برای کسی که اهل سینما باشه، این دو ماهی که پیش رو داریم، زمان هیجان انگیزی ست.فصل جوایز سینمایی شروع شده و تا عصر ۲۶ فوریه که مراسم اسکار است، ادامه خواهد داشت. من هم دارم سعی می کنم که تند تند فیلم هایی که هنوز ندیده ام را ببینم که وقت پخش مراسم، بتونم درست حسابی جانبداری بکنم. این چند هفته هم دوست دارم برای شما از فیلم هایی که کاندیدا هستند بنویسم که شما هم اگر اهل تماشای هر کدام از این برنامه ها هستید، فیلم ها را زود ببینید و بتونید بیشتر لذت ببرید.
اولین مراسم، گلدن گلوب خواهد بود عصر یکشنبه ۱۵ ژانویه، که فیلم “جدایی نادر از سیمین” یکی از کاندیدا های بهترین فیلم خارجی این مراسم است.
یکی از فیلم هایی که این روزها کاندیدای انواع جوایز شده، فیلم The Help است که خیلی از منتقدان آن را یکی از بهترین های سال می دانند.
اگر هنوز این فیلم را ندیده اید، حتما بگیرید و ببینید! خیلی خیلی خوبه و مطمئن باشید که هیچ جای فیلم حوصله تان سر نمی رود.
داستان فیلم در اوایل دهه شصت، در شهر جکسون، می سی سی پی اتفاق می افتد. زمانی که در امریکا، افراد سفیدپوست آقا و همه کاره و سیاهپوستان موجوداتی کثیف و بی ارزش به حساب می آمدند.
ایبیلین کلارک، خدمتکار سیاه پوست میانه سالی است که تمام زندگی اش را صرف بزرگ کردن بچه های سفیدپوستان کرده و به تازگی تنها فرزندش را از دست داده، مینی خدمتکار دیگری است که زبان تندی دارد و فقط به خاطر آشپزی فوق العاده اش هست که استخدامش می کنند. از همان اول فیلم شاهد رفتار خانوم های سفید و جوان خانه با خدمتکاران سیاهشان هستیم. خانوم هایی که تا دیروز دختران کوچک تنهایی بودند که همین خدمتکاران ازشان مراقبت می کردند و بزرگشان کرده بودند، و حالا شده بودند خانمشان و درست رفتار مادرانشان را پیش گرفته بودند.
در این میان، دختر سفید پوست مجردی است به نام اسکیتر، که برخلاف دوستانش عجله ای برای ازدواج و خانواده ندارد و ترجیح می دهد شغلی داشته باشد و مستقل باشد. اسکیتر تنها کسی است که همواره از رفتار اطرافیانش نسبت به خدمه احساس شرمندگی می کند و از آن همه تبعیض نژادی بیزار است و بالاخره تصمیم می گیرد که کتابی از نگاه خدمه خانه بنویسد که البته کار آسانی نبود چون در آن زمان و آن شرایط، هر نوع ارتباط بین دو فرد سفیدپوست و سیاه پوست خلاف قانون بود تا آنجایی که حتی بنابر قانون، مدارس سفید پوستان و سیاه پوستان حق تبادل کتاب نداشتند و خدمتکاران سیاه از ترس مجازات حاضر به مصاحبه با اسکیتر نبودند، تا این که طی اتفاقاتی ایبیلین و مینی به این نتیجه می رسند که نوشتن آن کتاب تنها راهی است که باعث می شود صدایشان شنیده شود و راضی می شوند که داستان های خود را با اسکیتر در میان بگذارند و همین داستان هاست که در آخر به نام کتاب The Help یا همان “خدمه” منتشر می شوند و دردسرهای خودش را به دنبال دارد.
فیلم داستان قشنگ و روانی دارد. بازی همه هنرپیشگان آنقدر درخشان است که از همین یک فیلم، سه نفر کاندیدای جایزه بهترین بازیگر هستند و کاملا ارزش وقت شما را دارد.
ولی غیر از خود داستان که واقعا خوب گفته شده و بی نظیر بازی شده، چیز دیگری که فکرم را مشغول کرده تحولی است که طی سال های به این کوتاهی اتفاق افتاده. یعنی کمتر از ۱۰۰ سال پیش سیاهان امریکا “انسان” به شمار نمی آمدند. نه حقوقی داشتند و نه جرات اعتراض و حالا همان کشوری که سیاهان را آنقدر کثیف می دانست که برایشان توالت بیرون از خانه ساخته بود، رییس جمهوری سیاه پوست دارد و ما به جای هرکاری هنوز سنگ تمدن دو هزار و پانصد ساله مان را به سینه می زنیم.
* مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست. هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.