ای کاش، آری ای کاش، همهی روزها مثل هم باشند، همهی انسان ها هم همسنگ و اعتبار آدمی نه به جنسیت او که به تواناییهای خردورزانهاش برای آفرینش شادی که مادر همهی خلاقیتها است، میبود. در این صورت همهی روزها هشت مارس می شد و هر روز مردان و زنان، برای آفرینش خرد و نور، به هم تبریک می گفتند. اکنون اما، تا روزی که این آرزو به عمل تبدیل نشده، هشت مارس روز جهانی زن را به همه ی زنان و مردان دنیا تبریک میگویم.
انسانیت من
هرگز به مادرم نگفتم که دوستات دارم
به دیگر مادران اما، گفتم.
هرگز درد مادرم را شفا نکردم
بیماری دیگر مادران را اما، چرا.
هرگز برای او گریه نکردم
برای دردهای دیگر مادران اما، گریستم.
هرگز به صدای او پاسخ ندادم
هرگز دستانش را حتا به اشتباه در دست نگرفتم،
هرگز نگاهاش نکردم.
هرگز به او که مرا بیشتر از هر کس دوست داشت،
عشق نورزیدم،
من که
هرآنچه داشتم به پای دیگرانی ریختم
که هیچگاه دوستم نمیداشتهاند.
با این وصف،
در چشم دیگران، انسان شدم
انسانی فداکار،
انسانی آزاده.
تسلیمه نسرین*
دبیر کل سازمان ملل، امسال به مناسبت روز جهانی زن با برجسته کردن شعار برابری برای “زنان و دختران” گفت: نه تنها امر عدالت و حقوق بشر بنیانی است، بلکه پیشرفت در مراحل دیگر وابسته به این برابری است. بانکی مون در این پیام تصریح کرد؛ کشورهایی که از برابری جنسیتی بیشتری بهره مند هستند، رشد اقتصادی بهتری نیز دارند. شرکت هایی که بیشتر رئیس زن دارند کار بهتری انجام میدهند و تعهدات صلح که با مشارکت زنان به توافق میرسند پایدارتر هستند، و حتی پارلمانهایی که دارای تعداد نمایندگان زن بیشتری است در بخشهای کلیدی اجتماعی مانند بهداشت، آموزش و پرورش، ضد تبعیض و حمایت از کودکان، قوانین بیشتری تصویب میکنند.
من نیز ضمن تبریک این روز می گویم” ای کاش؛ اندکی از امیدها و شادیهای گذرا، به انباشتی از انتخاب فردی و اراده ی عمومی پایدار تبدیل میشد. چرا که در یک جامعهی آزاد، سالم و متعادل، انسان نه تنها یک رأی نیست، که مجموعهای از احساس و اندیشه است که میتواند کل یک نظام را دگرگون کند.
برای این دگرگونی دیربازی است که زنان ایرانی در تلاش هستند و بیشتر اوقات هم از حمایت اندکی از مردان جامعه برخوردار بودهاند.
از قرهالعین که برخاسته از جنبش مترقی بابیگری بود تا جنبش نسوان و از حرکت خودجوش زنان در روزهای اول پس از بهمن ۵۷ در اعتراض به حجاب اجباری تا جنبش یک میلیون امضا و … همه حکایت از خواست بخشی از زنان ایران برای رسیدن به برابری جنسیتی دارد. با وجود مقاومت زنان ایرانی در برابر بیحقوقی و به نمایش گذاشتن شعور و خرد جمعی، هنوز اما راه درازی پیش روی جنبش زنان ایران است تا آگاهی به دست آید و حقوق همهی زنان ایرانی و نه تنها بخش برگزیدهی آن، با اکراه و منت رعایت شود.
هنوز معنای برابری در ذهن بخش بزرگی از زنان ایرانی چه آنها که در ایران زندگی میکنند و چه بخش بزرگی از آنانی که در خارج از ایران هستند، جا نیفتاده و جاده درازی باید پیموده گردد تا این درک، همگانی و نهادینه شود.
هنوز چشمانداز روشنی برای فرداهای نیامده در دیدرس نیست که هر کداممان از ظن خویش به موضوع زن، برابری زن و مرد، حقوق زن، جامعه و زن، مشارکت زنان در جامعه و … یار پیکار برای برابری جنسیتی شدهایم و هنوز نتوانستهایم برای رسیدن به حداقلها که کف خواستههای عمومی زنان است، با هم کنار بیاییم.
جامعه ایران از پیش از مشروطه تا امروز به دنبال دموکراسی و عدالت اجتماعی بوده که هنوز در تب داغ این آرزو اندر خم همان کوچه اول است. از چنین جامعهای چگونه میشود، توقع داشت که در زمینه برابری جنسیتی، گامهایی بزرگ بردارد؟ چرا فکر میکنیم کسی که زن را نیمهی برابر جامعه نمیداند، بلکه هر یک از آنان را نیم یک مرد میشناسد، حتا آنانی که از تحصیل برخوردار بودهاند و نشان دادهاند که در عرصهی اجتماعی از ظرفیت بالایی برای اداره امور اجتماعی برخوردارند را نیم مردی نادان و نابخرد میداند، میتواند خواستههای حداقلی زنان را برای رسیدن به برابری جنسیتی، یاری کند؟
چرا برای دستیابی به کف خواستههای زنان، به جای پافشاری و پایداری، دل خوش میکنیم به حرفهای تو خالی مردانی که تا دیروز و حتا همین امروز، بنیاد فکریشان روایت و حدیثهایی است که زن را مگر؛ همسر، دختر، مادر و خواهر نمیدانند، (زنی که برّی است از خرد)، دل خوش میکنیم و با اسیر شدن در فریبها و نیرنگهاشان، امیدها و شادیهای گذرا را به انباشتی از انتخاب فردی و اراده ی عمومی پایدار تبدیل نمیکنیم؟
برآمد این همه تلاش، کنکاش و هزینه جانی و مالی که تاکنون برای آگاهی دادن به جامعه خرج شده است، چه بوده؟ گام به گام عقب نشینی آرام و خاکریز به خاکریز، بی آن که متوجه این گامهای رو به پس باشیم. اتوبوس و پارک را زنانه و مردانه کردند، سهمیه بعضی رشتههای دانشگاهی را از دختران گرفتند، کلاسهای درس را دخترانه و پسرانه کردند، ازدواج موقت را به طور علنی رواج دادند، گرفتن زن بدون اجازه همسر را مجاز کردند، ازدواج ناپدری با فرزندخوانده را هم طرح کردهاند، ساعت کار زنان را به بهانه حفظ کیان خانواده کم کردند، و … در برابر کدام یک از این گامهای خیزشی آقایان و خانمهای اصول طلب و اصلاحگرای حکومتی، زنان و مردان ایران، یک پارچه به میدان آمدند؟ باید از جنبشهای سیاسی و اجتماعی سایر کشورها نیز درس گرفت و بر خواستههای به حق زنان پافشاری کرد. این پافشاری به قول ضربالمثل ایرانی، نیاز به گلهای زیادی دارد که با یک گل بهار نمیشود. باور کنیم که اگر بر خواستههای زنان، هم زنها و مردها، دوشادوش یکدیگر پافشاری کنیم، سرانجاماش یک گام به پیش جنبش زنان و دو گام به پس تاریکاندیشان خواهد بود. نمونه تازه این انتخاب فردی و ارادهی پایدار عمومی را در کشور نروژ شاهد بودم که برایتان نقل میکنم:
دولت جدید نروژ که محافظهکار است، طی آئیننامهای به پزشکان خانوادگی اعلام کرده که اگر زنی برای سقط جنین، به آنها مراجعه کرد، دکتر حق داشته باشد که بی درنگ زن را برای انجام سقط جنین به بیمارستان ارجاع ندهد. حقی که تا دو ماه پیش از بدیهیترین حقوق زنان بوده است و در صورت حاملگی، میتوانستند جنین را سقط کنند. همین موضوع تبدیل شد به حرکت بزرگ زنان نروژی در برابر تصمیم دولت. امسال بعد از سالها، روز جهانی زن، باز هم خیابانهای شهرهای بزرگ و کوچک نروژ شاهد حضور دختران و زنان ۱۶ ساله تا ۸۰ ساله و مردانی که از حقوق آنها دفاع میکنند، بود که خواهان عقبنشینی دولت و پس گرفتن این تصمیم بودند. نخستوزیر که خود نیز زن است و هوادار جلوگیری از سقط جنین، در اولین واکنش به این حرکت یکپارچه، قول داد که موضوع را برای کارشناسی علمی به پژوهشگران ارجاع میدهد و گفت که پزشکها، در صورتی که زنی برای سقط جنین به آنها مراجعه میکند و خود دکتر به سقط جنین باور دارد، میتواند برای این کار، زن را به بیمارستان ارجاع دهد. حرکت دستهجمعی و پافشاری دو ماه گذشته جنبش زنان، دولت را وادار به عقبنشینی میکند. کاری که در عرصهی اجتماعی و سیاسی ایران کمتر نمونه دارد. شاید بگویید مقایسه ایران و نروژ درست نیست که در یکی دولت دینی و در دیگری علیرغم محافظهکاری، سکولار است. در یکی از زور شمشیر و زندان و اعدام استفاده میشود و در دیگری، از زبان رسانهها و گفتمان اجتماعی. اما یادمان باشد که در همین دولت سکولار و باورمند به گفتمان رسانهای، اگر پافشاری زنان نبود، اکنون شاید ممنوعیت سقط جنین تبدیل به قانون شده بود. باید ایستاد و از خرد جمعی و ارادهی عمومی نیز بهرهای بهجا برد. در نروژ با مقاومت و ارادهی عمومی چنین شد، در ایران اما، هنوز هم موضوع زنان، برابری جنسیتی، حقوق زنان، جنبش زنان و آگاهی دادن به زنان، مگر در جمع اندکی که شوربختانه باید هزینه سنگینی هم برای کارشان بپردازند، تبدیل به جنبشی همگانی نشده و به همین دلیل هم کامیابی آن اندک است. اگر جنبش چریکی ایران، توانست در ایران موفق شود، جنبش زنان ایران هم تا زمانی که در دریایی نه چندان وسیع و با عمقی کمتر از یک بندانگشت، فعالیت میکند، خواهد توانست کف خواستههای زنان ایران را در گام اول همگانی و سپس نهادینه کند.
بنابراین و به باور من، تنها راهی که میماند، تلاش همهگیر برای بالا بردن سطح فرهنگ جامعه است تا از این جاده که پر است از خار و سنگلاخ، تاریک است و سرد، روزنهای به آگاهی مردم ایران باز شود و همگان یه این نتیجه برسند که تنها در سایه برابری حقوق زن و مرد و دستیابی زنان به حقوق خویش است که هم جامعه رشد میکند و هم فرداهای روشنی پیش رو خواهد بود که در آن از خار و سنگلاخ خبری نیست و تاریکی هم.
برای این که از این تاریکی و سنگلاخ رهایی یابیم، باید از کارهای گزینشی نیز پرهیز کنیم؛ باید آزار کودک سه ساله توسط نامادری همان قدر بزرگ شود که مرگ کودک پنج ساله توسط پدرش و ازدواج ناپدری با فرزند خوانده دوازده سالهاش. گزینشی کار کردن، و پنهان کردن بعضی اشتباهات زنان کارساز نیست. که اگر چنین شود، یعنی، کردار زشت زنی به این علت که زن هست، پنهان بماند، به این مفهوم میرسیم که هر کسی میتواند گفتار، کردار و پندار خود را داشته باشد، اما تا زمانی که چهره خود و دیگری را پنهان میکنیم، (چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی) هنوز به مفهوم آزادی نرسیدهایم. اگر چنین باشد، برابری و عدالت که برابری جنسیتی هم زیرمجموعهی آنها است، به دست نمیآید و در شادیهای زودگذر انتخاب این یا آن، رفتن چند زن به مجلس، شرکت زنان در شوراهای شهر و روستا و … گرفتار میشویم و ارادهی عمومی پایدار را قربانی شیرینی ناپایداری میکنیم که خیلی زود هم پس گرفته میشود.
پینوشت:
*) برگرفته شده از مجموعه شعر «قصهی پریشانی زنان»، نوشته: تسلیمه نسرین، برگردان: عباس شکری، ناشر: H&S Media لندن.
* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.
Abbasshokri @gmail.com