هاشمی، این بار، ابهام گویی را به کنار گذاشت و شفاف صحبت کرد. او اعلام بحران کرد و پیام آخرین خود را به خامنه ای داد، از منبر نماز …


شهروند ۱۲۳۹  پنجشنبه ۲۳ جولای  ۲۰۰۹


 

حکومت اسلامی مشروعیت خود را از خدا می گیرد نه از مردم


 

هاشمی، این بار، ابهام گویی را به کنار گذاشت و شفاف صحبت کرد. او اعلام بحران کرد و پیام آخرین خود را به خامنه ای داد، از منبر نماز، به عنوان خطیب، خطبه ی نگرانی خود را از واژگون شدن ولایت فقیه بیان کرد، به خامنه ای گفت که جنبش اعتراضی مردم آنقدر عمیق و وسیع هست که اگر دست از حمایت دولت نظامی ـ امنیتی برنداری، نه تو مانی و نه من.

جلال و شکوه خیزش مردم و عمق نارضایتی به گونه ای بود که هاشمی را هشیار کرد که پتک استوار مردم، او را هم در این گرداب، واژگون می کند. ملاحظه کاری را به کنار گذاشت و گفتنی ها را گفت و به فقهای حاکم فرصت بازنگری و ارزیابی داد، اما او بهتر از هر فقیهی باید بداند که مردم و ملت، به عنوان نهادهای ناهمگون، در نزد فقهای حاکم و ولی فقیه به بهایی گرفته نمی شوند. شورای نگهبان و مجلس خبرگان معتقد است: "مشروعیت حاکمیت، در اسلام از طرف خداوند است." آیت الله محمد یزدی نایب رئیس شورای نگهبان می گوید:"همراهی مردم، برای حکومت، مشروعیت ایجاد نمی کند."

فقهای حاکم معتقدند که مشروعیت از طرف خداوند و مقبولیت از طرف مردم است. به عبارت دیگر "اگر مردم حکومتی را نخواهند، تا زمانی که خواست خداوند باشد، آن حکومت مشروعیت دارد."

آقای هاشمی در نماز جمعه ۱۷ جولای واضح و آشکار پیامی به سید علی خامنه ای می دهد که اگر مردم ترا نمی خواهند، آنها را به حال خود واگذار کن و آن براساس روایتی است (روایتی ساخته توهمات شیعیان) که محمدبن عبدالله به امام علی گفته بود: "اگر دیدی مردم راضی بودند و تو را قبول کردند و به  تو این سمت را دادند، شما بپذیر. اگر احتراز کردند، بگذار هر کاری می خواهند بکنند."

جمله بسیار زیبا و منطقی است، اما با اندک تدقیق و کاوش در تاریخ اسلام ملاحظه می کنیم که نظر پیامبر و ائمه یازده گانه (یا ۱۲گانه) خلاف این بوده است. آنان همچون شاگردان خلف شان بر این باور بودند که حکومت اسلامی هدیه خداوند است نه انتخاب مردم. علی به عنوان امام اول شیعیان بعد از وفات پیامبر، ۲۵ سال خلیفه مسلمین بود، اما مردم با وی همراهی نکردند. به عبارت دیگر علی در بین مردم مقبولیت نداشت، اما از طرف خداوند مشروعیت داشت. در یک کلام؛ تا ابطال ولایت فقیه و سرنگونی حکومت فقها و فروپاشی دولت نظامی ـ امنیتی، مقبولیت یعنی نظر مردم، به همان اندازه خس و خاشاک اعتبار دارد و بس.

و حتی بعد از علی، سایر ائمه، هرگز از طرف مردم مقبولیت نداشتند، بلکه مشروعیت خود را از خداوند می گرفتند.

اولین خلیفه بنی امیه، معاویه، در سال ۴۱ هجری، خلافتش همزمان با امامت امام علی و امام حسن بود و آخرین خلیفه بنی امیه، مروان حمار، تا سال ۱۳۲ هجری خلافت کرد که همزمان با امامت جعفر صادق بود. امویان حدود ۹۱ سال خلافت کردند و شیعیان صاحب امامت شش امام بودند. در طول این ۹۱ سال، کلیه شش امام دارای مشروعیت الهی بودند نه مقبولیت مردمی و هرگز خود یا اطرافیانشان علیه استبداد امویان قیام نکردند. به عنوان نمونه در سال ۸۱ هجری در دوران خلافت عبدالملک بن مروان، دوره امامت زین العابدین بیمار، محمد حنیفه قیام کرد. یا در حدود سال ۱۲۰ هجری، دوره خلافت هشام بن عبدالملک و دوره امامت محمدباقر، فردی به نام زید قیام کرد و بالاخره در دوره مروان حمار ابومسلم خراسانی قیام کرد و دوره خلافت عباسیان شروع شد.

به عبارت دیگر در درازنای تاریخ امویان و عباسیان (یعنی تا سال ۲۶۰ هجری) ۱۲ (یا ۱۱) امام، مشروعیت از طرف خداوند داشتند و مقبولیت از طرف مردم نداشتند. و هیچیک از آنان علیه استبداد امویان و عباسیان خیزش نکردند.

بنابر این، فقهای حاکم در ایران کنونی، با مراجعه به اسناد فقاهتی تاریخ شیعیان، حکومت اسلامی را توسط خداوند مشروع می کنند و تنها پدیده ای که برایشان ارجی ندارد، مقبولیت از طرف مردم است و وطن عزیزمان را به عنوان هدیه ای از امام زمان، صاحب می شوند و برای بقای کیان اسلامی و حفظ سرزمین امام زمان، در صورت ضرورت، میلیون ها ایرانی قربانی تاریک اندیشی تبهکاران می شوند. بنابر این تا ولایت فقیه در صحنه حضور داشته باشد و فقها، حاکمیت را حق خود بدانند و دولت نظامی ـ امنیتی بر سر کار باشد، سرزمین ما در آتش تبهکاران تاریک اندیش می سوزد.


 

باتلاق دولت نظامی ـ امنیتی احمدی نژاد


 

در آستانه اعلام حکومت اسلامی، همسو با رشد وسیع آن، از زهدان این حکومت هیولایی بیرون زده شد که به دستور خمینی زیرنظر شورای انقلاب شکل گرفت و نام "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" را بر خود نهاد. وجوه ناهمگونی در درون سپاه زائیده شد، که عمدتاً رابطه تنگاتنگی را حفظ کردند. این وجوه، عمدتاً وجه سیاسی ـ عقیدتی و وجه نظامی ـ امنیتی بود.

در اواخر ریاست جمهوری هاشمی، وجه سیاسی و عقیدتی سپاه آرام آرام و خزنده به سمت و سوی کارهای اجرایی کشیده شدند و با به قدرت رسیدن خاتمی و پذیرش بینش رفرمیست ها از سپاه فاصله گرفته و  در مسیر اصلاحات گام برداشتند، اما بخش نظامی ـ امنیتی مظلوم گونه در گوشه ای خزید و منتظر فرصت مناسب، لحظه شماری می کرد، که سال ۱۳۸۴ و ریاست جمهوری احمدی نژاد آغاز شد و باقی قضایا…

آنان خود را صاحبان کشور می دانستند و بر این توهم بودند که امام زمان، ایران را به آنان به غنیمت داده است و خود را مالک تام این سرزمین می دانستند.

در اوایل سالهای ۱۳۷۰ (بعد از اتمام جنگ)، سپاه خود را فقط به عنوان یک جریان نظامی نمی دید، بلکه معتقد بود که باید مسایل اداری را هدایت کند و در سیاست های کلان کشور حرف اول و آخر را بزند، بنابر این با سرعت، دست به قبضه قدرت زد و اعضای دفتر سیاسی و برخی از فرماندهان نظامی را روانه ی وزارت فرهنگ و ارشاد و صدا و سیما و روزنامه کیهان کرد. آنان خود را صاحب انقلاب بهمن می دانستند و مملکت را از آن خود می پنداشتند. سپاه تحت پوشش سازندگی، فعالیت اقتصادی خود را وسعت زیادی داد.

خامنه ای به فرماندهان سپاه اجازه داد که از طریق فعالیتهای اقتصادی به درآمدهای کلان دسترسی داشته باشند و در زیر پوشش قرارگاه خاتم الانبیا، شرکتهای متعددی را در بخش های کشاورزی راه سازی، حمل و نقل، گمرکات، صنعتی و معادن راه اندازی کردند و به بهانه ورود و خروج خریدهای نظامی، مبادی ورودی و خروجی کالاها را در اختیار خود گرفتند، به طوری که این مبادی، به کانال اصلی ورود و خروج کالاهای قاچاق تبدیل شدند. سپاه صدها اسکله در جنوب کشور در اختیار دارد. بیش از نیمی از واردات کشور از طریق بازارهای غیرقانونی، اقتصاد زیرزمینی و پنهان و اسکله های غیرمجاز و مخفی توسط سپاه انجام می شود. بخشی از فعالیت های اقتصادی سپاه زیرزمینی است و تعرفه گمرکی برای آن پرداخت نمی شود. بزرگترین پروژه های پیمانکاری زیرنظر سپاه صورت می گیرد. اگر به عده ای از سرداران سپاه، سرداران بیلیونی می گویند بی مورد نیست.

سپاه در روی کار آمدن حماس (خالد مشعل)  در فلسطین و تقویت موقعیت حزب الله و حسن نصرالله در لبنان، نقش اساسی داشت.

فرماندهان سپاه از لحاظ عقیدتی و باورهای مذهبی، همسو با نظریات مصباح یزدی و ذوب شدگان در ولایت علی خامنه ای می باشند.

سپاه به یک کارتل بی رقیب در کشور تبدیل شده است و در ساخت قدرت سیاسی نقش اساسی را دارد و در جهت انباشت ثروت، همانند باندهای مافیایی، باند مالی ـ نظامی را شکل داده است. تکنولوژی صنایع نظامی و تولید سلاح های مدرن و پروژه هسته ای در اختیار سپاه قرار دارد. سپاه دارای تشکیلات نظامی ـ صنعتی است که پنهانی فعالیت می کند و اطلاع چندانی از آنها در دسترس نیست.

امورات فرهنگی، رسانه های عمده، روزنامه کیهان، صدا و سیما زیرنظر فرماندهان سابق سپاه یا مقامات امنیتی اداره می شود و کلیه حوزه های فرهنگی را زیر سلطه خود دارند. چهار سال پیش سپاه به کمک بسیجی ها توانست فرزند خلف خود را، به کمک سربازان گمنام امام زمان از صندوق انتخابات بیرون بکشد و رئیس جمهور ایران نماید. و بدین ترتیب دولت را در درون خود پرورانید. بخش اعظم وزرا، معاونین آنان، استانداران، مقامات عالیرتبه، نمایندگان مجلس از فرماندهان یا وفاداران یا هم اندیشگان سپاه پاسداران می باشند.


 



 

۴۰۰ نفر از پاسداران از برکت سر حاج ضرغام (از فرمانده سابق سپاه و مسئول کنونی صدا و سیما) به سوی جام جم پر گشودند و رادیو و تلویزیون را در اختیار خود گرفتند. صفار هرندی، دانش جعفری، نجار، حاج صادق محصولی، محسنی اژه ای، الهام و … و احمدی نژاد، از فرماندهان سپاه یا از مقامات بالای امنیتی بوده اند.

سپاه از دو سو حکومت اسلامی را زیر سلطه خود قرار داده است. از یکسو در اختیار گرفتن دولت و مجلس و قوه قضائیه و از سوی دیگر قدرت نمایی در عرصه مسایل اقتصادی و حوزه فرهنگی و رسانه ای، و چون تحت فرماندهی ولی فقیه (علی خامنه ای و مجتبی) حرکت می کند، بنابر این چگونه می توان این رابطه پیچیده و تنگاتنگ خامنه ای و سپاه (یا کل حکومت اسلامی) را برید؟ بدین دلیل است که خامنه ای از دولت نظامی ـ امنیتی احمدی نژاد حمایت می کند، چون نفس وی به بقای دولت نظامی ـ امنیتی وابسته است و نبود این دولت یعنی ابطال ولایت فقیه و کل حکومت اسلامی. بیرون رفتن از باتلاقی که دولت احمدی نژاد به وجود آورده است، کاری است کارستان و بریدن خامنه ای از این باتلاق یعنی سرنگونی کل حکومت اسلامی، پس هرگز خامنه ای همراه یار ۵۵ ساله (هاشمی رفسنجانی) و همراهان رفرمیست خود و زعمای قوم قم نشین (همچون یوسف صانعی و موسوی اردبیلی و …) نخواهد رفت چه برسد به مردم که خس و خاشاکی بیش نیستند و مشروعیتی برای حاکمیت نمی آورند و مقبولیت از طرف مردم که اعتباری ندارد پس عطایش را به لقایش می بخشد و رگ های هستی اش را قطع نخواهد کرد، مگر اینکه خیزش وسیع مردم، گریبانش را بگیرد و او را همچون سایر دیکتاتورهای تاریخ بر جای خود بنشاند. و در آن لحظه، مردم، مردم پیروزی خواهند بود و جشن شفق سرخ را با زلال خون صادق شان بر فراز شهر آذین می بندند.


 

rezaalavim@yahoo.com