شیدا صوفی بازیگر سرشناس سینما در میانه بازی در یک فیلم از بارداری اش باخبر می شود. او که معتقد است بارداری و زایمان روی چهره و بدنش تاثیر …
شهروند ۱۲۲۴ ـ پنجشنبه ۹ اپریل ۲۰۰۹
دعوت
کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا
فیلمنامه: ابراهیم حاتمی کیا، چیستا یثربی
مدیر فیلمبرداری: تورج منصوری
تدوین: مهدی حسینی وند
موسیقی: محمدرضا علیقلی
بازیگران: محمدرضا فروتن، مهناز افشار، کتایون ریاحی، مریلا زارعی، گوهر خیراندیش، ثریا قاسمی، رضا بابک، سیامک انصاری، محمدرضا شریفی نیا، فرهاد قائمیان، مجید مشیری، سارا خویینی ها، سحر جعفری جوزانی، آناهیتا نعمتی، هدا ناصح، نگار فروزنده، مژگان جودی
اپیزود اول: شیدا صوفی بازیگر سرشناس سینما در میانه بازی در یک فیلم از بارداری اش باخبر می شود. او که معتقد است بارداری و زایمان روی چهره و بدنش تاثیر منفی خواهد گذاشت، علیرغم اصرار همسرش تصمیم به سقط جنین می گیرد…
اپیزود دوم: یک زوج کارگر شهرستانی در تهران متوجه می شوند که به زودی بچه دار خواهند شد. زن جوان از ترس فقر و از دست دادن امکان کار در خانه ها مصمم به سقط جنین می شود، اما برخورد با پیرزنی مشکوک آنها را در مسیر دیگری قرار میدهد….
اپیزود سوم: زنی میانسال و مذهبی در مراسم خاکسپاری یکی از دوستانش از طریق تلفنی که از آزمایشگاه به او می شود پی به بارداری ناخواسته اش میبرد. او که زایمان را در این سن و سال شرم آور میداند ابتدا این قضیه را از خانواده پنهان میکند، اما بعد از رو شدن قضیه به کمک دخترش تصمیم به سقط جنین می گیرد….
اپیزود چهارم : مسئول سونوگرافی که در سه اپیزود قبل هم حضور داشته و زنان باردار به او مراجعه می کردند خود پس از سالها نازایی با تخمک اهدایی زنی دیگر سرانجام باردار می شود. او که نمی خواسته همسرش از هویت زن اهدا کننده تخمک با خبر شود طی یک اتفاق پی به رابطه همسرش با این می برد….
اپیزود پنجم: بهار زن جوانی است که به دلیل نازایی مجبور به جدایی از همسر سابقش شده و با مرد متاهل و متمولی رابطه دارد که در ضمن به عنوان مترجم این شخص نیز کار میکند. وقتی بهار متوجه بارداری اش می شود همسرش با تحکم از او می خواهد تا سقط جنین کند. او میان احساس مادر شدن پس از سالها نازایی و درخواست شریک زندگی اش یکی را باید انتخاب کند….
ابراهیم در آتش…
حدود ده سال پیش به هنگام نمایش فیلم آژانس شیشه ای در شهر کلن آلمان از حاتمی کیا پرسیدم که تا کی قرار است موضوع فیلمهاش درباره جنگ و بازماندگان جنگ باشد. او پاسخ داد تا زمانی که فیلم می سازد از این موضوع دور نخواهد شد. حتی از کسی هم شنیدم که گویا چند سال پیش هم در جایی گفته بود که "اگر فیلمی ساختم که مضمونی غیر از جنگ داشت آن را آتش بزنید". به هر حال نیت شخصی من از سئوالی که ده سال پیش کردم این بود که حالا لزوما نباید به عنوان یک فیلمساز جنگی مطرح باشی، بلکه به عنوان یک فیلمساز می توانی توانایی خودت را در زمینه کارگردانی موضوعات دیگر اجتماعی نیز محک بزنی. سرانجام گویا ایشان به درخواست من و امثال من پاسخ مثبت داد و با ساخت سریال حلقه سبز که آنهم مضمونی غیرجنگی داشت مقدمه ساخت اولین فیلم سینمایی غیرجنگی اش به نام دعوت را فراهم کرد. یک فیلم پر اپیزودیک که شاید در سینمای ایران شبیه به آن را نداشته باشیم. چون این نوع فیلمها در سینمای ما عموما سه اپیزودی بوده اند. مضمون هر پنج اپیزود در مورد سقط جنین و نکوهش این عمل است. فیلمساز پنج زن از پنج طبقه مختلف جامعه را در موقعیتی قرار داده که خبر بارداری شان آنها را با بحران تصمیم گیری روبرو می کند. اگر بخواهم به دور از هرگونه مقدمه چینی و حاشیه روی درباره دعوت یک جمله بگویم اینست که دعوت فیلم بسیار متوسطی است که بجز اپیزود زن میانسال مذهبی و طنز موجود در این اپیزود که به جنس سینمای حاتمی کیا نزدیک است، هیچکدام در ردیف سبک و سیاق فیلمسازی او قرار نمی گیرند. منظورم از سبک و سیاق، سینمای جنگ او نیست، بلکه اشاره ام به تکنیک و اسلوب خاص حاتمی کیاست که او را به یکی از بهترین ملودرام سازهای اجتماعی عصر حاضر سینمای ایران بدل کرده است. برای مثال می توان به ضعیف ترین اپیزود این فیلم اشاره کرد که قصه زوج جوانی است که از شهرستان برای کارگری به تهران آمده اند و مرد با یک موتور سه چرخه به کار لوله بازکنی فاضلابها مشغول است و زن هم در خانه ها کارگری میکند. هم قصه و هم بازیها بسیار کلیشه ای و پر اغراق از آب درآمده. بخصوص لهجه ها و آن بازی آزاردهنده محمدرضا فروتن که بارها به بازی های تکراری و بیان لوس و اغراق آمیزش اشاره کرده ام و نمی دانم اگر در فیلمهایی مثل شب یلدا و به آهستگی بازی نمی کرد در کارنامه اش چه حرفی برای گفتن داشت. از طرفی هم گمان می کنم حاتمی کیا با رفتن به سوی فیلمهایی مثل دعوت و دور شدن از سینمای جنگ که توانایی اش در این حیطه رقم خورده آتشی روشن کرده که معلوم نیست او را سرانجام به گلستان می نشاند یا به خاکستر!
من بر خلاف بسیاری از مخالفان فیلم دعوت معتقد به این نیستم که چرا حاتمی کیا از سینمای خودش یعنی جنگ فاصله گرفته و به موضوعی که از جنس خودش نیست رو آورده، اتفاقا من این حرکت او را اعتماد به نفس او در کارگردانی اش می دانم و اینکه حاتمی کیای فیلمساز را فقط به سینمای جنگ منگنه نکنیم. اشکال من اتفاقا به ساختار فیلم است و اینکه میدانم او یک فیلمساز تواناست و همانطور که اشاره کردم یک ملودرام ساز موفق که می توانست دعوت را به اثری درخشانتر از آنچه که می بینیم تبدیل کند. حکایت حاتمی کیا و فیلم ضعیف دعوت حکایت همه فیلمسازان خوب ماست که گویی در یک دایره ای افتاده اند که برای ساخت یک فیلم خوب که یادآور حداقل یکی از کارهای درخشان سابقشان باشد دچار طلسم شده اند. تقوایی که فیلم نمی سازد، مهرجویی علی سنتوری می سازد، بیضایی با آخرین فیلمش که ندیده ام با برخورد سخت و منفی بسیاری از منتقدان روبرو می شود! کیمیایی که سالهاست از آثار به یاد ماندنی اش فاصله گرفته، علی حاتمی هم که چشم از دنیا و سینما فرو بسته، از پناهی و قبادی که چند سالی ست خبری نیست و چهره جهانی ما کیارستمی هم که با سینمای ایران حشر و نشری ندارد. در این بین چشم به چند فیلمساز نوپای جوانتر مثل اصغر فرهادی، پرویز شهبازی و حمید نعمت الله بسته ایم تا مگر اینها این طلسم را برای پیشکسوتان ما باز کنند!
فیلمی کوتاه برای انسانیت فراموش شده ما
Chicken A LA Carte
نویسنده و کارگردان : فردیناند دیمادورا
محصول ۲۰۰۵ فیلیپین
فیلم منتخب تماشاگران در جشنواره جهانی برلین
چندی پیش فیلمی به دستم رسید تا نظرم را درباره آن بنویسم. ابتدا فکر کردم یک فیلم بلند است، اما با پایان یافتن سریع آن پی به زمان شش دقیقه ای فیلم بردم و نم اشکی که بر چشم من مانده بود. شاید صدها فیلم بلند و بی محتوایی که در این چند سال اخیر چه در سینمای ایران و چه در سینمای جهان دیده ام به اندازه این شش دقیقه بر روح و انسانیت از یاد رفته ما تلنگر نزده باشد. درباره این فیلم کوتاه حرفی نمی توان زد جز آنکه آن را برای یکبار هم شده تماشا کرد و صحنه های آن را به خاطر سپرد.
این فیلم را می توانید از طریق اینترنت و با مراجعه به سایت :
http://www.cultureunplugged.com/play/1081/Chicken-a-la-Carte
تماشا کنید.