باز کند و آن را در مدار دوستان – اگر نگوییم تابعان – خود قرار دهد.
در مصر روابط میان رژیم ایران و اخوان المسلمین به سال های حاکمیت مبارک می رسد. دلال و عامل این روابط، کمال هلباوی سخنگوی پیشین اخوان المسلمین مصر در خارج است که پس از سرنگونی مبارک از لندن به قاهره بازگشته است. وی از ستایشگران سید علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد است و سه ماه پیش در تهران همراه با یک هیات مصری به دیدار رهبر ایران رفت و در کنار او عکس یادگاری گرفت.
اخوان المسلمین مصر گرچه برای فریب افکار عمومی مردم، منکر دریافت هر گونه کمک مالی از ایران هستند اما می توان حدس زد که به علت روابط عاطفی آقای خامنه ای با آنان، کمک های فراوانی در اختیار رهبرانش قرار می گیرد تا بتوانند در برابر نیروهای سکولار اعم از ناصریست، لیبرال، و چپگرا قرار گیرند و هدف های سیاسی شان را در جامعه مصر پیاده کنند.
گفتنی است که سید علی خامنه ای یکی از کتاب های سید قطب – نظریه پرداز اخوان المسلمین مصر – را قبل از انقلاب به فارسی ترجمه و منتشر کرده است والبته پس از قدرت یابی ایشان دیگر تجدید چاپ نشد.
نباید فراموش کرد که دشمنی رژیم ایران با نیروهای سکولار و مبارزه با آنان در جهان عرب، برخاسته از دشمنی اش با این نیروها در داخل ایران است. نیز تقویت نیروهای اسلامگرای تابع یا دوست رژیم ایران می تواند زمینه را برای اجرای برنامه های شبه امپریالیستی اش در کشورهای عربی آماده سازد.
در برابر ایران، مملکت عربی سعودی از سلفی ها حمایت می کند. از این رو، گروه های اسلام گرای هوادار ایران و سعودی در کشورهای عربی (اعم از کشورهای تازه رها شده یا رو به رهایی) با کمک های دریافتی از این دو کشور ثروتمند، پروژه های اقتصادی و سازمان های خیریه خود را ایجاد و یا گسترش می بخشند.
نیروهای رقیب سکولار، اتکایی جز روشنفکران، نهادهای مدنی و لایه های مدرن طبقه متوسط و نیروهای دموکرات جهان ندارند. البته در کشورهایی چون مصر و تونس که مبارزه ضد استبدادی به انجام رسیده است، ارتش نیز مخالف لغزش جامعه به سوی حاکمیت بنیادگرایان دینی است. لذا فرآیند کنونی مبارزه برای تعیین خطوط اصلی نظام آینده با ظرافت ها و پیچیدگی های خاصی همراه است. در واقع کشمکشی که اکنون میان دو شیوه تفکر سیاسی در مصر و تونس در عرصه های سیاسی و رسانه ای به شکلی آشکار و با صدای بلند در جریان است، هم اکنون پچ پچ وار در زیر پوست جامعه ایران جریان دارد. با سقوط یا عقب نشینی حاکمیت دینی در ایران، این کشمکش در درون جامعه ایران نیز شکلی آشکار و صریح خواهد داشت و البته با این فرق که اندیشه های سکولار – برخلاف کشورهای عربی – رقیبی بی اعتبار خواهند داشت که قادر به توجیه تاریخ تاریکش نخواهد بود.