نامه خوانندگان

آنچه که روحانیون می دانند و نمی خواهند شما بدانید! (۳)

این نوشته را در ادامه نوشته های قبلی و جهت بررسی دستورات و احکام اسلامی در قرآن و مقایسه آنچه در حکومت اسلامی روحانیون در ایران انجام می شود نوشته ام. خبر اختلاس چند میلیارد دلاری اخیر در حکومت اسلامی روحانیون ایران یادآور چند حکم بسیار مهم در اسلام است. این اختلاس بانکی را از نظر احکام اسلامی می توان حداقل در دو حکم اسلامی و یک صفت اخلاقی بررسی کرد. حکم اول مربوط به سود بانکی (ربا و نزول پول) و حکم دوم رشوه است. و آن صفت اخلاقی، دورویی و نفاق است. این سه مورد در قرآن و سوره بقره و سوره های دیگر توضیح داده شده است. یادآور می شوم که آنچه در مورد این اختلاس و اختلاس های قبلی در اینجا آورده ام با استفاده از مطالبی است که در رسانه های خبری خوانده و شنیده ام و همانطور که می دانید جزئیات دقیقی از این اختلاس ها هیچوقت در رسانه ها نمی آید زیرا در هیچ یک از رسانه ها گفته نشده که اصل این پول های اختلاس شده الان کجاست و به اسم چه کسانی و در چه بانکهایی گذاشته شده است؟ در بانک های سوئیس یا لبنان؟ پول ها الان در دست چه کسانی است؟ و در این نوشته نیز به کلیات می پردازیم نه جزئیات.

چرا ربا (سود بانکی) در این اختلاس نقش داشته است. بر طبق خبرها مدارک بانکی مربوط به این اختلاس برخلاف عرف معمول بانک های ایران که سود بانکی ۱۲ درصد را برای وام مجاز می داند، سود تعیین شده در این معامله بانکی بر مبنای ۲۲ درصد و یا بیش از عرف معمول بوده است. مسئله سود بانکی در حکومت اسلامی روحانیون در ایران از اوائل حکومت آنها مورد بحث و گفتگو بوده و پس از گذشت سی سال هنوز با احکام اسلامی کاملا مغایرت دارد. در سوره بقره آیه ۲۷۴ به بعد در مورد بهره و سود پول چنین آمده است: آن کسانی که ربا خورند (از قبر در قیامت) برنخیزند جز به مانند آن که به وسوسه شیطان مخبّط و دیوانه شده. و آنان بدین سبب در این عمل زشت افتند که گویند فرقی بین تجارت و ربا نیست؛ حال آنکه خدا تجارت را حلال و ربا را حرام کرده. پس هر کس که اندرز (کتاب) خدا بدو رسد و از این عمل دست کشد خدا از گذشته او در گذرد و عاقبت کارش با خدا باشد، و کسانی که دست نکشند اهل جهنّمند و در آن جاوید معذّب خواهند بود. (۲۷۵) خدا سود ربا را نابود گرداند و صدقات را افزونی بخشد، و خدا مردم بی‌ایمان گنه پیشه را دوست ندارد. (۲۷۶) آنان که اهل ایمان و نیکوکارند و نماز به پا دارند و زکات بدهند آنان را نزد خدا پاداش نیکو خواهد بود و هرگز ترس (از آینده) و اندوه (از گذشته) نخواهند داشت. (۲۷۷) ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا بترسید و زیادی ربا را رها کنید اگر به راستی اهل ایمانید. (۲۷۸) پس اگر ترک ربا نکردید آگاه باشید که به جنگ خدا و رسول او برخاسته‌اید. و اگر از این کار پشیمان گشتید اصل مال شما برای شماست، که در این صورت به کسی ستم نکرده‌اید و از کسی ستم نکشیده‌اید. (۲۷۹)

شما خواننده محترم چه نتیجه ای از این آیه ها می گیرید. نتیجه ای که من می توانم از این آیه ها بگیرم اینست که دریافت سود برای پول قرضی به هر میزان و هر درصد در اسلام اصولا مجاز نیست و کاملا حرام و ممنوع اعلام شده است و همانطور که مشاهده می کنید فردی و یا حکومت اسلامی که ربا را ترک نکند به جنگ الله و رسول او برخاسته است و چه گناهی در اسلام بزرگتر است از جنگ با الله و رسول او؟ پس اگر چنین معامله ای بانکی در ایران که در نهایت منجر به اختلاس شده است بر مبنای هر میزان سود منعقد شده است، این معامله از پایه مغایر با احکام اسلامی بوده است ولی توسط یک گروه از مسئولان حکومت اسلامی انجام شده است. با استناد به این آیه ها، آیا وجود بهره پول بین ۱۲ الی ۱۷ درصد در سال در سیستم بانکی ایران مغایر با احکام اسلامی نیست؟ با استناد به این آیه ها، آیا سودی که در سیستم بازار آزاد ایران که در بین بازاریان رایج است و مثلا متقاضی وام خصوصی برای یک میلیون تومان، درصدی بین ۴۰ الی ۵۰ درصد بهره مرکب در سال می پردازد، این مغایر با احکام اسلام نیست؟ و این برخاستن به جنگ با الله و رسول او نیست؟

مطلبی که تا حدی خارج از بحث این اختلاس است ولی جا دارد که در اینجا به آن نیز اشاره کرد موضوع مورگیج، وام بانکی، خرید قسطی و یا بهره کارتهای اعتباری در کاناداست. آیا با استناد به این آیه ها اگر یک شخص مسلمان در کانادا برای خرید ملک خود از بانک های کانادایی درخواست وام کند و بیش از اصل پول را باید به بانک بازپرداخت کند (ربا)، آیا این مسلمان حکم ربا در اسلام را نقض نکرده است و به جنگ الله و رسول او برنخاسته است؟ ولی می بینم که در کانادا برای خرید ملک یک مرکز اسلامی از بانک های کانادایی هزاران دلار وام بانکی با بهره مشخص می گیرند. در صورتی که بسیاری از مراکز اسلامی غیر ایرانی استفاده از وام بانکی برای امور مالی خود را حرام و ممنوع می دانند و از وام بانکهای کانادایی استفاده نمی کنند. و در این مورد بخصوص، وام بانکی برای خرید یک مسجد، من کاملاً آماده هستم که با روحانی این مرکز در مورد ربا مباحثه کنم. یا ایشان من را قانع می کند که من اشتباه می کنم و یا من ایشان را.

موضوع دوم در ارتباط با این اختلاس و اختلاس های دیگر موضوع رشوه و احکام مربوط به آن است. با توجه به اینکه این معامله بانکی در خارج از مقررات و ضوابط بانکی و غیر معمول انجام شده است بعید نیست که در این معامله مقداری رشوه نیز بین مسئولان رد و بدل شده تا این معامله صورت بگیرد. یکی از آیات قرآن در مورد رشوه چنین است: (سوره بقره آیه ۱۸۸) اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه، (قسمتی از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهید، در حالی که می‌دانید (این کار، گناه است)! پس با استناد به ترجمه این آیه نتیجه می گیرم که رشوه دادن و رشوه گرفتن در اسلام به قضات، مسئولان و ماموران حکومت اسلامی حرام و گناه است. ولی متاسفانه همانطور که بسیاری در ایران شاهد آن بوده و هستیم و می شنویم در حکومت اسلامی روحانیون در ایران رشوه دادن و رشوه گرفتن امری عادی و روزمره است و سالهاست که به آن شیرینی یک معامله یا قرارداد گفته می شود و هر چقدر معامله سنگین تر، میزان رشوه بالاتر! به احتمال زیاد در این اختلاس اخیر مقام های بانکی ایرانی هر یک به سهم خود شیرینی از این معامله دریافت کرده اند ولی فعلا همه تقصیرها به گردن شیرینی خورها افتاده است. ولی صاحبان اصلی این معامله معلوم نیست چه کسانی هستند و این پول الان در حساب چه کسانی است؟

و موضوع دیگر که بی ارتباط با این اختلاس نیست موضوع افراد منافق و دو چهره در حکومت اسلامی روحانیون در ایران است. افرادی که به ظاهر خود را مسلمان و همراه با حکومت اسلامی روحانیون معرفی می کنند و به دست بوس رهبر و روحانیون می روند و با شرکت در صف اول نمازهای جماعت و جمعه و حفظ ظاهری اسلامی، خود را متعهد به این حکومت معرفی می کنند و موفق به کسب اعتماد مسئولان و کسب موقعیت و مشاغل حساس و نان و آب دار دولتی می شوند و در ایام اشتغال در یک پست مهم دولتی با اخذ رشوه و استفاده از موقعیت شغلی خود سرمایه های نامشروع کسب می کنند و در نهایت سرمایه های بدست آمده را از ایران خارج می کنند و با استفاده از همان سرمایه ها موفق به اخذ تابعیت کشور دیگری مثل کانادا، دوبی و انگلیس می شوند. جالب اینجاست که همسران این افراد که اکثرا زنانی مسلمان نیز هستند با اینکه شاهد این ماجرا هستند و می بینند که همسر آنها که تا چندی پیش در خانه اجاره ای سکونت می کرد چگونه توانسته در مدت کوتاهی خانه ای چند میلیون دلاری خارج از ایران خریداری کند، سکوت کرده اند و هیچ مشکلی با این سرمایه های باد آورده و نامشروع و حرام ندارند و حرام و حلال آن را فراموش کرده و نادیده می گیرند! در مقابل این افراد، ایرانیان مسلمانانی هستند که در کمال جدیت حرام و حلال را تا به ریال آخر رعایت می کنند، حاضر به امضاء کردن قراردادهای مشکوک و ننگین نمی شوند با خلوص نیت در ادارات دولتی به مردم ایران خدمت می کنند ولی افرادی منافق تمام زحمات آنها را به باد می دهند.

در نهایت، این اختلاس اخیر و فسادهای دولتی سابق و روزمره حکومت اسلامی روحانیون نشان از بی کفایتی حکومت روحانیون در حفظ اموال ایرانیان مسلمان و غیر مسلمان در طی سی و دو سال حکومت آنهاست. در طی این سی و دو سال حکومت روحانیون در ایران نتوانسته اند جلوی فساد و سوء استفاده مالی در سازمانهای دولتی را بگیرند. نتوانسته اند جلوی فساد اداری، رشوه و پارتی بازی را بگیرند. نتوانسته اند فساد اخلاقی، فحشا و اعتیاد را از بین ببرند و در کل نتوانسته اند احکام اسلامی را بدرستی ترویج و یا به اجرا دربیاورند و حکومت عدل اسلامی را که به مردم ایران وعده دادند برقرار کنند.

گمان میکنم زمانی که یکی از روحانیون کانادایی مشغول نوشتن مقاله ای در مورد عرفان در یکی از نشریه های تورنتو بود و من مطالبی در مورد احکام اسلامی و تعریف منافق برای نشریه شهروند می فرستادم و در یکی از نوشته هایم نوشتم که شرح حال افراد منافق به تفصیل در قرآن آمده است، افرادی که در صف اول نماز جماعت و جمعه می ایستند و به دست بوس روحانیون می روند ولی در باطن نیت های دیگری دارند و هم زمان آقای آرش خارابی نوشته های من را حمل بر دشمنی می دانستند، آن آقایانی که سرمایه های نامشروع از راه مشاغل دولتی اندوخته اند و به کانادا و دوبی مهاجرت کرده اند به جای خواندن مقاله آن روحانی و من و آقای خارابی، داشتند قرارداد خرید ملک چند میلیون دلاری خود و سند خرید اتومبیل بنز برای همسرشان را می خواندند و به ریش همه ایرانی های غیر مسلمان و مسلمان و روحانی های داخل و خارج از کشور می خندیدند. به راستی اگر همین آقایان متخلف یک چک با رقمی درشت به یکی از این مراکز اسلامی ایران و یا کانادا هدیه می دادند، آیا مدیران این مراکز از آنها می پرسیدند که از کجا آورده ای؟ آیا روحانیون ایرانی و یا کانادایی هرگز از خود پرسیده اند که یک کارمند متعهد و پیمان بسته با حکومت اسلامی روحانیون ایران، چه نیازی به تابعیت دائم دولت غیر مسلمان دیگری را دارد؟