شهروند ۱۲۲۶پنجشنبه۲۳ اپریل۲۰۰۹

مغز فرهنگی و تاثیر آموزش و فرهنگ در سازماندهی ثانویه مغز


عصر پنجشنبه ۲۷ فروردین ماه سال ۱۳۸۸ علی دهباشی به دنبال سلسله نشست های «عصر پنج شنبه» در بخارا میزبان دکتر حسن عشایری بود.این جلسه با حضور چهره هایی چون دکتر عزت الله فولادوند، فرزانه قوجلو، ترانه مسکوب، دکتر مصطفی ملکیان، هوشنگ ماهرویان، جواد ماهزاده، فرشاد قربانپور و محسن باقرزاده مدیر انتشارات توس و خبرنگاران چند نشریه و سایت ادبی برگزار شد.

علی دهباشی در آغاز دکتر عشایری را معرفی کرد:

دکتر حسن عشایری سوم فروردین ۱۳۲۰ در تبریز به دنیا آمد. سالهای آخر دبیرستان را در تهران گذراند. او دارای سه تخصص عمده و اساسی در رشته های مغز و اعصاب، نوروفیزیولوژی و روانکاوی است و این رشته ها را عمدتا در دانشگاه فرایبورگ تحصیل کرده است. دکتر عشایری در سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت و در حال حاضر استاد دانشگاه علوم پزشکی و عضو موسس انجمن های “حمایت از حقوق کودکان”، “انجمن تلاشگران سلامت”، ” انجمن کاربرد موسیقی در بهداشت جسم و روان” است.

دکتر عشایری همچنین عضو تحریریه نشریات علمی ای چون “انستیتو روانپزشکی”، مجله دانشکده علوم تربیت بدنی و مجله علوم پزشکی ایران و از نویسندگان کتابهای :”نوروپسیکولوژیِ” و نوروتراماتولوژی” است که به صورت سخنرانی در مراکز علمی آلمان انجام شده است.


سردبیر مجله بخارا در آغاز درباره آخرین دستاوردهای علم پزشکی روی مغز انسان و پیچیدگی هایذهنی پرسید و دکتر عشایری در پاسخ به این پرسش گفت: “سال گذشته در سمیناری که در آلمان برگزار شد؛ گزارشی درباره مغز فرهنگی ارائه کردم به این مفهوم که تاثیر آموزش و فرهنگ در سازماندهی ثانویه مغز چگونه است به طور مثالآیا تفاوت های فرهنگی یک ایرانی و یا یک ژاپنی و یا اروپایی در فرآیندهای عادی ذهن آنان موثر است یا خیر؟ بعضی ها بر این عقیده هستند که آسیایی ها و غربی ها در فعالیت های روزمره خود از دو وجه مخالف مغز خود بهره می گیرند؛ آسیایی ها از نیمکره راست و غربی ها از نیمکره چپ.

دکتر عشایری در تکمیل سخنان خود گفت: “هنوز «لام های» مغز انیشتین، لنین و چند موسیقی دان مشهور حتی قاتلان معروف مثل آل کاپون در انستیتوی تحقیقاتی ای در آمریکا وجود دارد و دانشمندان با دانش امروز دوباره آنها را بررسی می کنند به این منظور که راز این خلاقیت را بیابند. ما می توانیم آل کاپون و یا حتی لنین را در زمره این نخبگان قرار دهیم، چرا که با آنکه لنین در نیمکره چپ مغز خود دو بار دچار سکته شده بود، اما توانست با همان نیمکرهکتابمعروف خود را بنویسد. اما امروزه نگاه ما را در کاوشهای خود درباره مغز انسان به گونه انقلابی تغییر داده است. امروز دیگر واحد عملکرد مغز سلول نیست، بلکه مدار است.و مسئله دیگر آنکه؛ مغز هر انسان (انسان جوان) در هر ثانیه ۱۰ به توان ۹ داده های اطلاعاتی رد و بدل می کند، اما موضوع مورد بحثبر سر رقم ۱۰ به توان ۸ آن است که هنوز به ضمیر خودآگاه راه نیافته است. بخشی که غیر نخبگان در فعالیت های روزمره خوداستفاده می کنند و میزان اندکی از آن از بخش خودآگاه و ارادی استفاده می شود.

دکتر عشایری در پاسخ به پرسش علمی دیگری نسبت به میزان تحقیقات انجام شده بر روی مغز افرادی چون پیکاسو یا موتزارت عنوان کرد: “باید این نکته را بپذیریم میان علم و هنر و خلاقیت مرزی وجود دارد؛ علم روابط نسبتا پایدار را که در هستی اتفاق می افتد کشف می کند، اما هنر اثری را فرای واقعیت خلق می کند و این قانونمندی متفاوتی با علم دارد. در مورد هنر لااقل در علم عصب شناسی می دانیم که در حل مسئله، تفکری واگرا دارد؛ انسان هنرمند روی اتفاقات عادی و روزمره اش مکث می کند و به عبارتی فراتر می رود، اما عاملی که منجر به پیدایش یک اثر هنری می شود یک سیستم هیجانی است .

در بخش دیگری از این نشست یکی از روزنامه نگاران حاضر دیدگاه دکتر عشایریرا نسبت به روشهای گوناگون تعلیم و تربیت جویا شد و دکتر حسن عشایری در این خصوص اظهار داشت:” ما در تعلیم و تربیت، ذهنی مشارکتی و مشورتی داریم، یعنی آنچه که شایسته و جدیدتر است باید جلوه کند. هدف نوآوری ارزش دادن به سنت هایی است که اینک کهنه به نظر می رسند.»

دکتر عشایری همچنین در پاسخ به پرسش: “درک شما از نوروپسیکولوژی زیبایی شناسی چیست؟” گفت: در جایی گفتم و در اینجا مجدد عرض می کنم که پدیده زیبایی شناسی از دیدگاه های فلسفی، روانشناسی و جامعه شناسی مورد بررسی قرار گرفته است. رویکرد علمی بویژه با روش تجربی به زیبایی شناسی در دو دهه اخیر بیشتر مورد توجه بوده است. ترکیب کمی و کیفی آرایش اطلاعات از نظر ساختار، رمز گردانی و تفسیر از سوی پیام گیر بویژه جنبه هیجانی ـ عاطفی و دریافت، قضاوت و ارزشیابی داده ها مورد مطالعه و بررسی نوروپسیکولوژی زیبایی شناختی نیز می باشد. سواد و هوش عاطفی فردی، ویژگی های فرهنگی ـ اجتماعی و روح حاکم زمان، مداخله گری های متعددی هستند که در بررسی نوروپسیکولوژیک دریافت زیبایی شناسی مورد بحث قرار می گیرند. نقش هیجان های ترکیبی که در فعالیت های عالی ذهن بازتاب زبانی دارند مدت ها از سوی ویتگنشتاین، لوکاچ و در نظرگاه های فروید مطرح شده است.

رویکرد نوروپسیکولوژیک ارزیابی هنری از هنررا به عهدهخواص گذاشته است. آنجا که بتوان در آزمایشگاه و در ارتباطات کلان فردی، زیبایی شناسی را با قانونمندی های حاکم بر فرایند دریافت همگانی موضوع قرار داد، امکان دسترسی به توجیه علمی تری را از خلاقیت و زیبایی شناسی میسر می سازد. کاربرد چنین رویکردی، امکان استفاده از پردازش اطلاعات با جنبه های زیباشناختی در زندگی روزمره مردم خواهد بود که بحث های صاحب نظران زیبایی شناسی را به عهده محافل اختصاصی سوق داده و زیبایی شناسی جامعه نگر و روزمره را عملی می نماید.

در بخش پایانی جلسه نیز دکتر مصطفی ملکیان پیرامون بحث رکود جوانان در برخوردها و زندگی اجتماعی این مبحث را به شکل مشخص در نقش اخلاق در توانایی ها و مهارت های زبان مطرح کرد و گفت:”وقتی افول سطح اخلاقی داشته باشیم زبان هم به ابتذال کشیده می شود. اخلاقی بودن زبان را به این مفهوم می توان بررسی کرد که ما در هنگام سخن گفتن هرگز نباید درد و رنج غیر لازم را به شنونده وارد کنیم در حالی که این اتفاق با ادا کردن سخنانی با اغماض و ابهام روی می دهد. دیگر آنکه در جامعه ما افراد متاسفانه تنها یک قشر میانه را متصور می شوندو برای تمام مخاطبان یک زبان یکسان قائل می شوند و در آخر اینکه صاحب سخن در هنگام ادای سخن می بایست بر معلوماتش مدیریت کند و آنچه را در اختیار مخاطب قرار دهد که او جویای آن است نه آنکه معلوماتش بر او مدیریت کند و نتیجه معکوس حاصل شود.این نکات نکاتی هستند که می توان از آنها به عنوان اخلاق سخنوری یاد کرد و متاسفانه نسل جوان ما این نکات را رعایت نمی کنند و از این آگاهی به دور هستند در نتیجه توانایی ها و مهارت های آنان در سخنوری کاهش می یابد .

بحث در این زمینه توسط دکتر عزت الله فولادوند و دکتر ملکیان ادامه یافت.