تصمیم شما چیست؟

چشمانتان را ببندید. فکر کنید بیماری غیر قابل علاجی دارید.

سال هاست درد و زجر جسمی و روحی زیادی را تحمل کرده اید آنقدر که دیگر از نفس کشیدن بیزارید و آرزو می کنید که هر روز، روز آخرتان روی این زمین باشد. آن وقت دکتری پیدا می شود که عقیده دارد هر انسانی در این شرایط حق انتخاب دارد: زیستن یا مردن، و حاضر است در تصمیم تان به شما کمک کند.

 حالا تصمیم شما چیست؟

 فیلمYou Don’t Know Jack  داستان حقیقی زندگی دکتر جک کوارکیان است. دکتری آمریکایی که با کمک خواهرش، به بیماران لاعلاج کمک می کرد که زندگی دردناکشان را به پایان برسانند.

خواهرش از بیماران فیلم برداری می کرد و جک که به “دکتر مرگ” شهرت داشت، دو روش برای کمک به بیماران داشت. یکی این که دستگاهی درست کرده بود که داروهایی شیمیایی را از طریق تزریق وریدی وارد بدن می کرد و دیگر اینکه ماسکی روی صورت بیمار می گذاشت که مونو اکسید کربن از خود متصاعد می‌کرد، فرد بیمار با فشار دکمه ای یا کشیدن سیمی، خودش به زندگی خودش پایان می داد. در ابتدا، او برای این کار از سوی دولت تحت فشار قرار گرفتT اما چون این خود بیماران بودند که با دست خودشان زندگی شان را خاتمه می دادند، دادگاه نمی توانست جک را محکوم کند و پس از حضور در دادگاه های مختلف تبرئه می شد. او اعتقاد داشت که مردن، جنایت نیست و به گفته خودش به ۱۳۰ بیمار کمک کرد تا زندگیشان را تمام کنند و بزرگ ترین هدفش این بود که این عمل (که اتانازیeuthanasia نام دارد) در کشور قانونی بشود. تا این که یک بار خودش اقدام به تزریق مستقیم جهت مرگ به یکی از بیماران خودش کرد و دستگیر شد ولی حاضر نشد تا وکیلش از او دفاع کند و در واقع می خواست تا با دفاعیه خود، مقامات رو به چالش بکشد و در دادگاه که از تلویزیون هم پخش می شد از عقاید خودش دفاع کند و به همه کشور بقبولاند که باید اتانازی را قانونی کنند.

پوستر فیلم

 

وقتی فیلم را می دیدم سرم پر از سئوال بود: آیا ما انسان ها اصولا حق داریم که درباره مرگ خود تصمیم بگیریم؟ اگر بله، پس تکلیف این موضوع چه می شود که خداوند زندگی به ما بخشیده و ما باید آن را حفظ کنیم تا خودش از ما بگیرد؟ اگر نه، پس تکلیف آن زن ضعیف زجر کشیده ای که تحمل درد دیگر برایش غیرقابل تحمل شده و هیچ دکتری هم امیدی به درمانش ندارد، چیست؟ یا آن مردی که تا چند سال پیش خانواده اش برای هر کاری رویش حساب می کردند و حالا چند سالی است که پشتش را هم نمی تواند از روی تشک بیمارستان بلند کند و شب و روزش در دارو و ناامیدی و خاموشی خلاصه می شود؟ آیا چنین شخصی این حق را دارد که نخواهد به زندگی اش ادامه دهد؟ و بالاخره آیا مرگ به راستی “حق” است؟

در بعضی کشورها مثل هلند یا سوئد اتانازی قانونی است. یعنی یک کمیسیون پزشکی پس از بررسی و تاکید شرایط بیمار، این اجازه را به پزشک می دهد که بیمارش را یاری کند تا بمیرد. بی جهت نیست که اسم دیگر این عمل را “مرگ آسان” گذشته اند. البته مطمئن هستم که هیچ چیز آسانی در رابطه با این موضوع وجود ندارد ولی خوب، باید از دید مریضی درمانده به این موضوع نگاه کنیم شاید تا بتوانیم کمی درک کنیم و شاید آن موقع واژه مرگ آسان برایمان معنای دیگری پیدا کند.

فیلم خیلی خوب و عمیق است و بازی ال پاچینو فوق العاده. آنقدر که پارسال بعد از نمایش فیلم جوایز زیادی را نصیبش کرد.

 

امیدوارم ببینید و ایکاش می شد نظرتان را هم در این باره بدونم.

 

* مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست. هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.