نامه ای سرگشاده برای تو “گلشیفته” و خودم “لیلی”
گلشیفته برای تو می نویسم که سرفصل جدیدی در زندگی اجتماعی و فردی ما گشودی. برای تو می نویسم که با انتشار زیبایی درون و بیرونت، زشتی های درون و بیرون ما را بر ما نمایاندی. برای تو می نویسم که شفافیت پوست پیکر دردکشیده ات را آینه ای کردی در مقابل ما تا تضادهایمان را با جنس زن یا همان “جنس دوم” هویدا ببینیم. برای تو می نویسم که در میانه این بازار مکاره سیاست زده امروز که هرکس از هر کیش و مسلکی، پرچمی از دموکراسی برافراشته و بساطی از آزادی خواهی پهن کرده، نگاه ها را به خودت خیره کردی و پرچمداران و صاحبان بساط را دعوت به واکنش کردی، واکنشی از “جنس دیگر”. برای تو می نویسم که دستانت را معصومانه بر اندام زنانه ات گذاردی ولی سبب شدی که ما دستان مان را از آستین های پنهان مان درآوریم و محکم بر صورت هایمان بکوبیم. همان صورت هایی که گاه واقعیتش را در پشت نقاب دموکراسی خواهی و آزاداندیشی اجتماعی و سیاسی، پنهان می کنیم. برای تو می نویسم که با نگاه عریان و عمیقت، پوسته های خوش آب و رنگ و بزک کرده بیرون ما را لایه لایه شکافتی و عمق درون آشفته و پرتضاد ما را عریان در مقابل مان نهادی. برای تو می نویسم که زنی هستی زیبا از سلاله آزادی خواهان که نه امروز بلکه فردا و فرداها نامت همچون “طاهره قره العین” در تاریخ آزادی خواهی زنان مرز و بوممان حک خواهد شد. برای تو می نویسم که آرزو داشتم در کنارم بودی و در آغوش می فشردمت و در گوش ات زمزمه می کردم، “گلشیفته، ممنونم که به جای همه ما زنان ایرانی و به جای من، چون گل شکفتی.”
تو در آستانه “فصلی سرد” پیکر زنانه ات را با سخاوت و اعتماد به نفس در یکی از مهمترین و وزین ترین نشریات دنیا، رونمایی کردی و به ما که در روند حوادث سیاسی کشورمان، سر بر جیب خود فرو برده بودیم و به سرعت در راه خدمت به وطن و دموکراسی و آزادی (به گمان خود) می دویدیم تا از همرزمان درون و بیرون خود عقب نمانیم، با یک حرکت ناگهانی، اخطار ایست دادی. ما ایستادیم و سرهایمان را از جیب بیرون آوردیم، به تو خیره شدیم، به اطراف خود نگاهی انداختیم و گرچه “شیفته” زیبایی “گل” گونه ات شدیم و پلک نمی زدیم و چشم از پیکر زیبایت بر نمی گرفتیم ولی دهان گشودیم و تو را ملامت و سرزنش کردیم. تو را، “گلشیفته مان” را، که تا دیروز افتخار ملت بود را، به بدترین القاب و یا بی رحمانه ترین صفت ها خواندیم. آنقدر در قضاوت هول شدیم و ترسیدیم که خدایی ناکرده از قافله غیرتمندان شهر جا بمانیم که سبک و سیاق “حاکمان شرع” حافظ ناموس اجتماع را پیشه کردیم و تیغ تیز غیرتمندی و ناموس پرستی را از چله کمان به سویت رها کردیم. تو را با معیار بی سر و ته “آبرو” محک زدیم و غافل از آن ماندیم که در این کارزار قضاوت های غیرتمندانه و ناموس پرستانه، این ما هستیم که آبروی دموکراسی خواهی و آزاداندیشی را بر باد می دهیم و نه تو.
آنگاه که تو را با تیغ “غیرت” نشانه می روند، یادم به دخترانی می افتد که در حال قدم زدن با پسران محله در خیابان های عمومی شهر، توسط برادران و پدران و مردان و زنان محله دیده می شوند و بدین ترتیب “غیرت” همه خانواده و محله به جوش می آید و سرنوشت دخترک یا ازدواج زودرس اجباری می شود و یا پستو نشینی. حال آنکه چندان تغییر فاحشی در زندگی پسرک داستان ایجاد نمی شود چرا که او مسئول حفظ “غیرت” خانواده، محله و اجتماع نیست ولی دخترک داستان به دلیل زن بودن بدون اینکه خود بخواهد، آن زمان که بند نافش بریده شده، این مسئولیت نیز بر دوشش نهاده شده. یادم به گشت های ارشاد و ثارالله می افتد که در سی و سه سال گذشته در کوچه و پس کوچه های شهر مانور دادند و برای حفظ “غیرت” غیوران جامعه، ما دختران و زنان را، به جرم پوشیدن یک کفش رنگی، لاک ناخن، آرایش، عطر، نازک بودن روسری، کوتاه یا تنگ بودن روپوش و یا بیرون بودن چند طره مو، در انظار عمومی، مورد حمله و هتاکی قرار دادند و حرف های رکیک نثارمان نمودند و کشان کشان به سوی مینی بوس ها و پاترول های منفور بردند و سیلی زدند، در دخمه وزرا انداختنمان، آب سرد رویمان خالی کردند، آب جوش زیر پایمان جاری کردند تا شاید “غیرت” جریحه دار شده اجتماع، وصله و پینه شود. به یاد ندارم در آن زمان که ما را کشان کشان به سوی ماشین های هراس انگیز ارشاد و منکرات می کشیدند، از مردان و زنان “غیرتمند” محله، کسی سپر بلای ما شده باشد. به یاد دارم دخترکانی را که در همان دخمه وزرا نه از تازیانه شلاق بلکه از روبرو شدن با پدران و برادران و همسران و حتی مادران “غیرتمند” خود هراس داشتند و به مامورین “غیور” التماس می کردند تا بی سرو صدا حکم شلاق آنها را اجرا کنند ولی با خانواده هایشان تماس نگیرند. گو اینکه این دختران و زنان از زخم شلاق “غیرتمند” مامورین اداره وزرا کمتر از رفتار “غیرتمندانه” خانواده خود که در پستوی خانه حادث می شد، هراس داشتند.
آنگاه که تو را با تیغ “ناموس” هدف می گیرند یادم به دختر بچه ای نرم و نازک می افتد که از همان روز نخستی که اولین قدم هایش را برداشت، مانند بالرین ها، بر روی نوک پنجه هایش راه رفت. دخترک خجولی که عاشق رقص بود و اگر فرصتی برایش پیش می آمد، با وجود خردسالی در میانه میدان رقص، گوی سبقت را از بزرگسالان می ربود. به یاد دخترکی می افتم که در سه سالگی پیست اسکیت روی یخ را کشف کرد و در دل آرزوهای بزرگ پروراند از اینکه روزی ستاره رقص روی یخ خواهد شد. به یاد دخترکی می افتم که همه آرزوهای کودکانه اش در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ آنگاه که سه سال و نیمه بود در هم پیچیده شد. رقص، به عنوان عملی”منافی عفت” شناخته شد و پیست های اسکیت روی یخ به روی دختران بسته شد. دخترک دنیای ورزش را کشف کرد و در رشته ژیمناستیک مراحل ترقی را پیمود و عشق خود به رقص و رقص روی یخ را در ژیمناستیک خلاصه کرد ولی این عشق نیز دیری نپایید چرا که در سن ۱۳ سالگی به مرحله ای رسیده بود که برای پیشرفتن در این رشته، باید در مسابقات کشوری و سپس بین المللی شرکت می کرد. ولی او نتوانست. چون کشورش تحت حاکمیت حکمرانان “ناموس پرست” بود و آنان برای حفظ ناموس یک ملت، دخترکان مستعد برای شرکت در صحنه رقابت های جهانی را به جای تشویق و حمایت به سوی خانه ها و پستوها هدایت می کردند. دختر ایرانی حق شرکت در مسابقات ژیمناستیک برون مرزی را نداشت چراکه حرکات حرفه ای بدن طرد و نرم او روی تشک های ورزشی ممکن بود “ناموس” یک ملت هفتاد میلیونی را به باد دهد. گلشیفته جان، آن دخترک من بودم، لیلی، که امروز حرفه ای و تخصصی نه چندان مرتبط ولی در عین حال مرتبط با آنچه آرزو داشتم پیشه کرده ام که همانا کار در زمینه حقوق زنان است. تیغ “ناموسی” که تو را هدف گرفته، همان تیغی است که “حاکمین شرع” و ناظران حفظ “ناموس” در جامعه، آن را به سوی زنان و دختران ما نشانه می روند ولی باید اعتراف کنیم که آنان تنها مجریان کشیدن چله کمان و رهانیدن تیر “ناموس” به سوی ما نیستند. گو اینکه با “زن” زاده شدن، ما ناخودآگاه به گهواره ای که آوای لالایی آن “ناموس” و “ناموس پرستی” است، سپرده می شویم. گو اینکه به حکم زن زاده شدن، ما چون عروسک های خیمه شب بازی فرض می شویم که هیچگونه تسلطی روی اندام های زنانه، پیکر و خواسته های زنانه خود نداریم و نباید داشته باشیم. درواقع، کارگزاران اجتماعی، سیاسی و مذهبی که مامور حفظ “ناموس” عمومی جامعه هستند و اطرافیان نزدیک خودمان (زن و مرد) که مامورین حفظ “ناموس” خصوصی و خانوادگی هستند، کنترل این بخش از زندگی ما را بر عهده دارند و ما را با حرکات زبردستانه خود در پشت صحنه، آن طور که می خواهند، می چرخانند.
آنگاه که تو را با تیغ “آبرو” هدف می گیرند، یادم به دختر بچه ای زیبا و پرطراوت می افتد که آنگاه که باید با عروسک های خود فارغ از دنیا و “غیرت” و “ناموس”، روزگار را سپری می کرد، در پشت دیوارهای بلند خانه، توسط عضوی “غیور” از اعضای خانواده، مورد آزار جنسی قرار گرفت و عروسک برای همیشه از آغوشش ربوده شد. دخترکی که در سنین کودکی به او فهمانده شده بود اگر دم برآرد و داستان متجاوز را برای دیگران بازگوید، این اوست که بی “آبرو” می شود. پس سکوت کرد و سالیان سال آزار جنسی را تحمل کرد و آنگاه که عزم را جزم کرد تا داستانش را برای من و تو بازگوید تا شاید یک دخترک خردسال دیگر قربانی نشود، انگشت شماتت به سویش نشانه رفتیم و گفتیم چرا بعد از این همه سال این داستان را طرح می کنی؟ مگر فکر “آبرو”ی خودت و خانواده ات و فرزندت نیستی؟ ما “غیرتمندان” و “ناموس پرستان” دیروز، حال نقش عوض می کنیم و به جای سرزنش و محکوم کردن متجاوز به “ناموس”مان، به فکر “آبرو”ی خود و دیگران می افتیم و کلاه “غیرت” را وارونه بر سر می گذاریم و به جای روبرو شدن با مساله، سکوت را به قربانی تجویز می کنیم و وا مصیبتا اگر قربانی داستان خلاف جهت آب شنا کند و داستان پستوی خانه را بلند تعریف کند. این است “آبرومندی” ما مردمان “آبرومند” که بر مبنای موقعیت، کلاه خود را از این سو و یا از آن سو بر سر می گذاریم و در نهایت این من و تو هستیم که شماتت می شویم نه مردمان “غیور”.
این است داستان امروز تو. آنگاه که حکمرانان غیرتمند کشورمان خانه ی سینمای ما را به اتهام پایبند نبودن به اصول اخلاقی بستند، فریاد اعتراضمان به آسمان بلند شد و حال که تو در اعتراض به آن عمل پیکر زنانه ی خود را وسیله ی بیان اعتراض قرار دادی، ما کلاه غیرت خود را وارونه به سر می گذاریم و می گوییم چرا فکر آبروی ما را نکردی؟
گلشیفته جان، ای کاش حتی کمی انصاف داشتیم و قبل از پرتاب نیزه های خود به سوی تو، ابتدا به خود زحمت خواندن نوشته ات را می دادیم و بر چرایی کارت واقف می شدیم گرچه تو هیچ جبری به توضیح در مورد انتخاب و عملت نداری. تو گفتی برای مبارزه با سانسور عکس زیبا و حرفه ای خود را منتشر می کنی. در مقابلت زانو می زنم و تحسینت می کنم. آنچه تو کردی شاید در فضای سیاسی امروز، قدر دانسته نشود ولی بدان تو تابویی را شکستی که نسل های آینده آن را تقدیر خواهند کرد. حضور شیفته وار تو ای گل دوست داشتنی، در صحنه سینمای ایران و در تاریخ مبارزه با سانسور این ملت، ماندگار خواهد بود. ای کاش کمی منصف بودیم و برای دختر هنرمند جوان مان که مانند بسیاری از ما بیرحمانه به دلیل سانسور و سرکوب مجبور به جلای وطن شده، کمی بیشتر احترام قائل بودیم. دختر جوانی که به جای انتخاب گوشه عزلت غربت و ادامه حیات حاشیه نشینی مهاجر، خود را در اقیانوس ناشناخته جامعه میزبان رها کرده و با چالش های آن نمی شکند بلکه تابوهای فرهنگی تحمیل شده بر خود را می شکند. او می خواهد وارد صنعت بازیگری جامعه میزبان شود و به قواعد بازی آن بازی می کند. خوب است قبل از رها کردن تیر “غیرتمندی” از چله کمان، دانش خود را در مورد تفاوت عکس های پرنوگرافی و عکس های سینماتوگرافی نیز کمی ارتقاء دهیم و بعد “گلشیفته” را قضاوت کنیم.
گلشیفته جان اعتراف می کنم، شهامت تو را نداشتم. آنگاه که بی رحمانه من نیز در سن ۲۴ سالگی به این سوی دنیا پرتاب شدم، به دنبال رویای کودکی ام رفتم و بارها تصمیم گرفتم حال که نتوانستم رقصنده روی یخ و یا ژیمناست شوم، باله را بیازمایم تا شاید بتوانم بالرین چیره دستی در این سوی دنیا شوم. ولی این کار را نکردم. از تابوهای فردی و اجتماعی ترسیدم. جا زدم. از صحنه و ظاهر شدن روی صحنه در لباس زیبا و بدن نمای باله ترسیدم. از هم رقص شدن با بالرین مرد در انظار عموم وحشتزده شدم. من آرزویم را این بار نه با تیغ تیز “غیرت” و “ناموس” حکمرانان بلکه با تیغ تیز “آبرو” که در من درونی شده بود با دست و اراده خود، برای همیشه عقیم کردم. دستانت را که در دستانم می فشارم و اندام چون گل شکفته ات را در آغوش می گیرم و مفتخرم زنی هستم از تبار تو. فرزندان مان با افتخار نام تو را در تاریخ مبارزه با سانسور و سرکوب جنسی و جنسیتی مرز و بوم پرگوهرمان، ایران، یاد خواهند کرد.
گلشیفته جان تو چون گل در جاده پرسنگلاخ آزادی و دموکراسی ایران شکفتی و آینه ای در مقابل ما که خواهان آزادی و دموکراسی در جامعه هستیم گرفتی و به ما نمایاندی آزادی خواهی و دموکراسی خواهی از حریم خصوصی مان آغاز می شود. تو به ما آموختی که باید خود را از درون صیقل دهیم. تو ما را به فکر واداشتی و تابوها را به چالش کشیدی. از تو، زیبایی ات، زنانگی ات، شجاعتت و فداکاری ات صمیمانه سپاسگزارم.
تورنتو
به نظر من این کار درستی نیست که خانم فراهانی انجام داده اند خانم فرهانی نماینده سینمای ایران است . ویک هنرمند ایرانی است وهنر مند باید جلو دار مبارزه باشد هنر مند واقعی کسی است که خودش را تهی کند وجامعه به سلاح مبارزه تجهیز نماید این عملی که این خانم به عنوان یک هنرمند ایرانی انجام داده در فرهنگ ما ایرانی ها زشت وسرزنش شده است. چه در ایندوره وچه در گذشته وچه در اینده ، ما ایرانی دارای چنان فرهنگی ال خوصوص در مود فرهنگ زن منظور فرهنگ قبل از اسلام هستیم که نیازی به تقلید و تجدد نداریم بلکه این دیگران هستند که از این فرهنگ استفاده می کنند . واگر امروز زنان ازادی خواهی مثل خانم ستوده وغیر در زندان هستند نه به خاطر این این مسائل بلکه برای ازادی زن منطبق با فرهنگ اصیل ایرانی این خانم با این حرکت خاسته زن را از دید گاه غرب نشان دهد واین حرکت برای هنر مندی که مردم ایران برای او از ته دل ارزوی موفقیت کرده اند . درست نیست او اگر واقعا یک هنرمند است ، پس نسبت به مردم هم متعهد است. این جور که شنیدم ایشان به اشتباه خود پی برده اند.
به بهروز، پارسا، و سیامک: لطفا خلط مبحث نکنید. آزادی پوشش و حق کنترل روی بدن حق طبیعی هر انسان هست– لاا قل در جوامع غربی. اگر شما این را آزادی نمیدونید و حتی اسمشو فحشا و ولنگاری مینامید، مشکل از افکار ارتجاعی شماست نه گلشیفته
بابا ماله خودشه به کسی چه اصلا،
یعنی مردم اختیار چیز خودشون رو هم ندارند.
شما ماله خودتون رو سفت بچسبید.
قرار نیست همه فردوسی باشند و آنگونه مبارزه کنند.
To Shahab: Men like you make me feel ashamed of calling myself a man. There are so many flaws in your argument that I don’t know where to start. How do you dare to say that Golshifteh’s undressing is violating someone’s right? Whose right she is violating? Your right? Mullah’s right? That is the exact argument that dirty Khomeini used against women’s body. Also, part of freedom is the freedom of choice of what to wear — or not to wear. If you are so retarded and reactionary not to know that fact then I don’t know what else to say. You think freedom is only freedom of expression? In fact, getting naked is her way of expressing frustration and hatred she and other women have had for the past 33 plus years against men like you. Last but not least, to bring animals and their nakedness into this is a real pity. Shame on you to use such examples to drive your point. Grow up. If you can’t handle your desires and cravings, it is not someone’s else fault.
زنی که به زیبایی اندیشه رسیده باشد، زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.
البته گل شفته جان از هر دو زیبایی محرومه طفلی، زیبایی بدن هم نداره. برای رو نمایی بعدی از بدنش باید بیشتر رو هیکلش کار کنه، روی مغزش که نمی تونه کار کنه چون مخش تعطیله جواب نمیده، راهت ترین راه حراج گذاشتن هیکل زنانگی اش است.
امیدواریم دفعۀ بعد شهامت اینو پیدا کنه و علاوه بر بالا تنه پایین تنه اش رو هم نشون بده.
گل شفته جان منتظریما…..
Admire your bravery.
Carry on with your besutifull job.
Love you girl.
بسیار زیبا نوشتی لیلی جان . از چنان پدری جز این انتظار نبود وگلشیفته جان اهمیت جسارت کاری که امروز کردی در ایندهای نه چندان دور نمود پیدا خواهد کرد درود بر شیر زنان ایران
Dear Leyli,
Thanks a lot for such an article and thnaks to Golshifteh for doing what she did. I am honestly proud of Iranian women like you and Golshifteh, women who make people undrestand the meaning of freedom, “naked” freedom and nothing less. You give hope our land’s future.
dorood bar in banooye honarmand va jasoore iraniii
I think you are not going to publish my comment; alas!
It is HIGHLY frustrating that Iranians who are presumed “media-savvy” (the daughter of a film-journalist, as you are) would fall in the French “media-trap”, and weave propaganda webs!
I take issue with the outburst of ‘political courage’ inspired by a photographic PROP! By you symbolizing a PROP, idolizing a PROP, to teh level of a ‘cult’ leader!! I am also worried about the message this is sending women movement. But then again, in a culture that a large portion of democracy-loving population subject themselves the knife of the plastic surgeon, it is not surprising that political effectiveness should originate from shiftegi for “gole shekoftheh shifteh”!!
نه عریان شدن هنر است و نه راه شکستن تابو سکس است. این نوع حرکت ها جدای از انگیزه شخصی نوعی توهین به شعور زنان است. بانوان فرهیخته و هنرمند هرگز وسیله را برای نیل به هدف شان توجیه نکردند و نمی کنند. تاثیری که برداشتن یک روسری (که امری پذیرفته شده در جوامع متمدن است) توسط یک هنرمند مردمی و شناخته شده در شکستن تابو از خود به جای می گذارد به مراتب از حرکت این خانم موثر تر و معقولانه تر است و نه فقط جامعه ما بلکه همه جوامع قادر به درک آن می باشند.
Dear Lili,
Thank you for writing this beautiful article. It only gives hope to know we have people who can think and who are literate and are not opening their mouth before they think or without even having the slightest awareness of what freedom means, or without having anything to say. Like this gentleman Shahab, who wants to show himself open minded and then talks about gheyrat and taboos. He is there to protect his mother and sister’s body!!! and he thinks Golshifteh’s act is because she thinks freedom means to take your clothes off and then he starts talking about animals !!!!!!!!!!!! SAD SAD SAD!!
It takes another two or three generations until we have the democracy in place because we have to first understand it, feel it, and want it for everyone and then and only then can establish it. As Dr. Holakouee says, we have a big percentage of sick minded people among Persians because the education system and even the believes in Iran are sick, irrational and primitive. Some people are so sticking to these outdated standards as though we are the only nation who has values and when you look deep inside, there is no human values, no self respect, no self love, no respect for others, no love for each other, no dignity and some are worried about the 2500 years of history, the gheyrat and esmat, and God knows whatever garbage which has been infecting this culture.
With the hope that flowers like Goli will be more opening in this society, though they will be sacrificed for others specially women to find their rights in the future. Wish you lots of courage.
مدیر محترم شهروند
با سلام
خواهشمند است کامنت فردی را که خود را امیرعباس معرفی کرده و نامش را با حروف انگلیسی نوشته، به دلیل اهانت به خانم گلشیفته فراهانی، نویسندۀ مقاله، خوانندگان و نادیده گرفتن اصول اظهار نظر در وسایل ارتباط جمعی از پایان صفحۀ مربوطه بردارید. ضمنا به هیچ کس مربوط نیست که چرا خانم فراهانی زیبایی خود را به نمایش گذاشته اند و ایشان هم به هیچ وجه لزومی ندارد در این مورد به کسی توضیح دهند. برخی از کامنت گذاران کاسۀ داغ تر از آش شده در اندیشۀ استبدادورزی در آن سوی دنیا هم هستند.
با تشکر
من از اقدام جسورانه گلشیفته فراهانی حمایت می کنم
و همچون همیشه برای تمام دنیایش و تمام باورهایش احترام بسیاری می گذارم
باشد که ما یاد بگیریم تا برهنگی دیدیم ، با تیشه ای به تار و پودش حمله ور نشویم!
پوست بیاندازیم و برهنه بنگریم…
ما همان هاییم که فیلم زهرا امیر ابراهیمی را به اشتیاق دیدم و دست به دست دادیم
همان دستانی که روزی سبز شد و ندای آزادی سر داد….
گلشیفته همان آرامش سنگین پیش از قهر طوفان است…
تمام این قفس ها را ، تمام حسرت و این ترس ها را ، به دستانی که می خواهد رها باشد ، شکستی سخت خواهد داد…
بدانیم که با این تیشه ها و اندیشه ها ، نه شب سیه گذر کند و نه غم از وطن سفر کند…
آرزو کاظمی
لیلی پورزند
الحق والانصاف که دخترسیامک پورزند وخانم مهرانگیزکارهستی باهمان دلیری که پدرومادرت داشتند ودارند .کارگلشیفته رادرنوشته ام ازنظرمبارزه با جهل وخرافاتی که بنام دین برما چون بختک انداخته اند درحد احمدکسروی می دانم گرچه برخی صرفا بخش حجاب آنرا دیده اند وقره العین اش معاصرش خوانده اند
گلشیفته فریاد۳۵ میلیون زن ایرانی شد که این روزها چپ وراست قربانی افکارقرون وسطایی ازیک سو وپست مدرنیزم ازسوی دیگراست اولی ازبرباد رفتن حجب وحیا وغیرت می گوید ودومی فقط ازانقلاب گلشیفته برهنگی اندامش را
هیچکدام ازآنها آزادی روح گلشیفته راکه نماد روح زن ایرانی است ندید
روزگارغربیی است عزیزاوگویی دوباره همان ارتجاع سرخ وسیاه که دربهمن ۵۷ دست به دست هم دادند تا فرهنگ روبه دنیای آزاد ومدرن مارانه صد سال بلکه چهارصدسال به عقب برگردانند بازهمدوباره متحد شده اند
read my article about Golshifteh:
http://persiancavalier.blogspot.com/2012/01/blog-post_2505.html
نمی دونم چرا این زنا اینقد دوست داردن لخت شن!!!!!؟؟؟د؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بابا این که آزادی نیست و منجر به برابری هم نمیشه بدبختا!! وگرنه……….
وقتی از آزادی میگویند منظور آزادی ذهن است نه برهنه نمایی!! آنان که نمی توانند ذهن خود را آزاد نمایند، ناچار تن خود را آزاد می نمایند!!
پس بیندیشششششششششش تا برهنه نباشی!
خانم پورزند. مرسی به خاطر نوشته تان. نوشته بسیار تاثیرگذاری ست همچنانکه کار گلشیفته فراهانی.نیت خانم فراهانی هر چه که بوده است شجاعت ایشان را نمی توان کتمان کرد. دلیلش هم این است که ایشان فرهنگ ما را و شرایط فرهنگی سیاسی ایران را به خوبی می شناسند پس می دانستند که با این کارشان آب در خوابگه مورچگان می ریزند و با این وجود به خود هراس نداده اند و کاری را که فکر می کرده اند درست است انجام داده اند. و این بسیار مهم است چرا که ما ایرانی ها را به گونه ای بار نیاورده اند که فارغ از تابوها و بایدها و نبایدهایمان تصمیم بگیریم. کار ایشان بیش از هزاران بیانیه و اعلامیه و سخنرانی در افشای فرهنگ بسته و زورکی حاکم بر ما ایرانیان تاثیرگذار بوده است و متن شما این تاثیرگذاری را دو چندان کرده است. خسته نباشید. به امید ایرانی دمکرات و آزاد..
har kasi haghe zendegi dare vali na ba j… bazi
kamelan dorost hast. 2rooei va khod ra goul zadan dar ma nahadinh shode.
afarin beh golshifteh
Afarin ba shoma khanom Poorzand. in neveshte az behtarin neveshteh aei bud ke in ruz ha khandam. Chonanke dar jaijaie an ashk be cheshmane mardanem jari shod, haman cheshamni ke dar berahnegie Golshifteie nazanin bejor paki, sedaghat, eteraz va azadi nadidand.
zendeh bad azadi
Golshifteh tanha kasi bood ke dar mosahabehei koft ke malateh ma mardoomi doroogoei hastan, va bayad be o doorooud goft va ba hamin karash sabet kard ke ensani sadagh va rastgo ast yani mikhahad masle naslhaye gabl hogehbaz nabashad.Goolshifteh Gooli az baghi noo dar nasli noo.va hata basharaftar az hameh.
سلام
من می خوام یادآوری کنم که اکثر کامنت ها در حمایت از گلشیفته بوده و جمع کمتری حرف از غیرت و … زدن.این یعنی حامیان گلشیفته _دست کم در فضای مجازی_ بیشتر بوده ومن از این موضوع خوشهالم.گلشیفته جان ممنون.همیشه شادو پیروز باشی
با دورود بر تمام دختران آزاد ایران زمین
من هم یک گلشیفته هستم , مثل تو مثل تمام دختران آزاد ایران
به تو افتخار میکنم
افتخاری از نوع دیگر
باشد که گلشیفته های ایران بزرگ بیشترو بیشتر شوند
به امید ایران قبل از ۵۷
موفق و پیروز باشی و بدان که مردم ایران پشت سر تو هستن
واقعا عالی بود … من حتی عقیده دارم موضوع اصلی جامعه ما قبل از دموکراسی و آزادی سیاسی، آزادی اجتماعیه … درسته که خود به خود در پرتو دموکراسی به دست میاد ولی فراموش نکنیم که بر اون اولویت داره … چطور میشه یک نفر جلو آزادی های فردی شما رو بگیره و شما دنبال آزادی های سیاسی باشید قبل از اون … چطور ممکنه دستی که جلو بینی شما رو گرفته و به سختی نفس می کشی رو ندیده بگیری و اول بخوای رأیت رو پس بگیری … اگر کشور ایران مانند مصر قبل از انقلاب اخیرش بود هم اوضاع خیلی بهتر بود … وضعیت فعلی حاکم در ایران بسیار آبستره و فراتر از چیزیه که منتقدان سیاسی و اقتصادی فعلی حکومت تصور می کنند … اینجا دقیقا به دلیل محدودیت زن، زندگی وجود نداره … تنفس در اسن هوا دشواره … خونریزی مغزی جمهوری اسلامی نه به دلیل عدم آزادی سیاسی یا اوضاع نا بسامان اقتصادی … که به عقیده بنده به دلیل عدم آزادی های اولیه اجتماعیست … و تصور اینکه سران مملکت از سر غیرت و شریعت این موضوع رو هدف قرار دادند ساده انگارانه است … خیر ، سردمداران حکومت ایران بسیار هوشمندانه و درست آزادی زن رو پایمال کرده اند چون حاصل اون تشدید خضائل دون در جامعه، تضعیف شبکه های اجتماعی، بی انگیزگی افراد و به ویژه جوانان برای هر گونه پیگیری یا انتقاد، از بین رفتن خصائص نیکو مثل صداقت، شجاعت، کمک به هم نوع، طبیعت دوستی، خلاقیت، و … است. درد ما امروز حصر خانگی آقای موسوی و کروبی یا دزدی های میلیاردی یا … نیست درد ما امروز این است که در برابر این موضوعات ساکت و کرختیم و این بیماری حاصل این جامعه تک جنسی و ضمخت و خاکستری است..
با تشکر
قاسملو
)گلشیفته جان تو چون گل در جاده پرسنگلاخ آزادی و دموکراسی ایران شکفتی و آینه ای در مقابل ما که خواهان آزادی و دموکراسی در جامعه هستیم گرفتی و به ما نمایاندی آزادی خواهی و دموکراسی خواهی از حریم خصوصی مان آغاز می شود. تو به ما آموختی که باید خود را از درون صیقل دهیم. تو ما را به فکر واداشتی و تابوها را به چالش کشیدی. از تو، زیبایی ات، زنانگی ات، شجاعتت و فداکاری ات صمیمانه سپاسگزارم(.
i am just amazed of how people are misunderstood by the concept of freedom. how some just know the word freedom and not knowing what does it really mean? why do you think that freedom just means to get naked and show others your body? i am not like that men who are against women or their freedom. what i am saying is applicable to both men and women, whether it is me or my sister who gets naked it is taboo. i know that we are not so free in Iran to do the things we want, but it is not about getting naked. it is all about to expressing one’s ideas and views and how he or she wants to live. the clothes that we are wearing is just like a flag for a country to human beings. i want to say that Golshifte could have done something else to show that freedom not showing me her body. all i personally care is about what is in her mind not concerned with her body. if you are free and you want to show that you should also be considerate to others around you . freedom does not mean to violate others right and just to care about yourself.
i wish another time if she wanted to show her freedom she would do in another form not getting naked which i totally think of as worthless. to those who think that getting naked is being open-minded and means freedom , i would just sum it up in one sentence that in that sense we can say that animals are more open-minded and free than we are.
کاملا بی ربط و بی منطق بود
یکی مثل فردوسی برای مبارزه و زنده نگه داشتن ارزش ها شاهنامه می نویسه و جاودانه میشه یکی هم لخت میشه و ….
و اگر خوبه چرا خودتون ادامه نمیدید و دوباره امتحان نمیکنید!؟
faghat yek harf: masoomiate az dast rafte…..!!
Kheili ziba bood.
آره والله..شاید بیچاره پول لازم داشته که این کار رو کرده..درود به تو گلشیفته که فصلی نو در اقتصاد به روی چشمان من گشودی
سلام
با نوشته هاتون موافقم اما شما یک کمی زیاده روی کردید گلشیفته را تا نزدیکی های خدا بالا بردید.
شاید به سبب قرار گرفتن در گروه هنرپیشگانی که همه در یک پروژه عریان شدند او هم عریان شده باشد .
شما بیش از حد احساساتی هستید . ناراحت نشید ها . ولی برای بالرین شدن هنوز هم دیر نیست . میتونید بشید .
ما ملت بت سازی هستیم .
بت قشنگی از گلشیفته ساختید. اگر آب پاکی را با حرفهای بعد از اینش روی دستتان نریزد
kHEYLI KHOB BOOD, DASTE SHOMA DARD NAKONAD.
lotfan hole nashid ishun hanuz nagoftan vase chi in kar o kardan
Dear Leili,
This is just a commercial for jewelry. Why people try to find some specific “meaning” behind it is beyond me. She is pretty and all, and she is an actress. She has modeled and has probably been paid well for it. Good for her, I applaud her beauty and wish her the best. This has nothing political, social or humanitarian behind it. Or maybe I am missing something here??
مرسی
صادق باشید با مخاطب و دروغین و یا بیجهت اسطوره سازی نکنید که تاثیر معکوس خواهد گذاشت،هم نظر شما محترم است و هم ایشان حق انتخاب دارند بر تنشان . ولی این مفاهیم دلیلی بر قلب ماهیت واقعیت نمیشود که همانا این است که این اقدام در درجه اول اقدامی در راستای شغل و کار سینمایی ایشان بوده است تا چیز دیگر. حالا بر شما تاثیری مضاعف گذاشته فبها .
لیلی خانم.بد فهمیدی ماجرا را . اگر با لخت شدن زنان ، نظام فکری مردسالار شرقی و ایرانی زیر و رو می شد که دیگر نظام نبود.غرب با لخت شدن به این برابری نرسید. من تعصبی به عریانی ندارم اما این سطحی ترین گزینه برای اعتراض است.راستی این همه خانم به به و چه چه گو چرا خودشان تا به الان در منظری لخت نشده اند ؟ !
binaziiiiir …
Shame on you Golshifteh Farahani! you would have known your value
درود بّر شما برای نوشتن این متن زیبا. به داشتن هموطنانی مانند شما و گلشیفته افتخار میکنم.
دست مریزاد خانم پورزند گرامی
نوشته تان حرفِ دلِ بسیاری از ماست که اعتبارِ شنیده شدن نداریم. کلامی چنین رو راست و مهرآمیز از شما که از خانه ی مادری شجاع و پدری فرهیخته می آیید برمی آید. گلشیفته را بیش از پیش دوست می داریم و برایش زندگی ای آنچنان که شایسته اش است آرزو می کنیم
باشد که روزی دختران ایران زمین آزاد و شاد زندگی را تجربه کنند
با افتخار و ابراز تشکر از گلشیفته و لیلى، دو ستاره از آسمان منور این نسل
من هم به عنوان یک دختِ ایرانی از شما ” لیلی ” تشکر میکنم که اصالتاً از طرف خود و وکالتا از طرف ما، اینچنین زیبا قلم را بر روی یخِ دلها به رقص آوردید. آتلانتا ، مرمر میر
This is a beautifully written sentimental piece. I am sure it will inspire many romanticist’s activism. But …
Do you think it is she who broke a taboo; or Mondino who provoked this response in you and in people who have been chastising Farahani?
Don’t you think that by putting such a HUGE weight of “PRIDE”, on revealing female body as a source of identity; you are just being the opposite side of the same coin that binds identity to the the covering of the female body?
As a human right activists, as a feminist, does it take a “beautiful” and ‘floral’ body aesthetized through the cinematographic lens of one famous French Fashion photographer (shooting to show off the direction of the French Cinema in the upcoming years–young and beautiful) to inspire this sense of emancipation and courage in you? Didn’t we have a few Iranians, women who nuded themselves FULLY without aesthetics, a few months ago when they fought the cause and the safety of Alia of Egypt?
Sometimes, it is good if we pause and realize how videos inspire floral romanticism in us, I think. In this way, we avoid falling in trap of reactionary political sensationalism–which has plagued our history for so long. This is not about “fearing” and hiding from the IRI or from prejudice. this is about realizing the sources of that which unravelsbefore our eyes, in this age of persuasion.
واقعاً شجاعت گلشیفته را بایستی به او تبریک گفت، کار او کمتر از کار فاطمه قره العین در بیش از ۱۶۰ ساله پیش که نبود شاید هم بیشتر بود. او حجاب خودرا در جامع مردان برداشت.
salam
fogholade bood,be nazare man besyar ziba o sahih o shafaf masaeeli ke vojood dasht ro bayan farmoodid,bande az samime ghalb az shoma golshifte farahani va nevisande bozorgvaro fahmide sepasgozaram,sepasgozaram chon fahme nafahmidanharo asan kardid,mamnoonam chon harfe dele besyari az ensanharo namayesh dadino bereshtee tahrir daravordin,dooosetooon daram o behetoon eftekhar mikonam
واقعا زیبا نوشته بودی لیلی عزیز
با تمام وجودم افتخار می کنم به اینکه فردی، اینطور زیبا و دقیق، حرف های دل خیلی از ما رو زد
عالی بود
لیلی عزیز
شادمانم کردی با این نوشته
بسیار چیزها را که در دل داشتم بهتر از من گفتی
Goli ba jamalat?????????
for what, to be like a “whore” ,
even in the west ,lots of actors are not willing to be like t his
i think golshifta acted like a very low class “whore”
some women for being famous do not care about their dignity
parviz. Toronto