شیخـــی به زنی فاحشـــه گفتـا مستی/هـــــر لحظـــه بـه دام دگـــری پــا بستی

گفتـــا شیخـــا هـــر آن چه گویی هستم/آیا تــــو چنــان کـــــــه می‌نمایی هستی؟ (رباعی منسوب به خیام)

انگیزه نوشتن این یادداشت سخنان یکی از به اصطلاح کارگردانان مکتبی جمهوری اسلامی شد. او (فرج الله سلحشور) که ساخت یک سریال تلویزیونی به نام «یوسف پیامبر»‌ را در کارنامه خود دارد در واکنش به این که آنجلینا جولی در فیلم یک به اصطلاح کارگردان دیگر مکتبی یعنی مسعود ده نمکی بازی کند یا نه (انگار آنجلینا جولی بیکار است و چشم به راه دریافت پیشنهاد میلیونی و پذیرایی شدن به هزینه مردم ایران با دلارهای نفتی نشسته است و تا لب تر کنند، او با همان غمزه ای که یک نوعروس پای سفره عقد بله می گوید بیاید و بگوید بله) باری کارگردان نامدار سریال یوسف پیامبر گفته است «هنرپیشه های زن ایران خودشان یک پا آنجلینا جولی هستند و سینمای ایران باید برای ادامه فعالیت خود فاحشه بین المللی بیاورد؟ سینمای ایران فاحشه خانه است. زن های ما … خودشان یک پا آنجلینا جولی هستند.»

در دنباله این داستان دردناک، ۵ تن از زنان سرشناس بازیگر سینمای ایران به سخنان او واکنش نشان دادند.

پس از بلند شدن هیاهو، سلحشور گفت سخن او در رسانه ها درست بازتاب نیافته است و «… من گفته ام که آوردن بازیگری مثل آنجلینا جولی اهانت به خود بازیگران سینمای ایران است… منظور من این بود که آوردن یک بازیگر هرزه خارجی پایین آوردن شأن سینمای ایران و بازیگران زن است.»

اگر این سخن او را درست بخوانیم معنایش این است که ما که بازیگر هرزه زیاد داریم چه نیازی هست یک بازیگر هرزه خارجی را بیاوریم.

این نخستین بار نیست که فرج الله سلحشور به هنرمندان توهین می کند. پیش از این نیز پس از سخنان ناروایی که درباره خانه سینما گفته بود در یک دادگاه محکوم شد به پرداخت جزای نقدی ۴۰ هزار ریالی، (دستشان درد نکند، می شود ۴ دلار ناقابل!)

پای او در پرونده دیگری به اتهام دزدی ادبی در نگارش فیلمنامه یوسف پیامبر هنوز گیر است. (که لابد در این پرونده هم اگر ببازد هفت هشت دلار دیگر باید بپردازد!)

گفتم دردناک است. اینکه چنین آدمی سخنی بگوید، هر چند ناروا و بی خردانه، به خودی خود چیزی نیست. سخن این جاست که او و کسانی مانند او به خوبی می دانند در جایگاه زور هستند و هر سخنی می توانند بگویند. یادمان نرود سخنی چنین ناروا در این سر دنیا سبب راهی شدن گوینده به زندان می شود. اما در آن کشور بینوا که هم بازیگرش را شلاق می زنند و هم دانشجوی ممتازش را، کسانی مانند سلحشور «سلحشورانه» به جنگ به گفته ایشان «فاحشگان» می روند.

اما اکنون ببینیم به درستی چم و معنای واژه فاحشه چیست؟

در فرهنگ (شاید هم واژه ای بسازیم مانند «نافرهنگ») باری در فرهنگ سنتی ایران زن، زن نیست: او یا متعلقه است یا فاحشه، نه بیش! «متعلقه» از ریشه عربی «علق» به چم خون بسته یا زالو و کرم است و در فارسی عربیده به چم مال و داشته به کار می رود. زن برای اینکه فاحشه نباشد باید متعلقه باشد. یعنی سراپای زن از آن ِ کسی است به نام شوهر. تا زمانی هم که شوهر ندارد این صاحب، پدر است و اگر پدری در کار نباشد برادر (کوچک و بزرگش هم همانست،‌ همین که مرد باشد و زمانی که نیاز هست «غیرت» نشان دهد، خوب است) به این کار گماشته می شود. برای همین هم تا همین امروز در کشور عربستان سعودی زنان شناسنامه ندارند. نامشان در شناسنامه پدر نوشته می شود، تا زمانی که به خانه بخت (یا بدبختی) بروند. پس مرد یا پسر (برای کوتاهی سخن بگوییم «نرینه») از همان کودکی یاد می گیرد که پایشگر و پاسدار ناموس باشد. شگفتا واژه «ناموس»، هم برای زن به کار می رود و هم دوپهلو و گواژه گونه (طعنه آمیز) به جای شرمینه (آلت تناسلی). واژه دیگر از این دست «عورت» است که دست کم در زبانهای اردو و ترکی آذربایجان به چم زن به کار می رود. عورت از «عور» عربی به چم لخت است و در فارسی باز برابر شرمینه به کار گرفته می شود. با متعلقه مانند کالا یا «مال» رفتار می شود. «مال» واژه دیگری است که به چم زن به کار برده می شود و بیشتر در زبان گفت و گو و کوچه بازار شنیده می شود.(«دیدیش؟ عجب مالی بود!»)

اندام و تن زن مال او نیست و نرینه برای پاسداری از متعلقه باید بسیجیده به جنگ افزارهای ویژه باشد مانند «غیرت»، «مردانگی»، «ناموس پرستی» و… متعلقه نیز آراسته به چیزهایی باشد که او را صد برابر «زیباتر» می کند. مانند «حیا»،‌ «شرم»،‌ «فروتنی» و مهم تر از همه «روی حرف مرد حرف نزدن».

فرج الله سلحشور کارگردان ارزشی سینما و تلویزیون جمهوری اسلامی

 

در این میدان زنی مانند تهمینه که به خوابگاه رستم می رود و به او می گوید که عاشقش هست فاحشه و هرزه است. زنانی مانند تهمینه کم نبودند. همین ها بودند که خواب آرام را از چشم خودکامگان تاریخ ربودند. واپسین بار از دهه ۵۰ خورشیدی به  این سو در برابر جمهوری اسلامی ایستادند. هنگامی که در همان روزهای نخست به اصطلاح «انقلاب» در تظاهرات علیه حجاب اجباری به خیابان رفتند،‌ کتک خوردند و ناسزا شنیدند. هنگامی که سیل آنها به دانشگاه ها ریخت و میزان دانشگاه دیده های زن از میزان مردان بیشتر شد.  هنگامی که در همین انتخابات آخر دست در دست مردم دیگر به خیابانها ریختند. دستگیر شدند. کتک خوردند. به آنها تجاوز شد (تا یادشان نرود که «فاحشه» اند.) به مردان همراه آنها هم تجاوز شد تا آنها هم یادشان نرود که پشتیبانان فاحشه ها هم فاحشه اند. برای خوارداشت مردان مبارز به زور به سر آنها چادر گذاشتند و از آنها عکس گرفتند تا به آنها بفهمانند که همتراز فاحشگان اند.

فرهنگ سنتی باور دارد که متعلقه باید برود توی پستو و یا خیلی هنر کنند در فضاهای بسته و دور از چشم نامحرم. واژه فاحشه از ریشه عربی «فـ حـ شـ» به چم هرزه و‌ ناپاک می آید. آماج فحش (ناسزا) در این فرهنگ متعلقه است:‌ خواهرت… مادرت… زنت… خواهر فلان، مادرفلان…

در چنین سامانی زنان برای اینکه خود و خانواده شان گرفتار دردسر نشوند روپوشه ای (=ماسک) از متعلقه را به چهره خود می زنند. از روسری گرفته تا پیروی از هنجارها و قانون های پیش بینی شده. زن،‌ چه متعلقه و چه فاحشه، حقوق برابر با مرد ندارد. حتی اگر پاکدامن(!) ترین باشد. بنا به ماده ۳۰۰ قانون مجازات اسلامی خون بهای قتل زن مسلمان ۵۰ شتر است. همان قانون ماده ۴۳۵ می گوید خون بهای قطع بیضه چپ یک مرد مسلمان ۶۶ شتر است و خون بهای قطع بیضه راست او ۳۴ شتر. خون بهای قطع هر دو بیضه مرد مسلمان ۱۰۰ شتر است.

به سخن دیگر ارزش یک زن مسلمان نیم ارزش تخم های (اگر بی تربیتی است بخوانید بیضه) یک مرد مسلمان است. تازه اگر زن مسلمان نباشد خون بهای او ۲۵ شتر است که در این صورت می شود یک چهارم ارزش دو تخم مرد.

در تبصره نیز افزوده است که «فرقی در این حکم میان بیضه جوان و بیضه پیر و کودک و بالغ و عنین و سالم نیست.» به دیگر سخن اگر «بیضه» کاری و به درد بخورهم نبود مهم نیست. همین که اندامی از تن یک  نرینه است بسنده است.

در  این ساختار اندیشگی یا بی اندیشگی روشن است که برنامه سازی مانند فرج الله خان که بودجه کلانی برای ساخت یک سریال پرت و پلا که تنها با دکورهای عظیم (!) و سیاهی لشگر و پوشاک هنرپیشگان نمود پیدا می کند، بیاید هنرمندان راستین را فاحشه بنامد. زیرا آنها با اینکه ناگزیر شده اند روپوشه متعلقه را بر چهره بزنند زن اند. زنانی که می روند از درون زندانی که برایشان ساخته شده جهان را زیر و رو کنند همچنان که در این سه دهه کرده اند.

اما باور من این است که فاحشه (به چم هرزه و ناپاک)‌ کسانی هستند که دانشجویانی مانند نیابی فر و پیمان عارف را به  جرم توهین به رییس جمهور شلاق می زنند، کسانی که مرضیه وفامهر را به جرم بازی در “تهران من حراج” به شلاق و زندان محکوم می کنند،‌ کسانی که دزدی های میلیارد دلاری می کنند، کسانی که در  میکونوس آتش می گشایند، کسانی که سه استاد دانشگاه ترک را که خودشان به ایران دعوت کرده اند بازداشت می کنند،‌ کسانی که رای مردم را می دزدند، کسانی که آدم می کشند… این سیاهه را پایانی نیست.

هنرمند ایرانی فاحشه نیست، شما فرج الله خان سلحشور، شما فاحشه اید! فاحش ترین فاحشگان!