دو سال و چند ماه پیش، در آغاز شهریور ۱۳۸۸، در نوشتاری با عنوان “جامعه پریشان و حاکمان روان پریش” به نقل از تارنمای “رستاخیز ایران” نوشتم: «یک راننده اتوبوس که فقط ۴۰ مسافر دارد، هر سال باید از نظر جسمی و روحی معاینه شود تا جان مسافران به خطر نیفتد. چرا قانونی وجود ندارد که پیرمردی که سرنوشت ۷۰ میلیون انسان در دست اوست، از نظر روحی و مغزی مورد معاینه قرارگیرد؟ …فرض کنیم که رهبر دچار جنون شد و دستور قتل عام داد، چه کسی باید جلوی او را بگیرد؟!».

در همان نوشتار، به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، آمده بود: «بیش از ۱۲۰ پزشک و استاد دانشگاه درمورد رویدادهای پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری بیانیه ای منتشرکردند. در این بیانیه ضمن اعتراض به رفتارهای ناشایست و خشن با معترضان به نتیجه انتخابات، بر شناسایی و محاکمه عاملان و آمران فجایع حوادث اخیر تأکید شده و در پایان بیانیه افزوده اند که لازم به تأکید است که از این پس در بررسی صلاحیت افرادی که عهده دار مسئولیت های کلیدی کشور خواهند شد، لازم است سلامت روانی آنها توسط یک کمیته آگاه و مورد تأیید جامعه پزشکی مدّ نظر قرارگیرد».

آیت الله سیدعلی خامنه ای

با فاصله چند روز از انتشار آن بیانیه، جمعی از علمای قم، مشهد و اصفهان نیز طی نامه ای از مجلس خبرگان خواستند که برای ارزیابی صلاحیت رهبر تشکیل جلسه دهد. در آن نامه به صراحت از عدم صلاحیت روانی سیدعلی خامنه ای سخن گفته شده بود: «رهبر جمهوری اسلامی به خاطر بیماری “دیگرهراسی” که فراتر از بیماری “بیگانه هراسی” است، هرکسی را که تابع او نباشد دشمن می پندارد».

چند ماه پس از این اظهارنظرهای کارشناسانه و صریح و پس از سرکوب های شدید و وحشیانه ای که در روز عاشورای ۱۳۸۸ به اوج رسید، ولایت مطلقه فقیه با بسیج تمام امکانات و با صرف هزینه های گزاف از کیسه مردم به فقرکشیده شده و محروم، استفاده از اتوبوس های شرکت واحد اتوبوس رانی برای آوردن روستاییان به تهران، صدور دستور حاضرغایب برای حضور تمام افراد خانواده جیره خواران حکومت ـ دولت حدود سه و نیم میلیون نفر حقوق بگیر دارد ـ و بریز و بپاش های فراوان توانست دویست هزار نفر را گردآوری نموده و به راهپیمایی فرمایشی ۹ دی ۱۳۸۸ که سازمان دهنده و برگزارکننده آن سازمان حکومتی تبلیغات اسلامی بود بکشاند و بعد به یاری صدا و سیمای دروغ پرداز ولی فقیه و دیگر رسانه های گوش به فرمان او، با بی شرمی شمار آنان را بیست برابر شمار واقعی یعنی میلیون ها نفر اعلام نماید

این تلاش فرمایشی، نمایشی و تبلیغاتی برای آن بود که به زعم خود حضور خودجوش ۳ میلیون نفری ـ به گفته شهردار تهران ـ مردم در تظاهرات اعتراضی ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ کمرنگ جلوه داده شود

این که حکومتی از جنس ولایت مطلقه فقیه برای مشروع جلوه دادن خود به دامان دروغ و ترفند و دغلبازی بیاویزد نه تنها موجب تعجب نیست، که عادی و طبیعی هم هست. امّا آنچه که جای تعجب دارد این است که پس از مدتی مقام معظم رهبری، که خود شخصا آمر و سازمان دهنده تمام این دروغ پردازی های دغلبازانه بوده، به دام دروغ های خودش بیفتد و آنها را باور کند

پایگاه اطلاع رسانی سیدعلی خامنه ای در روز دوشنبه ۲۱ آذرماه می نویسد: «حضرت آیت الله خامنه ای رهبرمعظم انقلاب اسلامی صبح امروز(دوشنبه) در دیدار با اعضای ستاد بزرگداشت حماسه نهم دی، اراده خداوند متعال و ایمان به توفیق الهی را عامل اصلی هدایت قلب ها و دل های ملت ایران برای حضور در عرصه های مختلف برشمردند و خاطرنشان کردند: حضور عظیم و خروشان مردمی در ۹ دی ۸۸، تجلی بارزی از هویت و ماهیت انقلاب یعنی روح دیانت حاکم بردل های مردم بود».

رهبر مفلوک و درمانده حکومت آخوندی که نکبت و فلاکت از جای جای نظامش می بارد و بوق های تبلیغاتی تحت امرش به او لقب های نامربوطی چون “رهبرمعظم انقلاب”، “مقام معظم رهبری”، “مقام عظمای ولایت”، “حکیم فرزانه”، “امام” و… می دهند و او هم آنها را به ریش می گیرد و باور می کند، در ادامه درفشانی هایش «به دو عنصر “حضورگسترده مردمی” و “ایمان دینی مردم” اشاره و خاطرنشان کردند: نهم دی ۸۸، حادثه کوچکی نیست بلکه آن حرکت عظیم و ماندگار مردمی شبیه حرکت بزرگ ملت در روزهای اوّل انقلاب است و باید تلاش شود در سالگرد این حماسه، حرف اصلی ملت ایران، یعنی حرکت در سایه دین و تحقق وعده های الهی تبیین شود»!

امّا، اوج وقاحت آمیخته با توهم در فرازی است که سیدعلی خامنه ای بیماری خود را به مردم معترض به تقلب در انتخابات نسبت می دهد: «این فتنه صرفا منحصر به حضور عده ای افراد در خیابان ها نبود، بلکه ناشی از یک بیماری بود که با اقدامات سیاسی و امنیتی قابل رفع شدن نبود و به حضور عظیم مردمی نیاز داشت که چنین هم شد»!

سکه بیماری حاد “توهّم” سیّدعلی خامنه ای روی دیگری نیز دارد و آن سردرلاک فرو بردن، بی تفاوتی و بی مسئولیتی شمار بزرگی از مردم ایران از نزدیک به دو سال پیش است. اگر این غیبت نبود، سیّدعلی خامنه ای، هرقدر هم وقیح و بی شرم، نمی توانست به خود اجازه دهد این گونه یاوه به هم ببافد.  انصافا، بیماری روانی خامنه ای و پرقیچی هایش به جای خود، آیا آخوندهای حاکم خیلی اشتباه می کنند که در باور کلی خود مردم را “عوام کالانعام” ـ در حکم چهارپایان ـ می دانند؟!

احمد ملکی، دیپلمات پیشین حکومت آخوندی که چندی است از حکومت بریده و به صف مردم پیوسته، در نوشتاری با عنوان: “شرافت، انسانیت، وجدان ایرانی کجا رفته است” می نویسد: «ای ایرانی، تا کی بی تفاوت و خاموش سردرگریبان فروبرده ای و شریک در جنایت های جمهوری اسلامی هستی؟ … چه بلایی برسرتان آورده اند که حس انسانیت و وجدان بشری شما گرفته شده و بزرگترین جنایت های ضدبشری درکنار گوشتان انجام می گیرد، بی تفاوت از کنار آن رد می شوید و با اعمال خاموش خود مهرتأیید بر اعمال جنایت پیشگان می زنید؟!».

با آن که سخنان احمد ملکی ـ که خودش هم تا چندی پیش درسوی دیگر بوده و از امتیازات و مزایایش بهره مند می شده ـ تند و گزنده است، امّا شوربختانه نمی توان گفت که مخاطبان سزاوار این تندی و گزندگی کلام نیستند.

ملکی که آشکارا از سکوت و بی تفاوتی مردم آزرده خاطراست، در بخش دیگری از نوشتار خود می گوید: «تاوان این سکوت سنگین را (روزی) پرداخت خواهیم کرد.  اگر هفته ای یک میلیون نامه یا صدهزار یا ده هزار یا حتی هزار نامه به رهبر و دیکتاتور ارسال شود، می فهمد که با این ملت نمی توان هر عمل ضدانسانی را انجام داد و حساب کار خود را خواهد کرد… تا دیر نشده است از خواب گران برخیزیم که اگر نهالی در این خاکستر نروید، هستی و نیستی ملت ایران توسط جمهوری اسلامی به زودی برباد خواهد رفت و پشیمانی سودی نخواهد داشت و همه در این جنایت عظیم سهیم خواهیم بود».

آقای احمد ملکی با به کار بردن “خواهیم بود”، “سهیم بودن در جنایت عظیم” را موکول به “اگر” و آینده می کند.  من از این فراتر می روم و براین باورم که همه ما، بدون استثناء، در همه جنایت هایی که تاکنون شده یا در آینده می شود ـ به درجات مختلف ـ سهم و مسئولیت مشترک داشته و داریم و نمی توانیم بار سنگین این مسئولیت را تنها بر دوش وخامت بیماری خامنه ای بیندازیم.

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی و ساکن مونتریال کانادا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8 (at)gmail(dot)com