اعتیاد یکی از معضلات مهم و اساسی در جوامع مختلف جهان است.  این موضوع طی سالهای متمادی به یکی از سوژه های اصلی در سینما و ادبیات مبدل شده است.


شهروند ۱۲۳۳  پنجشنبه ۱۱ جون  ۲۰۰۹


 

(۱)


 

گفت وگوی شهروند با دکتر عباس آزادیان، روانپزشک


 


 

اعتیاد یکی از معضلات مهم و اساسی در جوامع مختلف جهان است.  این موضوع طی سالهای متمادی به یکی از سوژه های اصلی در سینما و ادبیات مبدل شده است. اگرچه واژه اعتیاد به صورت جامع، وابستگی به هر چیز مادی و غیر مادی را شامل می شود، اما نام اعتیاد با مواد مخدر و کلمه معتاد با فردی که مواد مخدر مصرف می کند مترادف گشته است. در حالی که اعتیاد می تواند به مواد مخدر، الکل ، قمار و غیره نیز اطلاق شود. در این مطلب قصد داشتم به مقوله اعتیاد در سینما بپردازم . به همین خاطر قبل از هرچیز لازم دیدم که با یکی از کارشناسان با علم و تجربه گفت وگویی داشته باشم تا به صورت علمی با این واژه و ریشه ها و پیامدهای آن آشنا شویم و سپس به موضوع اعتیاد در سینما پرداخته و فیلمهای سینمایی مرتبط با این موضوع را  در سینمای ایران و جهان معرفی  کنم. از آنجا که این موضوع بسیار طولانی شد به ناچار بخشهایی از گفتگو را کوتاه کرده و کل مقاله را به دو بخش تقسیم کردم. بخش اول گفتگو با دکتر عباس آزادیان روانپزشک با تجربه مقیم شهر تورنتو است که از چهره های شناخته شده در جامعه ایرانی و از علاقمندان و پشتیبانان رویدادهای فرهنگی و همچنین از همکاران بخش پزشکی تحریریه ی شهروند است. بخش دوم به طور خاص به مقوله اعتیاد در سینما اختصاص خواهد داشت.

عارف محمدی


 

اعتیاد بیشتر وابستگی  یا سوء استفاده است


 


 

ابتدا تعریفی از واژه اعتیاد داشته باشیم. اعتیاد به چه چیزی اطلاق می شود؟


 

ـ در مسئله تعریف  اعتیاد اختلاف نظرهایی وجود دارد. جالب است که اگر شما مهمترین کتاب روانپزشکی را که در سراسر دنیا مورد تایید است و به عنوان مرجع استفاده می شود را در نظر بگیرید واژه اعتیاد را داخل آن نمی یابید. اگر هم در این کتاب از واژه اعتیاد استفاده شده باشد به خاطر اینست که بگوید واژه ی علمی ای نیست. ما در چارچوب دایره لغات روانپزشکی به جای واژه اعتیاد از دو لغت دیگر استفاده می کنیم. یکی Abuse یا سوء استفاده (سوء مصرف) و دیگری لغت  Dependencyوابستگی.  در واقع می توان گفت که اعتیاد را از این زاویه به دو دسته تقسیم می کنیم. یکی سوء استفاده کردن از یک ماده مخدر و دیگری هم وابسته شدن به یک ماده است. سوء استفاده کردن دلیل خودش را دارد یعنی از یک چیز بیش از اندازه استفاده کردن. یعنی با اینکه ماده مخدر روی حالتهای روحی و جسمی شخص تاثیر منفی می گذارد، اما باز هم به استفاده از آن ادامه می دهند. در واقع کارهایی برای به دست آوردن یا تامین آن ماده می کنند که نباید بکنند و گاه ازحد معقول برای به دست آوردن آن ماده خارج می شوند. این تعریف سوء استفاده می شود.

وابستگی دو حالت دارد. وابستگی روحی و وابستگی جسمی. وابستگی جسمی اینست که وقتی شخص آن ماده را ترک می کند دچار مشکلات جسمی و عوارض  آن می شود. برای مثال کسی که در روز چهار لیوان قهوه می خورد اگر یک روز نخورد چه اتفاقی برایش می افتد. اگر هیچ عارضه فیزیکی نداشته باشد می گوییم وابستگی فیزیکی ندارد، ولی اکثر افراد سردرد می گیرند و بی حوصله و عصبی مزاج می شوند و این نشان دهنده عوارض فیزیکی  ترک است. در حالت دوم فرد ممکنست وابستگی فیزیکی نداشته باشد، اما وابستگی روحی پیدا کند. وابستگی روحی به این شکل است که شخص مدعی می شود که می خواهد این ماده را ترک کند اما احساس میکند توانش را ندارد و یا آنچنان به آن محتاج است که قادر به ترک آن نیست.  پس وقتی تعریف اعتیاد پیش می آید بیشتر به وابستگی یا سوء استفاده می پردازیم و بر آن اساس گرایش افراد را به الکل یا مواد مخدر بررسی می کنیم.


 


 

گرایش به مواد مخدر در چه مراحلی شکل می گیرد؟ چون به مراحل اولیه این پدیده کمتر پرداخت شده. مثلا خیلیها می گویند "ما که تفننی می کشیم"…


 

– اصولا هیچ کس از همان ابتدا عنوان نمی کند که من می خواهم به سیگار یا تریاک معتاد شوم  یا الکلی شوم. پس معمولا برای اکثر افراد به شکل تفننی و ساده شروع می شود. مثلا در جمعی که هستیم، یک عده سیگار می کشند و من هم برای اینکه همرنگ جماعت بشوم آنها را همراهی می کنم.  سیگاری دود می کنم و یا یک لیوان مشروب می خورم. برای یک دسته از  افراد همین تفنن و یا همرنگ جماعت شدن است که به مرور تداوم پیدا می کند و به آنجا می رسد که متوجه می شوند وابسته شده اند و اگر مرتب مصرف نکنند دچار مشکل می شوند. و طبق تعریفی که کردیم از لحاظ جسمی و روحی مشکل پیدا می کنند. در حال حاضر با وجود مواد مخدری که به شکل قرصهای رنگارنگ توزیع می شود، جوانها به کلوبهای شبانه که می روند، بعد از سه، چهار ساعت رقص خسته می شوند و یک نفر هم به آنها قرصی می دهد که با آن انرژی کاذب پیدا می کنند و چند ساعت بیشتر می رقصند. اینها با مصرف این قرصها به اصطلاح High و پر از انرژی می شوند و دچار لذت خاصی می شوند. خوب، این لذتی که به شکل تفننی ایجاد شده کم، کم می تواند تداوم پیدا کند و وقتی که همیشگی شد به اعتیاد تبدیل می شود. پس آنها که از واژه تفننی استفاده می کنند الزاما به این معنا نیست که در معرض خطر وابستگی و اعتیاد نیستند بلکه به این مرحله هم مسلما خواهند رسید. گروه دیگری هستند که تحت شرایط خاصی وابستگی پیدا کرده اند. مثلا در کودکی در خانواده ای بزرگ شده اند پدر یا مادر  معتاد بوده و بدون اینکه شخص متوجه شود به مواد گرایش پیدا کرده است. کسانی هم هستند که از مواد به عنوان یک راه گریز یا درمان استفاده می کنند. مثلا اگر مشکل خاصی دارند، فکر می کنند که با خوردن مشروب یا کشیدن مواد مخدر مشکل جسمی آنها حل می شود که گاهی هم همینطور است. ولی بعد که تداوم پیدا می کند عوارض دیگری گریبانگیر آنها می شود. پس به طرق مختلف افراد می توانند در معرض وابستگی قرار بگیرند.


 


 



 

نقش بیولوژی بدن در گرایش و عدم گرایش به اعتیاد چیست؟ برای مثال عده ای از دود و الکل متنفر هستند و یا به قولی با سیستم بدنیشان سازگاری ندارد و بالطبع گرایش به این نوع مواد یا مایعات ندارند و عده ای بالعکس دارند. این مسئله چقدر از لحاظ علمی صحت دارد؟


 

ـ مسلما صحت دارد. عوامل مختلفی در اعتیاد نقش دارند. یکی از آنها ژنتیک است. بعضی ها از لحاظ ژنتیک استعداد بیشتری برای معتاد شدن نسبت به دیگر افراد دارند. بر اساس مطالعات و مشاهدات افرادی که در خانواده هایی به دنیا می آیند که پدر یا مادر معتاد هستند خطر ابتلا به اعتیادشان خیلی بیشتر از بچه هایی  است که در خانواده هایی به دنیا می آیند که والدین اعتیاد ندارند. خوب در اینجا این پرسش پیش می آید که علت بالا رفتن خطر اعتیاد در این بچه ها چیست؟ دو حالت می تواند داشته باشد. یکی اینکه مصرف مواد مخدر از طرف پدر و مادر را می بینند و یاد می گیرند  و وابسته می شوند. یک امکان دیگر هم اینست که در مغز و بدنشان نوعی آمادگی برای معتاد شدن وجود دارد. آما چطور می توان به اینها پی برد؟

محققان دست به کار جالبی زدند. اینها  بچه هایی که پدر و مادرشان معتاد بودند و موقع تولد به دلایلی از پدر و مادر جدا شده بودند را بررسی کردند. برای مثال در سیستمهایی که سازمانهایی برای حمایت از این بچه ها وجود دارد، این کودکان را از خانواده های معتاد جدا کردند و به خانواده های دیگری سپردند که مسئولیت بزرگ کردن بچه ها را به عهده گرفتند. خوب اینها سوژه جالبی برای تحقیق هستند که اگر ژنتیک باشد خطر وابسته شدن به مواد مخدر این بچه ها به همان اندازه است که اگر نزد خانواده خودشان بودند. خوب، اگر ژنتیک نباشد و نقش محیط باشد اصلا خطری وجود نخواهد داشت یا خطرش در حد هرکس دیگری است که در همان خانواده معمولی بزرگ شده است که پدر و مادرشان اعتیاد ندارند. به طور خلاصه این مطالعات نشان می دهد که هم شرایط محیطی نقش دارد و هم اینکه اینها از لحاظ ژنتیک یا آمادگی بیشتری داشتند یا استعداد معتاد شدن را داشتند. حال این پرسش پیش می آید که ژن چه کاری انجام می دهد که این استعداد را بارور می سازد؟ به اشکال مختلف این قضیه صورت می گیرد. یکی اینکه کبد بعضی ها به سرعت ماده خارجی ای که داخل آن می شود را از بین می برد و  خنثی می سازد . در صورتی که برای عده دیگری اصلا اینطور نیست. برای مثال کبد یک سری افراد الکل را فورا از بین میبرد و چیز زیادی از آن باقی نمی ماند. شما اگر برای مثال یک بطری آبجو بخورید خیلی سریع اثرش از بین می رود و تاثیر چندانی نمی گذارد. کسان دیگری هستند که اگر یک بطری آبجو بخورند کبدشان طوریست که همه آن آبجو وارد سیستم خون آنها می شود. خوب در این صورت چه کسی بیشتر در معرض اعتیاد است. مسلما گروه اول. چون گروه دوم یک آبجو خورده و با همان یک آبجو تقریبا به حالت مستی رسیده و احتمال اینکه بخواهد آبجوی دوم را بخورد خیلی کم است. چون دچار خطر خواب آلودگی و یا حتی تهوع و سردرد و غیره می شود و به همین خاطر سعی می کند به آبجوی دوم نرسد و در نتیجه وابسته هم نمی شود. حالا در گروه اول شخص آبجوی اول و دوم و سوم را می خورد و به چهارمی که می رسد تازه یک مقدار تاثیر آن را حس می کند. خوب مسلما این فرد به خوردن بیشتر مشروب عادت می کند  و بعد هم به مشروبهای سنگین تر ختم می شود. البته این قضیه فقط در مورد مشروب نیست، بلکه در مورد داروها هم صدق می کند.

اصولا هر ماده مخدری که ما به آن اعتیاد پیدا می کنیم به خاطر اینست که یک ماده ی مشابه آن و یک سیستم مشابه آن درون بدن ما وجود دارد، چون اگر وجود نداشت اصلا بدن به چنین موادی واکنش نشان نمی داد. مثلا الکل به این خاطر روی بدن ما اثر می گذارد، چون سیستمی در بدن هست که چیزهای مشابه الکل روی این سیستم کار می کند  و حالت آرام و خواب آلود شدن را ایجاد می کند. الکل هم روی آن سیستم کار میکند و به همین خاطر هم تاثیر می گذارد. یک سیستمی وجود دارد که به آن سیستم تریاک درونی می گوییم و حالت ضد درد و تأثیر دارویی دارد. وقتی که درد ایجاد می شود این سیستم شروع می کند به تولید موادی مثل تریاک و در واقع پادزهری ترشح می کند که ضد درد است و اصطلاحا به آن اندورفین می گویند. اندورفین در واقع همان تریاک است. اما تریاکی که خود بدن ترشح می کند. حالا اگر این سیستم شما کم کار است شما دوباره اندروفین خیلی زیادی لازم دارید که این کم کاری را جبران کند یا این سیستم را فعال کند. این کم کاری به دلایل ژنتیکی و بیولوژیکی عموما می تواند اتفاق بیافتد. در این حالت فرد به اندروفین و تریاک زیادی نیاز دارد که روی آن سیستم کار کند و تاثیر بگذارد. اگر کسانی که سیستم  اندروفین آنها در درون کم فعالیت است  در معرض  کشیدن تریاک قرار بگیرند عملا خیلی سریع وابسته می شوند. چونکه سیستم کم کار است و با مصرف تریاک سیستم فعال می شود و ناگهان احساساتی پیدا می کنند که قبلا نداشتند و به همین خاطر تریاک وابستگی سریعتری برایشان ایجاد می کند.

سیستم دیگری وجود دارد به نام دوپامین. دوپامین یک ناقل شیمیایی است  و یک نقش مهم آن اینست که در سیستم جایزه ای بدن Reward System فعال است و این سیستم را تحریک می کند.

وقتی یک نفر شما را تشویق می کند، سیستم دوپامین بدن فعال می شود و یک جایی داخل مغز تحریک می شود و در نتیجه احساس خوبی به انسان دست میدهد. خوب اگر این سیستم حساس باشد کسی که ماده مخدر مصرف می کند خیلی بیشتر لذت می برد و در نتیجه بیشتر وابسته می شود. تصور کنید آدمهایی را که پشت میز قمار نشسته اند. چهار، پنج هزار دلار باخته اند،  اما باز هم قدرت اینکه قمار را رها کنند ندارند. چون که دچار لذت و هیجان هستند. انگار که دکمه ای در مرکز لذت این آدمها قرار دارد و مدام آن را فشار می دهند. حتی اینها که ساعتها جلوی بازیهای کامپیوتری هستند نیز همین حالت را دارند.

برگردیم به جواب پرسش شما و اینکه مسلما جنبه بیولوژیکی دارد. انسانها سیستم ژنی و مغزی متفاوتی دارند. در نتیجه ریسکها و خطرهای متفاوتی در وابسته شدن به اعتیاد دارند و این نکته از این لحاظ مهم می شود که مثلا من ادعا کنم که فلانی دو سال است مواد مخدر مصرف می کند و هر وقت دوست دارد مصرف می کند و هروقت دوست ندارد مصرف نمی کند و در نتیجه استفاده تفریحی اعتیاد نمی آورد و نباید نگران شد.  من و شما ممکنست که در این مورد تفاوتهای زیادی داشته باشیم پس چرا دست به این ریسک خطرناک بزنیم. چون که ثابت شده بعضی از افراد با یک بار مصرف بعضی از مواد مخدر برای همیشه به آن وابسته میشوند و دیگر قدرت ترک آن را ندارند.


 

جالب است که این مرکز لذت جدای از اعتیاد گاهی مواقع در موضوعات و مباحث مشترک و مورد علاقه افراد این نشئگی و لذت را به وجود می آورد.


 

ـ مطمئنا اگر روی این مرکز لذت در این افراد آزمایش کنند به نتیجه ای مشابه خواهند رسید. چه بسا همین حالا که من و شما داریم در مورد موضوعی صحبت می کنیم که از آن لذت می بریم، اگر سیستم دوپامین ما را آزمایش کنند به احتمال زیاد متوجه می شوند که فعال تر از زمانی ست که نشسته بودیم و یک کار معمولی انجام می دادیم.


 


 



 

تفاوت مواد مخدر قدیمی تر مثل تریاک یا هروئین با نوع جدید آن که بیشتر شامل انواع قرص ها می باشد چیست؟ مواد مخدر در حال حاضر شیمیایی هستند و اثرات آنها بیشتر روی مغز است تا جسم و گاهی به دشواری می توان به اعتیاد طرف پی برد؟


 

ـ شکی نیست. مواد قدیمی طبیعی تر است. به هر حال تریاک و ماری جوانا از گیاه گرفته می شود، اما مواد مخدر جدید شیمیایی است و در آزمایشگاههای شیمیایی ساخته می شود و مشکلات متفاوت ایجاد می کند. یکی از این مشکلات مبارزه با این مواد است.  برای مثال تریاک در جاهای معدودی از دنیا کشت و به عمل می آید و به جاهای دیگر فرستاده می شود، به همین خاطر راههای مبارزه با آن راحت تر است. مثلا جلوگیری از ورود آنها در مرزها.  ولی ساخت برخی مواد شیمیایی جدید آنچنان آسان است که هر کسی که یک مقدار علم شیمی می داند و امکانات آنرا دارد، می تواند در خانه اش این مواد را درست کند.  حداقل در هر کشوری می تواند ساخته شود و در نتیجه کنترل آن برای نیروهای مبارزه با مواد مخدر سخت تر است. پس یک مسئله برخورد لجستیک و مبارزه با آن است. مسئله دوم تاثیری است که روی انسان می گذارد. ببینید مواد جدید روی قسمتهای  مشخص تر و دقیقتر مغز  کار می کنند. در نتیجه اولا سریعتر روی بدن اثر میگذارند و دوم اینکه تاثیرات روحی و روانی بیشتری دارند. متاسفانه به همین دلیل تاثیرات برخی از آنها عمیق و ماندگار است. برای مثال کسی که پی. سی. پی مصرف می کند (پی. سی. پی یک نوع ماده ی سنتز شده است که به شکلهای مختلف از جمله قرص ارائه می شود. Angel Dust  یا گرد فرشته یکی از این پی. سی. پی ها ست). خوب شخص ممکنست این را مصرف کند و تا سه روز هم خودش متوجه نشود که یک حالت بیماری روحی پیدا کرده است.  بعد از سه روز متوجه می شود که توهم پیدا کرده و یا چیزهای غیر واقعی می بیند و در کل یک چنین حالتهایی  به او دست میدهد.


 

فاصله طبقاتی چه نقشی در افراد معتاد از لحاظ بازتابهای فیزیکی و روحی و روانی دارد. برای مثال کمتر دیده می شود که افراد پولداری که مواد مصرف می کنند از لحاظ ظاهری دچار تغییرات فاحشی شوند. چون هم مواد خودشان را به موقع تهیه می کنند و هم از تغذیه خوبی برخوردار هستند. این تاثیرات در طبقات غنی و فقیر را چطور ارزیابی می کنید؟


 

ـ فاصله طبقاتی از دو لحاظ تاثیر دارد. یکی  تفاوت طبقات مختلف از لحاظ شکل وابسته شدن به مواد مخدر است. به طور کلی آدمهایی که از لحاظ اقتصادی و اجتماعی در طبقه پایین تری قرار دارند بیشتر به مواد مخدر معتاد می شوند. این به این معنا نیست که طبقات بالا وابستگی پیدا نمی کنند. این مسئله در میان هنرپیشگان و خوانندگان که مردم توجه بیشتری به آنها دارند مشهودتر است. اینها با اینکه از لحاظ مالی در شرایط بسیار خوبی به سر می برند ولی باز هم دچار اعتیاد به مواد مخدر می شوند و خوب قسمت بعدی جواب شما اینست که بعضی از آنها جان خود را به خاطر مصرف زیاد مواد مخدر از دست می دهند یا به خاطر شرایط نامناسب و نحوه نامطلوب استفاده از مواد جان می سپارند. بارها شنیده ایم که هنرپیشگان یا خوانندگان معروف به خاطر مصرف زیاده از حد این مواد جان داده اند. به طور کلی افراد همه ی طبقات دچار اعتیاد میشوند ولی عوارض و عواقب اعتیاد در طبقات پایین شدیدتر و عمیقتر است.

به طور کل باید اینطور خلاصه کنم که تفاوت در نحوه اعتیاد و عوارض آن در طبقات مختلف متفاوت است، اما کلا هرکس که دچار اعتیاد بشود و هر ماده ای را مصرف کند و یا زیاد مصرف کند دچار این عوارض خواهد شد و مهم هم نیست که از چه طبقه اجتماعی باشد.


 

یک عده از هنرمندان به خاطر درک شخصی یا با شنیدن تجربیات دیگران به این نتیجه رسیده اند که مثلا اگر یک بازیگر هستی با استفاده از مواد مخدر می توانی نقش خودت را بهتر ایفا کنی. برای مثال در سینما و تئاتر داشتیم هنرمندانی که برای رسیدن به این نقطه در نهایت به شدت معتاد شدند  و تا آخر عمر هم قادر نبودند بدون توسل به مواد مخدر کاری انجام دهند. یعنی طوری جا افتاده بود که به واسطه مواد مخدر و نشئگی آنست که این هنرمندان در حس فرو می روند. در این باره چه نظری دارید؟


 

ـ در میان صحبتهایم به یک نکته  اشاره کردم که برخی برای تفنن از مواد مخدر استفاده می کنند و برخی هم به قول شما برای حل یک سری از مشکلاتشان و اینکه از این مواد نفعی ببرند. فرض کنید من یک آدم خجالتی هستم و قرار است در جمعی حضور داشته باشم. با خوردن کمی مشروب آرام می شوم و خجالتم کمتر می شود و شروع به حرف زدن می کنم. یواش یواش به این سیستم عادت می کنم، چون حس می کنم برایم خوب است و شروع به استفاده مرتب از آن می کنم. بعد هم به آن وابسته می شوم. پس مسلما یک تاثیر اینگونه دارد.

چندی پیش در کنسرت   Red Hot Chili Paperکه یک گروه مهم و قدیمی برجسته راک است، بودم. اینها دو ساعت بدون لحظه ای درنگ و توقف بالا و پایین پریدند و اینطرف و آنطرف رفتند و پشت سر هم خواندند. با خودم فکر میکردم اینها ۲۵ سال است که می خوانند و احتمالا باید ۴۰ تا ۵۰ سال سن داشته باشند. اینها چطور می توانند دو ساعت بی وقفه این مقدار حرکت و انرژی داشته باشند. خوب آیا اینها مواد مخدر انرژی زا مصرف کرده اند یا نه؟ پس شکی نیست که این مواد مخدر به خاطر تاثیری که روی مغز و بدن می گذرانند، می توانند تاثیر ایجاد کنند و این تاثیرات در کوتاه مدت می تواند مثبت باشد. ولی هشدار من اینست که تاثیر دراز مدت آن به شدت منفی خواهد بود  و عوارض آن به قدری است که نه تنها به نفع آن نمی ارزد، بلکه خطرات بعدی جدی به همراه دارد.


 

 با توجه به این توضیحات آیا برای یک آدم خجالتی روشهای طبیعی هم در رفع این مشکل وجود دارد؟


 

ـ مسلما روشهای متعدد درمانی وجود دارد. حتی از لحاظ دارویی هم می توانیم داروهایی که تاثیر منفی کمتری دارند را تجویز کنیم. بجز اینها هم یک سری روشهای رفتار درمانی  وجود دارد که برای اینگونه افراد می توان به کار برد تا احساس خجالتشان از بین برود و اجتماعی تر بشوند.


 

پس عدم آگاهی و شناخت یکی از عواملی است که برخی آدمها را به جای استفاده از روشهای درمان طبیعی به سوی مواد مخدر می کشاند؟


 

ـ بله. استیگما به معنی منفی نگاه کردن جامعه به بیماریهای روانی  هم تاثیر دارد. چرا که هنوز هم خیلیها دوست ندارند به روانپزشک مراجعه کنند. چرا که معتقدند مراجعه به روانپزشک مترادف است با بیماری جنون در آنها. یعنی که باید دیوانه باشند که به روانپزشک مراجعه کنند. ولی این نگاه منفی در حال تغییر است.


 

خیلی ها این تئوری را شایع کرده اند که فرد معتاد نمی تواند برای همیشه اعتیادش را ترک کند و در یک فرصت و شرایط به وجود آمده دوباره شروع به استعمال مواد مخدر می کند. شما چه نظری دارید؟


 

ـ این نگرش به طور کل غلط است و یک کلی گویی است. هستند کسانی که معتاد بودند حتی در سنین خیلی بالا با موفقیت آن را کنار گذاشتند. ولی یک نکته را نباید فراموش کرد و آن اینست که کلا کسی که قبلا معتاد بوده و اعتیادش را ترک میکند، امکان بازگشتش به اعتیاد همیشه وجود دارد و خطرش هم کم نیست. ولی این به آن معنا نیست که توان ترک را نداشته باشد و یا در این زمینه موفق نباشد. این فرد باید به سمت فضاهایی که او را به سوی استفاده مجدد از مواد هدایت میکند نرود. مثلا در جمع دوستان معتاد به مواد مخدر حضور نداشته باشد. چون بازگشت به جمعی که در آن بساط مواد مخدر چیده شده تداعی لحظاتی است که او لذت میبرده و ممکنست روز اول و دوم مقاومت کند، اما کافیست که یک مشکل و نگرانی برایش پیش بیاید که زمینه را برای گریز از این مشکلات با کشیدن مواد مهیا سازد. در آن شرایط دشوار دیگر فرد نمیتواند مقاومت کند و به اعتیاد دوباره کشیده میشود.


 

* بخش دوم این مطلب با عنوان اعتیاد در سینما در شماره بعد منتشر خواهد شد.