امروزه بسیاری از والدین با چالشی به نام استقلال فرزندان جوان خود روبه رو هستند و از خود می پرسند آیا درست است که به فرزند جوانم اجازه بدهم باز هم با ما زندگی کند در حالی که یافتن شغل مشکل است؟ این والدین با خود فکر می کنند اوضاع اقتصادی خوب نیست و شاید هم واقعا شغلی وجود ندارد، آیا درست است در این شرایط هنوز هم به او پول توجیبی بدهم و یا هزینه های موبایل، لباس و آرایشگاه او را بپردازم؟ و یا شاید بهتر باشد برای این که از خانه دور باشد او را به آپارتمان مستقلی بفرستم و اجاره او را بپردازم و سعی کنم کم کم به او پرواز کردن را بیاموزم؟

 این کاملا قابل درک است که خانواده ها در شرایط کنونی بخواهند برای صرفه جویی در هزینه های زندگی یا دلایل دیگر همگی یک جا زندگی کنند. اگر شما هم در شرایطی هستید که فرزند بالغ شما با شما زندگی می کند و از این با هم بودن هر دو منتفع می شوید  و نیز رابطه بین شما محترمانه است مشکلی نیست. این مقاله برای والدینی است که فرزندان به آنها وابسته اند ولی احترام آنها را نگه نمی دارند، مشکل ساز هستند و شرایط نامطلوبی را ایجاد کرده اند.

جوانان کم کم باید روی پای خود بایستند

 اگر می خواهید به فرزندان خود کمک کنید که خانه را با استقلال و احترام ترک کنند لازم است گام های زیر را بردارید:

 گام اول: شرایط و موقعیت خود را درک و ارزیابی کنید: برای درک صحیح از موقعیت از خودتان بپرسید: آیا مرزهای بین شما و فرزندتان روشن است؟ آیا می خواهید فرزندتان در محدوده ای که شما تعیین کرده اید فعلا زندگی کند و بعد به تدریج به سمت استقلال حرکت کند؟ آیا احساس می کنید فرزندتان هم می خواهد مستقل شود و یا می خواهد مسئولیتش را شما به دوش بکشید؟ آیا شرایط خانه با حضور فرزندتان غیرقابل تحمل است، خشونت وجود دارد و شما ترجیح می دهید برای حفظ امنیت، هرچه زودتر خانه را ترک کند؟ این سئوالاتی است که قبل از هر اقدامی باید به آن جواب دهید.

گام دوم: دیدگاه خود را تغییر دهید: به جای این که فرزند خود را پرنده کوچکی فرض کنید که بالهایش توان پریدن ندارد و اگر آشیانه را ترک کند تلف می شود، او را فرد بالغی تصور کنید که قابلیت پرواز دارد و نیاز به کمی مهارت دارد تا بپرد. عواطف ما گاهی اجازه نمی دهد که فرزندمان را بزرگ فرض کنیم برای ما بچه ها همیشه بچه اند. در حالی که فرزند بزرگسال شما فرد بالغی است که به اندازه شما قابلیت دارد. تغییر نگرش شما از یک بچه بی دست و پا به یک فرد بالغ و با قابلیت، به شما کمک می کند که از احساس گناه رهایی یابید.

گام سوم: بیش از این ماشینATM  نباشید: به زمان پیش رو و محدودیت هایی را که باید وضع کنید فکر کنید. از نقش ماشین پول دهی بیرون بیایید. با خود بیندیشید که چه هزینه های فوق العاده و غیر ضروری مانند هزینه موبایل، آرایشگاه، رستوران، لباس، اینترنت، بازی و خیلی چیزهای دیگر را متحمل می شوید. لیستی از این هزینه ها فراهم کنید.

گام چهارم: مرزها را کاملا روشن کنید: وقتی تکلیفتان را با خودتان معلوم کردید زمان آن است که واقعیت را با فرزندتان در میان بگذارید. مثلا اگر فرزند دخترتان می خواهد جدا زندگی کند ولی هنوز به لحاظ مالی به شما وابسته است مرزها و محدودیت های خود را به وضوح بیان کنید و اعلام کنید بیش از این حاضر به پرداخت هزینه های او نیستید. این مسیر را به تدریج و با قطع کردن هزینه های غیرضروری مانند موبایل، آرایشگاه و لباس می توانید شروع کنید. او می تواند برای تامین این هزینه ها یک کار پاره وقت پیدا کند و یا از کمک هزینه دانشگاه و از کمکهای دولتی استفاده کند. سپس به او کمک کنید که جایی را پیدا کند چند ماهی به او در اجاره خانه کمک کنید و سپس همه چیز را به عهده خودش بگذارید.

گام پنجم: محیط خانه را از حالت هتل پنج ستاره خارج کنید: تا زمانی که طفل از شیر گرفته نشود غذا خوردن را نمی آموزد. تا زمانی که همه امکانات به وفور و بی زحمت در منزل موجود است، تفکر استقلال به سر بچه ها نمی زند. منزل را به گونه ای برنامه ریزی کنید که خیلی هم راحت و دلچسب نباشد. مثلا می توانید اینترنت خانه را قطع کنید و شما کارهای مربوط به اینترنت را در محل کارتان انجام دهید و یا همیشه غذا را حاضر و آماده نکنید. بدین گونه می توانید خیلی از امکانات اضافه منزل را حذف کنید. مطمئن باشید وقتی خانه خیلی راحت نباشد بچه ها به فکر استقلال می افتند.

گام ششم: دیگر بس است. بعضی از والدین از طرف فرزندان جوانشان از نظر کلامی و یا فیزیکی آزار و اذیت می شوند. این را بدانید اینجا خانه شما است و سالها برای داشتن آن زحمت کشیده اید و حق دارید که در آن با آرامش و راحتی زندگی کنید. شما این حق را دارید که قوانین و مقرراتی وضع کنید که آرامش و امنیت شما را حفظ کند. اگر شما والدی هستید که احساس تهدید، بی احترامی و یا نا امنی می کنید بدون رو در بایستی و ملاحظه حق قانونی خود را به فرزندتان گوشزد کنید و او را وادار کنید که در صورت عدم رعایت حقوق شما خانه را بدون وقفه ترک کند.

در نهایت این که به خاطر داشته باشید که وظیفه نگهداری فرزند بالای هیجده سال به عهده شما نیست و فرزندان بزرگسال شما استحقاق ماندن در منزل شما را بعد از این سن ندارند. بودن با شما در یک منزل امتیازی است اضافی که شما حق دارید ملاک های تداوم آن را تعیین کنید. اگر زندگی سخت است بنا نیست همه سختی آن را شما به دوش بکشید. شما زحمت های خود را کشیده اید و حال وقت لذت بردن از دست رنجتان است. بنابراین از همین امروز برنامه زمان بندی شده ای را برای کمک به استقلال فرزند بزرگسالتان طراحی کنید و با کمی سخت گیری و تحمل به او کمک کنید که این مسیر را به سلامت طی کند. سختی کشیدن به رشد خلاقیت بچه ها کمک می کند و باعث می شود قدر زندگی را بیشتر بفهمند.

 

* دکتر نسترن ادیب راد مشاور خانواده و جوانان در ایران و کانادا، مولف و مترجم پنج جلد کتاب در این زمینه است.