از خوانندگان
میلیون ها کودک در دنیای پیشرفته و متمدن امروزی معنی جشن تولد را نمی دانند کودکانی که بابانوئل و عمونوروز ندارند، گرسنه می خوابند و صبح زود شتابان به محل زباله ها هجوم می برند و بر سر چند لوبیای مانده در ته یک قوطی کنسرو با هم گلاویز می شوند. کودکانی که تمام روز را زیر دیوار کاهگلی کلبه محقرشان به امید سربازی بیگانه می نشینند تا آب نباتی بگیرند. کودکانی که با یک آب نبات لبخند رضایت و شادی در چهرۀ بیگناهشان موج می زند و کشته شدن والدین خود را به دست همان سرباز بیگانه را فراموش می کنند و او را می بخشند و هرگز نمی پرسند او در مملکت آنها چه می کند. و کسی نیست به او بگوید این سرباز همان کشوریست که فریاد پایمال شدن حقوق بشرش گوش عالم را کر می کند و یا ابر قدرتانی که در سازمانی به نام ماشین صدور بیانیه رای بیش از صد کشور دیگر را اگر طبق میلشان نباشد وتو می کنند و حقوق میلیون ها انسان دیگر را با نادیده گرفتن رای نمایندگانشان در این سازمان به اصطلاح ملل متحد زیر پای خود له می کنند و با استعمار و استثمار کشورهای دیگر همچنان بر تعداد این کودکان می افزایند. کودکانی که نمی دانند روزانه سه بار غذا باید خورد. کودکانی که نمی دانند در آن سر دنیا هستند کودکانی که نوروز و کریسمس دارند. کودکانی که بزرگترین ماتم والدینشان کوچک بودن کیک جشن تولد فرزندانشان است و کودکانی که با قیمت گرانبهای یک اسباب بازی او می شود شکم صدها تن از این کودکان گرسنه را سیر کرد و ما هنوز هم به زمزمۀ مذهبیون گوش فرا می داریم “خداوند نعماتش را در این خوان گسترده برای انسان ها یکسان تقسیم کرده است” و ما می پرسیم کدام انسان ها؟ مگر این کودکان گرسنه انسان نیستند؟ آیا خدا فقط خداوند این ظالمان است و کودکان بدون جشن تولد خدائی ندارند؟ و ما هنوز هم به سخنان این مذهبیون چه در مساجد و چه در کلیسا و کنیسه ها گوش فرا می دهیم “بده در راه خدا” و واتیکان با میلیاردها دلار در جیب هنوز هم برای کمک به یک خانوادۀ فقیر با بی شرمی تمام از ما کمک می طلبد و البته کمکش هم به آن خانواده فقیر به شرطی است که از دین خود برگردد و به آنها روی آورد. این تنها مذهبیون نیستند بلکه ابرقدرتانی که حتی فکر آن را نمی کنند که با درصد بسیار کوچکی از مخارج تسلیحاتی می شود جان میلیونها تن از این کودکان را نجات داد دست کمی از مذهبیون ندارند و با برپائی صدها سازمان خیریه دست در جیب من و شما می کنند و با ساختن یک مدرسه و پمپ آب در ده کوره ای و به نمایش گذاشتن آن در رسانه های گروهی آن را به نام خود ثبت می کنند و باور بفرمائید اگر کمک مالی کلانی به کشوری بکنند صددرصد به منظوری است و نفعی در آتیه برایشان در آن است.
بله عزیزانم خواسته های این کودکان گرسنه آنقدر بزرگ است که جهان سرمایه داری قادر به برآوردن آن نیست و یا از برآوردن این خواسته ها عاجز است؛ خواسته هائی چون یک وعده غذا در روز، یک بسته مداد رنگی، یک آب نبات، یک توپ پلاستیکی، یک لبخند، یک دست نوازشگر و دستی که اشک هایشان را از روی چهرۀ معصومشان بزداید. کودکانی که نمی دانند تلویزیون چیست و یا به جای یک ته مانده شکسته عروسکی بی دست و پا می شود صدها عروسک زیبا داشت.
خواننده عزیز مرا می بخشید. این مذهبیون کاری کرده اند که مرا از ایمان راسخ به خدا دور کرده اند و من هنوز هم می گویم خدا، خداوند آن دختر خردسال ویتنامی که در شعله های آتش سوزان می دوید هم هست و من آن عکس را بعد از گذشت این همه سال هنوز به یاد دارم و زیرنویسش به عنوان بهترین عکس سال که عکاسش جایزه اول را ربود، ولی ندیدم نوشته باشند چه کسی آن بمب آتش زا را بر سر آن دخترک بیچاره فرو ریخت.
به هر حال خوانندۀ عزیز به امید روزی که این فیل های سیری ناپذیر به جان هم افتند و همدیگر را به نابودی کشانند. درست است که ما در جنگ فیل ها، زیر پاهایشان صدمه خواهیم دید ولی این را بدانید فیل ها می میرند ولی علف ها زیر باران دوباره رشد می کنند.