دراین روزها که بهترین فرصت برای خواندن کتاب و دیدن فیلم است، در میان فیلم های خوب و بد غیرایرانی، و فیلم های بد ایرانی با فیلمی مواجه شدم که تا انتها قابل دیدن بود، کمبود هایی داشت، ولی در کل از آن دست فیلم ها بود که در انتها تو را به فکر وامی دارد؛ فیلمی به نام  “هفت و نیم ” از برادران ” محمودی”.

نوید محمودی” کارگردان و “جمشید محمودی” تهیه کننده. دو برادر متولد افغانستان اند . ۷-۶ ساله بودند که به اجبار به ایران مهاجرت می کنند و بیش از سی سال است که در ایران زندگی می کنند. من از این دو برادرچند سال پیش  فیلم  خوش ساخت دیگری دیدم به نام “چند متر مکعب عشق ” که البته در آن فیلم جای  دو برادر عوض شده بود. یعنی جمشید کارگردان بود و نوید تهیه کننده.  در این دو فیلم – و احتمالا فیلم های دیگر که من متاسفانه امکان دیدنشان را ندارم- دغدغه این  دو برادر، معضلات و گرفتاری های افغانستانی های مقیم ایران است. زمانی که فیلم  “چند متر مکعب عشق ”  را دیدم، بسیار خوشم آمد. مرا به یاد فیلم یک مهاجر ترک در آلمان انداخت .  فیلم “۴۰ متر مربع ” ساخته “ته فیک باصر” که در سال ۱۹۸۶ در آلمان ساخته بود.

هر دو فیلم نگاه مهاجری ست به فرهنگ خود در کشور میزبان! من از هردو فیلم خوشم آمد و هردو فیلم را چندین بار دیده ام . با این مقدمه برمی گردم به بهانه ی  اصلی این نوشتارم.

فیلم “هفت و نیم” فیلمی ست که در هفت اپیزود می خواهد مشکلات دختران و زنان افغان، ایرانی و همه زنان جامعه های مذهب زده را مطرح کند. هفت دختر افغان و ایرانی قرار است هفته ی بعد، روز جمعه عروسی کنند، و درگیر بکارت و دگر جنسی  هستند. فیلمساز برای گرفتن  مجوزساختن فیلم آگاهانه مشکلات دختر افغان را  مطرح می کند، حتی اپیزود اول دختر با زبان دری صحبت می کند، ولی بعد زبان عوض می شود.

فیلم ساز در این هفت اپیزود، نشان می دهد که چگونه کارگزار جامعه مردسالار مذهبی، خود زنان هستند که نقش پلیس را برای همجنسان خود بازی می کنند. فیلم در اپیزودهای مختلف به وضعیت زندگی دختران در جامعه مذهب زده می پردازد، مشکلات جنسیت، مهاجرت، ازدواج اجباری، و رنج هایی که با آن مواجه هستند را به تصویر می کشد.

این فیلم هفت اپیزودی، موفق است، چرا که خلاف سینمای امروز ایران که بسیار کند است، با ریتمی مناسب در کوتاهترین زمان درهر اپیزود  محتوای آن  اپیزود را به صورت سکانس پلان در یک لوکیشن نشان می دهد.

هر اپیزود فقط در یک لوکشین اتفاق می افتد که می تواند برای کار سینمایی خسته کننده باشد، ولی در این فیلم کارگردان موفق است و نمی گذارد فیلم به ورطه خستگی کشیده شود. مثلن در اپیزود اول که در خیاط خانه است، کارگردان با دکوپاژ زیبا در میان مانکن ها و پارچه ها فضای زیبایی می سازد، و یا در اپیزودی که قرار است دختر از دختر نبودن خود حرف بزند، در گاوداری ست و گریزهای پدر و دختر بسیار زیباست.  

فیلم بازی های قابل قبولی دارد. البته خوشبختانه سلبریتی در فیلم نیست، و خود این موضوع ارزش فیلم را چند برابر کرده است. چند بازیگر دختر افغانستانی در این فیلم هستند که بازیهای روان و قابل قبولی ارائه می دهند.

به نظر من اگر اپیزود قراردادی خودکشی را در این فیلم که در اکثر سریالهای ایرانی دیده ایم، نمی گذاشتند برای فیلم بهتر بود. یکی دیگر از اشکال فیلم صحنه آخر است که عروسی هفت دختر را در ماشینهای عروسی در کنار داماد خیلی سریع و نه زیاد فوکوس نشان می دهد، که فکر می کنم  این سکانس اضافی بود و احتمالا سکانسی فرمایشی. 

فیلمبرداری خوب مهران ممدوح در لوکیشن های محدود نیز از امتیازات فیلم می باشد. ولی متاسفانه نورپردازی نه تنها به ارزش فیلم اضافه نکرده، بلکه از آن هم کاسته است.  موسیقی فیلم اگر توسط موزیسین زن ساخته می شد، شاید می توانست فاصله بین موزیک و فیلم را کم کند. 

برادران محمودی این فیلم را به مادرشان تقدیم کرده اند، به زنی از جامعه مذهب زده ضد زن. به سازندگان این فیلم خسته نباشید می گویم، هم برای این فیلم و هم برای فیلم چند متر مکعب عشق.

به دوستانی که به فیلم های داستانی از جنس سریالهای آبکی “دل” و “آقازاده” و امثال اینها علاقه دارند پیشنهاد می کنم  به سراغ این فیلم نروند، چون خواسته آن ها را برآورده نمی کند.

نویسنده و کارگردان: نوید  محمودی

تهیه کننده: جمشید محمودی

بازیگران: ندا جبرائیلی – هستی مهدوی – آناهیتا افشار – فرشته حسنی – شیدا خلیق – افسانه کمالی – متین حیدری نیا – شادی مختاری – محمدرضا غفاری – علیرضا کمالی نژاد – حسین مهری – علیرضا استادی- زهرا بهروز منش – روژان تقی زاده – رویا جاوید نیا

موسیقی: سهند مهدیزاده

 تدوین: نیما جعفری جوزانی.