هنرمند واقعی کسی ست که عمیقاً عاشق هنرش باشد

حسن انعامی علیا در ۱۵ مارچ ۱۹۶۷ (اسفند ۱۳۴۵) در تبریز در خانواده ای مرفه به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را در تبریز  گذراند و در سال ۱۹۸۵ از هنرستان صنعتی وحدت دیپلم گرفت.   او که از کودکی به موسیقی علاقه داشت، به خاطر ممنوعیت آموزش موسیقی پس از انقلاب ۱۳۵۷، امکان یادگیری آن را نداشت و تنها پس از پایان خدمت سربازی در سال ۱۹۸۸ بود که دولت اجازه داد آموزشگاه های خصوصی موسیقی فعالیت کنند، و حسن انعامی نیز به یکی از این کلاس ها رفت و به آموزش تئوری موسیقی و سلفژ پرداخت.

در سال ۱۹۹۴ به باکو رفت تا در رشته موسیقی تحصیل کند و پس از گذراندن امتحان آکادمی موسیقی باکو، در کلاس های آواز این آکادمی ثبت نام و مراحل آموزش را تا مراحل بالا طی کرد.

حسن انعامی در طول دوران فعالیت هنری اش در کشور آذربایجان، ضمن حضور در کنسرت ها و اپراهای بسیار، بالاترین جوایز هنری این کشور را نیز به عنوان خواننده ی اپرا ازآن خود کرده است.

همسرش، خانم نرمینه اَفند یِوا از پیانیست های مشهور آذربایجان است. آنها سال گذشته همراه با دختر و پسرشان به کانادا مهاجرت کردند و در این یک سال در چند کنسرت حضور داشته اند.

در گفت وگوی زیر با این هنرمند بزرگ که به دلیل خواندن به زبان های مختلف می توان به او لقب جهانی داد، بیشتر آشنا می شوید. 

 

***

 

پس از آشنایی با شما و همسر هنرمندتان نَرمینه، شیفته ی توانایی هر دوی شما در کارتان شدم، و با اینکه از این آشنایی مدت زمانی زیاد نمی گذرد، اما هنرمندان به سبب وجوه مشترکی که با یکدیگر دارند انگار که سالهاست همدیگر را می شناسند و از یک خونند. می خواهم بپرسم علاقه تان به موسیقی و کلا زندگی هنری تان چگونه شکل گرفت؟

ـ علاقۀ من به موسیقی برمی گردد به دوران کودکی ام. ده تا یازده سالگی تحت تاثیر ترانه هایی که از تلویزیون پخش می شد بودم. چون علاقۀ زیادی به خواندن داشتم ترانه ها را سریع به خاطر می سپردم و می خواندمشان. چهارده ساله بودم که با موسیقی آذری آشنا شدم که بالطبع تاثیر زیادی روی من داشت. در ضمن با رقص آذری و چند ساز دیگر مانند ناقاره، گارمون و پیانو نیز آشنایی پیدا کرده بودم. بعد از پنج شش سال احساس کردم که توانایی اجرای قطعات آوازی را دارم.

حسن انعامی، هنرمند بزرگ اپراخوان

بیست ساله بودم که فراگیری تئوری موسیقی و سُلفژ (نُت خوانی) را در آموزشگاه خصوصی در تبریز آغاز کردم. سال نود میلادی با مشاهدۀ کنسرتی که برای اولین بار توسط سه خوانندۀ مشهور اُپرا در ایتالیا اجرا می شد، زندگی من در مسیر دیگری افتاد. در واقع اتفاق بزرگی در زندگی ام رخ داده بود که اشتیاق وصف ناپذیری برای فراگیری موسیقی کلاسیک و اُپرا را در من پروراند. از آن پس تصمیم گرفتم که خواندن را حرفه یی دنبال کنم.

 

 مشوقان شما چه کسانی بودند؟

ـ از مشوقانم می توانم از آقایان علی فرشباف و یحیی اسمعیل زاده که معلمان من بودند، یاد کنم و همچنین چند تن از دوستانم. مشوق دیگرم برادر بزرگوارم علی بود که با نگهداری و سرپرستی والدین و خانواده این امکان را به من داد تا تحصیلاتم را ادامه دهم. همیشه سپاسگزار او هستم.

 

چه نوع آوازهایی می خوانید و تخصص شما در کدامیک است؟

ـ تخصصم در رشتۀ وُکال (آوازخوانی و زیباخوانی) است که ارتباط مستقیم با اُپرا دارد. اگر کسی آن را به نحو احسن بیاموزد، توانایی اجرای قطعات گوناگون را حتی به زبان های دیگر و موسیقی ملل دارد.

 

تحصیلات موسیقیایی شما در کجا بوده؟

ـ بیست و هفت سال داشتم که در سال ۱۹۹۴ به باکو (آذربایجان) مهاجرت کردم. پس از شرکت در امتحان ورودی دانشکدۀ موسیقی باکو و با کسب بورسیۀ تحصیلی، تحصیلات موسیقی خود را آغاز کرده و با مدرک فوق لیسانس آن را به اتمام رساندم.

نرمینه افندیوا پیانیست مشهور آذربایجانی و همسر حسن انعامی

 

تا کنون در چند اُپرا شرکت داشته و در کجا آن را اجرا کرده اید؟

ـ من سیزده سال به عنوان سُولیست (تکخوان) دراُپرای آذربایجان فعالیّت داشتم. در این مدّت در شش اُپرای آذری و ده اُپرای اروپایی شرکت کردم که نقش اوّل را روی صحنه داشتم. در این مدت کنسرت های دیگری نیز در داخل و خارج آذربایجان از جمله روسیه، ترکیه، قزاقستان، اُکراین، آلمان، فرانسه، ژاپن و بولیوی اجرا کرده ام.

 

جوایزی هم به شما تعلق گرفته است؟

ـ بله، در سال ۱۹۹۶ جایزۀ مقام اول در سطح آذربایجان به من تعلق گرفته است. در همین سال در اوّلین مسابقۀ بین المللی این رشته در آذربایجان مقام دوّم و همچنین مقام بهترین خوانندۀ مرد آذربایجان به من داده شد. درسال ۱۹۹۷ جزو ده نفر اوّل مسابقۀ بین المللی در مسکو شناخته شدم. بالاخره در سال ۲۰۰۲ نشان افتخاری دولت آذربایجان به من داده شد.

 

خوانندگان محبوب شما کدامند و تحت تاثیرکدامیک از آنها بوده اید؟

ـ رشید بهبودُف، بُلبُل (اولین خوانندۀ اپرای آذربایجان)، محمّد نوری، شجریان، هایده، لوچانو پاواروتی، پلاسیدو دُمینگو خوانندگان محبوب من هستند و کُلا همه ی خوانندگانی که هدفشان با خواندن راه یافتن به قلب انسانهاست. باید بگویم که بیش از همه از رشید بهبودُف، پاواروتی و دُمینگو تاثیر گرفته ام.

 

گویا مهاجرت به باکو تاثیر بزرگی در زندگیتان داشته…

ـ مهاجرت به باکو تأثیرات زیادی در راه رسیدن به هدفم داشت. فرصتی بود تا تحصیل موسیقی که همیشه آرزویش را داشتم برایم امکان پذیر شود. تجربیات بسیارگرانبها برای اجرا در صحنه های بزرگ، آنچه که در حال حاضر ایران فاقد آن است. مهم تر و با ارزش تر از همه تشکیل خانواده با همسری برجسته و لایق که همواره در کنارم است و رفیقانه همراهی ام می کند.

گوشه هایی از اپراهایی که حسن انعامی در آنها شرکت داشته

 

به نظر شما هنرمند کیست و چه فاکت هایی برای هنرمندِ متعهد لازم است؟

ـ به نظرم هنرمند واقعی کسی است که عمیقاً عاشق هنرش است و قدر استعدادی که دارد می داند و در حفظ اعتلای هنر خود می کوشد. البته در عصر ما مادّیات بر همه چیز تقدم دارد و هنرمند مانند هر انسانی نیازمندی های مادّی هم دارد. من اینطور فکر می کنم که هنرمند اصیل و واقعی باید این توانایی را داشته باشد که توازنی معقولانه بین هنر خود و مادیات برقرارکند و اصالت خود را از دست ندهد. ولی به هر حال هنر برای هنرمند باید در اولویت قرار گیرد.

 

مخاطب آواز شما چه کسانی هستند؟

ـ مخاطبین موسیقی من به لحاظ این که به زبان های گوناگون اجرا می شود، متفاوتند و از ملیّت های گوناگونند. اما در اساس دوستداران موسیقی من کسانی نیستند که موسیقی را وسیله یی برای خوش گذرانی و عیش و عشرت می خواهند. مخاطبان من کسانی اند که با شنیدن موسیقی لذتی معنوی و حقیقی می جویند. البته سوءتفاهم نشود، من با سبک های دیگر موسیقی مخالفتی ندارم، حتی از شنیدن بعضی از آنها لذت هم می برم. ولی شیفتۀ موسیقیی هستم که می خوانم و احترام ویژه یی برای مخاطبان خود دارم، زیرا به آسانی می توانم با آنها ارتباط معنوی و روحی برقرار کنم.

 

چه عواملی وجود دارند که هنرمندی در کارش توفیق پیدا می کند؟

ـ به نظرم استمرار در کار، عشق به هنر، تحمل، پیگیری در فرا گرفتن چیزهای تازه تا پایان زندگی. این ها عوامل موفقیت هنرمند هستند.

 

در مهاجرتتان به باکو با نَرمینه اَفند یِوا هنرمند پیانیست آذربایجانی آشنا شدید و زندگی مشترکتان را آغاز کردید. نظرتان درباره زندگی با یک زن هنرمند که توانایی ویژه یی دارد، چیست؟

ـ زندگی با زنی هنرمند بسیار رضایت بخش است و زیبا. البته نه به صرف هنرمند بودن او، بلکه به دلیل دارا بودن شخصیتی والا و لایق و مادری دلسوز با استعدادی کم نظیرکه توازنی را در زندگیمان به وجود آورده است که البته من بسیار از آن خشنودم.

 

نظرتان دربارۀ نوازندگی همسرتان چیست؟

ـ نرمینه نواختن پیانو را از چهار سالگی شروع کرده است. مشوق او مادرش بود که سی سالی است پیانو تدریس می کند. نرمینه دوران متوسطه را در مدرسۀ موسیقی به اتمام رسانیده و فوق لیسانس رشتۀ پیانو را از دانشگاه باکو دریافت کرده است. او در مسابقات بسیاری شرکت داشته و جزو ده پیانیست برجستۀ آذربایجان است. ما به اتفاق هم پانزده سال در کنسرت های بسیاری شرکت کردیم و در بعضی از آنها تکنوازی پیانو هم با او بوده است. به نظرم نرمینه نوازنده یی است لایق و با استعداد که به کار خود تسلط کامل دارد. جالب این که هر بار پس از پایان کنسرت مان اعتقادم به توانایی او بیشتر می شود.

 

می دانیم که هنرمند متأثر از محیطی است که در آن زندگی می کند، حال نزدیک به یک سال است که مهاجرت دوم را همراه خانواده در کانادا تجربه می کنید. تاکنون چه تاثیری از آن گرفته اید؟

ـ در واقع هر مهاجرت ویژگی خود را دارد. می توانم بگویم که شروع خوبی داشتیم و دوستان و آشنایان ما را یاری کردند و من از آنها کمال تشکر و سپاس را دارم. در ضمن می توانم بگویم که تاکنون تاثیرات بسیار مثبتی از کانادا گرفته ام.

 

کشور میزبان یعنی کانادا را چگونه می بینید و اصولاً هنرمندان در مهاجرت با چه مشکلاتی روبرو هستند و چه انتظاراتی از کشور میزبان دارند؟

ـ با تجربۀ پانزده سالی که از مهاجرتم به باکو داشتم این تجربه را به دست آوردم که زمان نقش بسیار مهمی در مهاجرت ایفا می کند. ما نیز در کانادا در حال چنین تجربه یی هستیم. اما کانادا را با احتساب دارا بودن یک سیستم بسیار محکم و قابل اطمینان مناسب ترین کشور برای مهاجرت می دانم. بدان معنا که مهاجران می توانند خودشان را با قوانین و آداب و رسوم آن به راحتی تطبیق دهند. اما در رابطه با دنیای هنر و هنرمند، باید بگویم که متاسفانه بعضی اوقات خود هنرمندان مشکل سازند. یعنی هنرمندانی که به محیط هنری تازه یی وارد می شوند بیشتر در معرض خطرند و کم لطفی ها از جانب هنرمندان محلی مشکلاتی بر مشکلات دیگرشان می افزاید. ولی خوشبین و امیدوارم که در کانادا با مشکلات کمتری روبرو خواهیم شد. به هر حال همسرم و من مصمم هستیم که پیگیرانه تخصص خود را ادامه دهیم و هیچگونه دلسردی به خود راه ندهیم، راهی که سالهاست آغاز کرده ایم و به آن دلبسته ایم.

 

آیا از آمدن به کانادا خوشحالید؟

ـ ما هفت سال در انتظار بودیم تا جواب از ادارۀ مهاجرت کانادا رسید و روزی که جواب مساعد گرفتیم، درنگ نکردیم و بدون هیچگونه شک و تردیدی به کانادا آمدیم. اکنون که نزدیک به یک سال است که مهاجرت کرده ایم، راضی و خشنودیم.

 

می دانم که علاوه بر تمرینات روزمره و تدریس، مسئولیت تربیت دو فرزند زیبایتان را هم دارید، با آن چگونه کنار می آیید؟

ـ در کانادا ما زیاد نگران بچه هایمان نیستیم. مشکلاتی از قبیل مدرسه، آموزگار، انتخاب محل مناسب برای تفریح بچه ها و سایر مشکلاتی که در اکثر کشورهای شرقی برای والدین وجود دارد، در کانادا حل شده است. بی شک محیطی که در آن هستیم مشکلاتش را به تدریج در سنین مختلف بچه ها به والدین تحمیل خواهد کرد، باید دید و منتظر آینده بود. اما در حال حاضر هنوز مشکل اساسی برای بچه ها نداریم.

 

برخی از هنرمندان به سبب بدبیاری و مشکلات عدیده یی که به ویژه در مهاجرت برایشان پیش می آید، فرزندان را از رفتن به راهی که خود  پیموده اند برحذر می دارند. اما برخی علاوه بر مشکلات، سعی می کنند تجربۀ ارزشمند خود را به فرزندان منتقل کنند و تکامل هنر خود را در فرزندان می خواهند. شما از کدام گروه هستید و چرا؟

ـ ما مصمم هستیم که تجارب خود را به بچه ها انتقال دهیم، به شرط آن که استعداد و علاقۀ خاصی از خود نشان دهند و خود بخواهند. طبیعی است که ما هم مانند بسیاری از هنرمندان میل داریم که فرزندانمان از تجربیات ما بهره گیرند، اما اگر این استعداد قابل ملاحظه نباشد بهتر است رشته یی که مورد علاقه شان است دنبال کنند.

 

شما به شاگردانتان آواز و همسرتان نرمینه پیانو تدریس می کنید. من خود هنرمندانی می شناسم که از تدریس دوری می کنند و آن را لطمه به کار هنری شان می دانند بویژه تدریس به شاگردان مبتدی. نظرتان چیست؟ آیا تدریس کار هنرمند را اعتلا می دهد و یا او را از هنرش دور نگه می دارد؟

ـ در این کار، توازن و اعتدال رُل مهمی دارند. بعضی این را و بعضی دیگر آن را ترجیح می دهند. یعنی هستند هنرمندانی که تمام انرژی خود را روی بیان و اجرای بر صحنه می گذارند و نیروی خود را ابدا صرف انتقال هنر خود نمی کنند. اما گروه دیگری نیز هستند که هر دو را با هم انجام می دهند و موثرترند. من متعلق به این گروه هستم یعنی باید تجربۀ روی صحنه را داشت، تجربه یی که درهیچ کتاب و نوشته یی مشاهده نمی شود. من اعتقاد دارم که علیرغم فعالیت های هنری ام، می باید شاگردانم را یاری دهم.

 

کارهای شما را کجا می توان دید و شنید؟

ـ بهترین و مناسب ترین مکان برای دیدن و شنیدن برنامه ها، کنسرت زنده است. امیدوارم که ما کنسرت های بسیاری در تورنتو و درسطح کانادا داشته باشیم. درحال حاضر نمونه هایی از اجراهایم را می توان در اینترنت مشاهده کرد. از طرفی هم درحال طراحی سایتی جدید هستیم. می توانید در یوتیوب و فیس بوک  Hassan Anamiرا بیابید.

 

چه برنامه هایی برای آینده تدارک دیده اید؟ لطفا جزییات آن را برای خوانندگان شهروند بگویید.

ـ در ماه دسامبر در مونترال و هشتم ژانویۀ ۲۰۱۲ در تورنتو در سالن زیبای “ریچموند هیل آرت سنتر” کنسرتی خواهیم داشت. برنامۀ آن شامل موسیقی آذری، قطعاتی از اُپرای آذری کوراُغلو، نمونه هایی از ترانه های اصیل و زیبای فارسی و چند نمونه از قطعات مشهور جهان به زبان های گوناگون. به فکر برنامه های دیگری نیز هستیم، از جمله افتتاح مدرسۀ موسیقی، تشکیل گروه کُر و اجرای کنسرت های دیگر…. امیدوارم که درحیطۀ تخصصمان بتوانیم برای هموطنان عزیز و همچنین کانادا موثر باشیم. و با تشکر از هفته نامۀ شهروند و شما که امکان چنین مصاحبه یی را ممکن ساختید.

 

برای من هم باعث خوشحالی بود تا با استاد آوازم به گفتگو بنشینم. از شما سپاسگزارم.

 

همانطور که گفته شد کنسرت هنرمندان عزیز آقای حسن انعامی و نَرمینه اَفند یِوا هشتم ژانویۀ ۲۰۱۲ ساعت ۷ عصر در سالن زیبای “ریچموند هیل آرت سنتر” برگزار خواهد شد.

از خوانندگان شهروند و همۀ دوستداران موسیقی تقاضا می شود تا با حضور خود در این برنامۀ استثنایی از این زوج هنرمند حمایت کنند و آنها را به ادامه فعالیت های هنری شان دلگرم سازند.

با آرزوی توفیق بیشتر برای آنها.

تورنتو، اکتبر ۲۰۱۱