رهبری که دیگر به هیچکس اعتماد ندارد!
از زمان صحبت های خامنه ای در جمع دانشجویان کرمانشاه در مورد احتمال تغییر قانون اساسی و پارلمانی شدن ریاست جمهوری تا درگیریها و مجادلات در مجلس بر سر استیضاح وزیر اقتصاد پیرامون پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی و نیز تا موضوع جنجال برانگیز طرح سؤال از محمود احمدی نژاد در مجلس رژیم که “بزرگان نظام” کش دادن آن را هم به مصلحت ندانسته اند، می توان به عنوان دوره جدیدی نام برد که طی آن بحران ها و اختلافات داخلی حکومت اسلامی وارد فاز جدیدی شده اند. خامنه ای در آن جمع همچون تمام دیکتاتورها که در آخرین روزهای حکمرانی شان در توهم گرفتار می شوند، از “دردسر” انتخابات و به قول خودش تغییر قانون اساسی یا تبدیل نظام ریاستی به پارلمانی سخن گفت. یعنی ــ به خیال خودش ــ عقب راندن هرچه بیشتر مردم و تعبیه ساز و کاری نمایشی، مسخره و گوش به فرمان دیگری نظیر همین مجلس اسلامی کنونی که نمایندگانش به اصطلاح از جانب مردم انتخاب می شوند و این نمایندگان رئیس جمهور را برمی گزینند.
در واقع، از آنجا که دیگر به طور واقعی امکان برگزاری انتخاباتی آرام و توأم با حداقلی از رضایت مردم برای رژیم اسلامی ممکن نیست، او به صرافت تغییر قانون اساسی با هدف از میان برداشتن بحران های انتخاباتی رژیم افتاده است و چقدر دیر و چه راه حل احمقانه ای!
دردسرهای دیگر رژیم به شخص احمدی نژاد مربوط می شوند. رئیس جمهوری که خودش و منصبش اساساً به بحرانی برای رژیم تبدیل شده و در آخرین تهدیداتش در جمع اعضای ستادهای انتخاباتی سراسر کشور، ضمن دفاع از مشایی، خامنه ای و آنهایی را که از جانب او “مصونیت آهنین” دارند، در کنار هاشمی رفسنجانی، هر دو با هم، مورد حمله قرار داده است. احمدی نژاد برای اثبات ولایت مداری اش در مقابل اصولگرایانی که هر روز از او و اطرافیان و دولتش فاصله میگیرند، به افشای هاشمی پرداخت که “چندین بار توسط پسرانش به او پیغام فرستاده که خود را سپر بلای خامنه ای نکند و بگذارد آنها آن بالایی را بزنند”! و اینکه پاسخ احمدی نژاد این بوده که “ما یک تار موی آن بالایی را به هزاران مثل شما نمی دهیم”. احمدی نژاد اما، آنجا که به حملات اطرافیان خامنه ای و مصونیت آهنین شان اشاره می کرد و نیز آنجا که به طرفداری بی چون و چرا از مشایی پرداخت، در واقع، جبهه جدیدی را در مقابله با خامنه ای برای خود باز می کرد!
باید گفت این اندازه اختلاف و پوسیدگی در کاست قدرت جمهوری اسلامی، خودبخود و یک شبه به وجود نیامده است. جدای از آنکه رژیم اسلامی اساساً به دلیل تناقض با ابتدایی ترین خواسته های انسانی، همیشه بحران داشته و اختلاف و افشاگری کار هر روزه مقامات مذهبی بوده است، اما اینکه چرا در شرایط کنونی، طرح سؤال از رئیس جمهور اینقدر گره می خورد و آبروریزی هرچه بیشتر حکومتیان را پیش روی مردم قرار می دهد، دقیقاً به علت وضعیت جدیدی است که بخصوص پس از انقلابات منطقه بر کل جهان حاکم شده است. وقتی “بزرگان نظام” کش دادن مسائل را به مصلحت نمی دانند، اساسا به این دلیل است که در شرایط کنونی، “کش دادن” موجب سربرآوردن بحران های غیرقابل کنترل است. به خوبی می دانند که مردم از حکومت اسلامی متنفر و منزجرند و افشای هر موردی از دزدی و چپاول و پشت سر آن، آسمان و ریسمان را بهم بافتن، فقط ممکن است باز هم بهانه ای به دست مردم مترصد بدهد و خشم عمومی موجود را عمیق تر کند و بس. به همین دلیل هم است که “علی مطهری”، نماینده تهران که در اعتراض به اقدام هیئت رئیسه مجلس استعفا داد و سپس استعفایش را پس گرفت، اقدام مجلس در به تأخیر انداختن رسیدگی به موضوع طرح سؤال از رئیس جمهور را، به دلیل ترس مجلسیان از پرونده های زیر بغل احمدی نژاد می داند. دزدان به جان هم افتاده اند. هم از یکدیگر می ترسند و هم از مردم و در یک کلام، به مهلکه ای که جمهوری اسلامی برای خود درست کرده است، از هر زاویه ای که نگاه شود، نتیجه فقط رویارویی حکومت با یک بحران اساسی و یک ازهم پاشیدگی کامل سیاسی در داخل و خارج است. این بار بسان هر روز و هر ماه دو یا سه سال پیشتر تا اکنون، تکاپوی دیوانه وار برای قدرت نمایی شیادانه و نیز تلاش برای هرچه بیشتر مستحکم کردن بساط پوسیده دیکتاتوری در مقابل انقلاب مردم به خیال سرکوب انقلاب. خامنه ای دیوانه وار می خواهد تمامی قدرت را به طور مستقیم قبضه کند. می خواهد به اصطلاح همین اندازه از جمهوریت نمایشی و مضحک رژیم را هم حذف و “حکومت اسلامی” و قدرت مطلقه خود را جایگزین آن نماید تا شاید به این وسیله شاخ و شانه ای کشیده باشد هم به رقیبان و مخالفانش در داخل حکومت ـ که در چارچوب آن دیگر به هیچکس و هیچیک از دست پرورده هایش اعتماد ندارد ــ و هم به مردمی که انتخابات را به کابوسی برای او و رژیمش تبدیل کرده اند. خامنه ای در پاسخ به تمام تحولات و تغییرات اجتماعی و انقلابی در منطقه و اساساً در کل دنیا و به چالش کشیده شدن رژیم های دیکتاتوری مذهبی و غیرمذهبی و نیز سرمایه داری بازار آزاد و دموکراسی نوع غربی از جانب تمامی مردمان شریف، زحمتکش و تحت ستم جهان، هذیان می گوید و قصد دارد زمینه ای فراهم کند تا جمهوری اسلامی مورد انزجار و نفرت عمومی در ایران و جهان را به حکومت دیکتاتوری اسلامی تمام و عیار و سرکوبگر از نوع وحشیگری هایی که امروز “بشار اسد” در سوریه می کند و هر روز ده ها نفر را برای جلوگیری از سقوط و ویرانی بساط متعفن اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی در منطقه در خیابان های حمص، دمشق و غیره به خاک و خون می کشد، تبدیل کند. راه انتخاب دیگری برای دیکتاتور باقی نمانده است. “گذار به حکومت اسلامی” در پاسخ به انقلاب مردم. این با تمام رفتار و سکنات و عملکردها و تصمیم گیریهای این به اصطلاح حاکمان و مقامات جور درمی آید. جمهوری اسلامی به اصل خود بازمی گردد و کلیه نظراتی که معتقدند چنین نظامی امکان اصلاح دارد، یکبار دیگر متوجه می شوند که تا چه اندازه پستی، ریاکاری و نمونه یک حکومت دزد و متوحش مذهبی با این حکومت عجین است. مردم، جوانان، زنان و کارگران ایران سالهاست حکومت اسلامی نمی خواهند و به خوبی می دانند که این نظام در هر شکلش، با پارلمان یا بی پارلمان، بی دخالت مستقیم مردم یا با دخالت مردم، مسخره، فریب و سرکوب و فقط ساز و کاری با هدف بالا کشیدن پول های مردم است.