سالشمار تاریخ جمهوری اسلامی ایران

ادامه ترورهای خارج کشور

 چهاردهمین شماره ی پیاپی شهروند به رویدادهای سال ۱۳۷۱ می پردازد.  از شماره ۱۳۵۸ مرور سال ۵۸ را آغاز کردیم و بنا داریم رویدادهای مهم این ۳۳ سال حکومت جمهوری اسلامی را در ۳۳ شماره ی شهروند بیاوریم. برای سه سال اول با استفاده از آرشیو روزنامه های اطلاعات و کیهان توانستیم تقریبا به همه آنچه که در آن زمان ها در روزنامه ها منعکس می شد، اشاره کنیم. از سال ۶۱ ما ماندیم و اینترنت، ضمن اینکه بارها از خوانندگانمان تقاضا کردیم در این مسیر ما را یاری کنند و اگر رویداد یا نکته ای باید گفته شود را یادآوری نمایند، یا خاطرات خودشان را از آن سالها برایمان بفرستند. این خاطره ها در همه زمینه ها می تواند باشد، از خانه و مدرسه گرفته تا خیابان و جامعه و زندان.

حاصل این است و می دانیم که کامل نیست.

سال ۷۱ سال ادامه ی ترورهای جمهوری اسلامی بود. ماجرای میکونوس و قتل فرخزاد از مهمترین آنها بودند

 ***

در سال ۱۳۷۱، ایران تحت رهبری سیدعلی خامنه ای و ریاست جمهوری علی اکبر هاشمی رفسنجانی ست. ترورهای خارج کشور همچنان ادامه دارد و دو مورد فجیع آن در این سال اتفاق افتاد.  در این سال شاهد تأسیس سازمان های غیردولتی یا ان جی او های متعددی در ایران بودیم. انجمن همبستگی زنان به مدیریت فاطمه هاشمی و انجمن روزنامه نگاران زن به مدیریت جمیله کدیور در این سال تأسیس شدند.

 

۶ اردیبهشت ۷۱ ـ سانحه هوایی: هواپیمای فوکر-۲۷ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در نزدیکی ساوه سقوط کرد و ۳۹ سرنشین آن کشته شدند.

 

۲۴ اردیبهشت ۷۱ ـ حسن کامکار، موسیقی‌دان، نوازندهٔ ویولن و بنیان‌گذار گروه موسیقی کامکارها در سن ۶۹ سالگی درگذشت.

از کودکی به موسیقی رو آورد. در دوازده سالگی در مدرسه‏ ی «موزیک نظام» استخدام شد. در سن ۱۷ سالگی با سازهای سنتی و به‌ویژه ویولن آشنا شد و این ساز را بدون استاد و با استفاده از نت‌ها و ردیف‌های چاپ شده از ابوالحسن صبا تمرین کرد. او تمام سازهای ایرانی از قبیل سنتور، تار، سه‌تار و کمانچه را بدون استاد فرا گرفت و نیز می‌توانست به راحتی این سازها را کوک کند که نشان‌دهندهٔ استعداد بسیار زیاد او بود.

در سال ۱۳۴۰، اولین هنرستان موسیقی کردستان را با حمایت وزارت فرهنگ آن زمان تأسیس کرد. چندین گروه موسیقی بنیان گذارد. سالیان دراز به جمع آوری و تدوین و ساختن ترانه‌های فولکلور کردی و نت‌نویسی موسیقی پرداخت. وی بیش از ۴۰۰ قطعه و ترانه ساخت.

وی بنیان‌گذار گروه کامکارها در سال ۱۳۴۴ است. ۸ فرزند نوازنده و آهنگساز او هوشنگ، بیژن، پشنگ، ارسلان، قشنگ ، ارژنگ، اردشیر و اردوان در حال حاضر در این گروه فعالیت دارند.

بعدها گروه کامکارها همراه با محمد رضا لطفی، پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده، هستهٔ اولیهٔ گروه‌های شیدا و عارف را بنیان گذاردند و اولین کنسرت‌ها را هم در اوایل انقلاب، اجرا کردند.

 خرداد ۷۱ ـ عباس مهرپویا خواننده و آهنگساز اوایل خرداد ۱۳۷۱ در اثر ابتلا به سرطان در سن ۶۵ سالگی درگذشت.

او زندگی هنری خود را با تئاتر شروع کرد. سپس به موسیقی رو کرد. عود و گیتار را یاد گرفت. وی اولین کسی بود که گیتار برقی را وارد ایران کرد و هم‌زمان به نواختن آن پرداخت. در سفر به هند ساز سیتار را با راهنمایی موسیقیدان هندی راوی شانکار، آموخت. مهرپویا با همکاری ترانه سرایانی همچون پرویز وکیلی، تورج نگهبان و داریوش روشن به اجرای ترانه‌هایی پرداخت.  

۸ خرداد ۷۱ ـ بهرام فره‌وشی  زبان‌شناس معاصر و متخصص زبان‌های ایرانی و فرهنگ ایران باستان بود. او لیسانس زبان فرانسوی را از دانشسرای عالی تهران گرفت. دبیر دبیرستان‌ شد. چند جلد داستان و مجموعهٔ شعر از فرانسوی ترجمه کرد و به چاپ رساند. در همین دوره یک مؤسسهٔ چاپ و انتشارات به نام آتشکده تأسیس کرد.

به تشویق پورداود در سال ۱۳۳۶ برای گذراندن دورهٔ ایران‌شناسی عازم پاریس شد و از دانشگاه پاریس دکترای تمدن و زبان‌ها و ادبیات ایرانی گرفت. سپس به سوئیس رفت و به مطالعه در لهجه‌های ایرانی در دانشگاه برن پرداخت.

بهرام فره‌وشی در سال ۱۳۴۱ به ایران بازگشت و در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران منصوب شد، و مدت بیست سال به آموزش زبان‌های اوستایی، پارسی باستان، پهلوی، اساطیر ایرانی، خط‌های باستانی، گویش‌شناسی ایرانی و تمدن ایران باستان پرداخت.

او مدتی سرپرستی بنگاه ترجمه و نشر کتاب را داشت، و بعدها مدیریت چاپ و انتشارات دانشگاه تهران را به عهده گرفت. در سال‌های دههٔ ۱۳۵۰ برنامهٔ فرهنگ ایران زمین را در تلویزیون ملی ایران تهیه می‌کرد که بینندگان و خواستاران فراوان داشت.

بهرام فره‌وشی، در روز ۸ خرداد ۱۳۷۱ زمانی که برای معالجه به آمریکا رفته بود، در سن ۶۶ سالگی در سن خوزه درگذشت.

۲۰ تیر ۷۱ ـ حمیدرضا پهلوی یازدهمین فرزند رضا شاه پهلوی در ۱۳ تیر ماه ۱۳۱۱ به دنیا آمد. او پس از برکناری و تبعید پدرش با او به آفریقای جنوبی رفت و پس از مرگ رضا شاه در سال ۱۳۲۳ برای ادامه تحصیل به بیروت فرستاده شد ولی پیشرفتی در این زمینه نداشت.

در زندگینامه ی او اشاره شده که اهل خوشگذرانی و بی بندوباری بوده و در سال ۱۳۴۰ از دربار طرد شد و عنوان شاهزادگی از او سلب گردید.

نامبرده به علت عدم ارتباط با خاندان پهلوی، پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ایران را ترک نکرد. او پس از چندی زندانی شد و نهایتا در سال ۱۳۷۱ در سن ۶۰ سالگی به دلیل سکته ی قلبی درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد.

در سایتی دیگر او را شخصیتی گمنام، گوشه گیر، کم حرف و منزوی از جامعه و سیاست که تنها به مطالعه و تفکر در تنهائی عادت داشت، خوانده اند. به نوشته ی سایت “اینشتن و اسلام” حمیدرضا دارای روحیات و طرز تفکر عجیبی بود و اسرارعلمی خود را با نزدیکترین افراد خانواده اش نیز در میان نمی گذاشت. بعد از درگذشت او، هنگامی که یکی از کمدهای شخصی او را جابجا می کردند، زیر آن انبوهی از نوشته های علمی و مقالات به زبان های مختلف از خود او و دعوت نامه های مراکز معتبر بین المللی از او برای مهاجرت به اروپا و امریکا یافته شد، که هیچیک را نپذیرفته بود. 

۲۶ شهریور ۷۱ ـ ترور میکونوس

در ماجرای ترور میکونوس که در رستورانی به همین نام واقع در برلین، آلمان و در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ رخ داد، تعدادی از سران اپوزیسیون کُرد به قتل رسیدند. این ترور تاثیر زیادی بر روی روابط بین ایران و کشورهای اروپایی داشت.

بالا از راست: نوری دهکردی، صادق شرفکندی، فتاح عبدلی، همایون اردلان کشته شدگان ترور فجیع میکونوس

از آنجا که از تاریخ ۲۳ تا ۲۶ شهریور ماه سال ۱۳۷۱ کنگره جهانی احزاب سوسیالیست و سوسیال دمکرات در برلین در حال برگزاری بود، فعالان سوسیال ایران که عموماً از فعالان سیاسی ایرانی و مخالف جمهوری اسلامی ایران بودند از جمله صادق شرفکندی دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران برای شرکت در این مراسم به آلمان رفته بودند. در این میان دعوتی در روز ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ از ۱۵ الی ۲۰ نفر از ایرانیان جهت حضور در رستورانی به نام میکونوس که صاحب آن فردی ایرانی بوده و پاتوق مناسبی برای ایرانی‌های مقیم برلین به شمار می‌رفت، صورت می‌گیرد. در روز جلسه شش نفر از دعوت شدگان در رستوران حاضر می‌شوند. که علاوه بر آنها دو نفر به صورت اتفاقی و صاحب رستوران (جمعاً ۹ نفر) در رستوران حاضر بوده‌اند. ساعت حدود ده و پنجاه دقیقه ناگهان سه فرد مسلح وارد رستوران می‌شوند. یکی نزدیک در ورودی و دومی در قسمت جلویی رستوران می‌ایستند و نفر سوم نیز مسلسل به دست وارد قسمت پشتی رستوران که ۶ ایرانی در آنجا دور یک میز نشسته بودند رفته و همه آنها را به رگبار می‌بندد. از جمع افراد حاضر در رستوران ۴ نفر در جا کشته می‌شوند و یک نفر نیز به شدت زخمی می‌شود و چهار نفر دیگر نیز جان سالم به در می برند.

آمران و مجریان این ترور از راست: سیدعلی خامنه ای، هاشمی رفسنجانی، علی اکبر ولایتی، علی فلاحیان و پایین کاظم دارابی تروریست جمهوری اسلامی که سال گذشته از زندان آلمان آزاد شد و در ایران از اوبسان یک قهرمان استقبال کردند

کشته شدگان این ترور جمهوری اسلامی، دبیر کل حزب دمکرات کردستان دکتر صادق شرفکندی به همراه فتاح عبدلی، عضو کمیته‌ی مرکزی و نماینده‌ی حزب در خارج از کشور، همایون اردلان کادر حزب و نوری دهکردی دوست نزدیک حزب که‌ پس از شرکت در کنگره‌ی انترناسیونال سوسیالیست، به منظور بحث و تبادل نظر پیرامون همکاری میان طیف های اپوزیسیون ایرانی با چند تن از شخصیتها و فعالان سیاسی در رستوران میکونوس گردهم‌ آمده‌ بودند. جمهوری اسلامی از طریق سفارتخانه‌ و دیگر مؤسسات خود در کشور آلمان و توسط چند آدمکش ایرانی و لبنانی پروسه‌ی ترور دکتر صادق و یارانش را به مرحله‌ی اجرا درآورد. در نتیجه‌ی قاطعیت و پیگیری دقیق پلیس آلمان و استقلال دادگاه فدرال این کشور، سرانجام پس از بیش از سه‌ سال و نیم تحقیق و محاکمه‌ی بخشی از مجرمین، روز دهم آوریل سال ۱۹۹۷ میلادی دادگاه میکونوس در یک حکم شجاعانه‌، سردمداران جمهوری اسلامی ایران را در بالاترین سطوح به عنوان عاملان صدور فرمان ترور رهبران حزب دمکرات کردستان به‌ افکار عمومی جهان معرفی کرد و حکم جلب بخشی از آنها را صادر و چند تن از مجرمین را هم به‌ حبس محکوم کرد. 

۴ مرداد ۷۱ ـ سید ابوالفضل موسوی زنجانی مجتهد، نویسنده و سیاستمدار ملی گرا و از اعضای نهضت مقاومت ملی و جبهه ملی در سن ۹۳ سالگی درگذشت.

وی از منتقدان حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی و از طرفداران محمد مصدق بود. زنجانی از مخالفان استبداد دینی بود. او به جدایی دین از سیاست اعتقاد نداشت و آن را اندیشه‌ای استعماری می‌دانست.

۱۶ مرداد ۷۱ ـ قتل فجیع فریدون فرخزاد

فریدون فرخزاد شاعر، برنامه‌ساز رادیو و تلویزیون، خواننده، مجری تلویزیونی و رادیویی، ترانه‌سرا، آهنگساز، بازیگر و فعال سیاسی ایرانی معترض به حکومت جمهوری اسلامی ایران بود که در سن ۵۴ سالگی در بن آلمان به قتل رسید. قتل او به نیروهای امنیتی دولت جمهوری اسلامی ایران نسبت داده شده است.

فریدون فرخزاد شاعر، شومن، فعال سیاسی که به طرزی فجیع در بن آلمان کشته شد

فریدون فرخزاد در پانزدهم مهر ماه سال ۱۳۱۷ در چهارراه گمرک تهران متولد شد. مدتی در دبستان رازی و بعد در دبیرستان دارالفنون درس خواند و سپس به آلمان رفت. در مونیخ، وین و برلین حقوق سیاسی خواند. پایان نامهٔ خود را دربارهٔ تأثیر عقاید مارکس بر کلیسا و حکومت آلمان شرقی نوشت و با درجه دکترا (Ph.D) از دانشگاه مونیخ فارغ التحصیل شد.

او در سال ۱۹۶۲ در آکسفورد با “آنیا بوچکووسکی” زنی آلمانی که علاقه مند به تئاتر و ادبیات بود ازدواج کرد. فرزند نخست آنها،”اوفلیا” در کودکی درگذشت و فرزند دوم آنها “رستم” نام داشت. فرخزاد و آنیا پس از مدتی از هم جدا شدند. او برای بار دوم، با زنی ایرانی به نام ترانه ازدواج کرد.

فریدون فرخزاد از نوجوانی به شعر و سرودن آن علاقه داشت و ازدواج با “آنیا” او را در کار شعر جدی تر ساخت. شعرهایش را به زبان آلمانی برای روزنامه “زود دویچه ” و نیز مجله دو زبانه “کاوه ” فرستاد. فرخزاد در سال ۱۹۶۴ نخستین مجموعه شعر مستقل خود را با عنوان “فصل دیگر” انتشار داد که تحسین بعضی منتقدان معروف را بر انگیخت. شاعر معروف آلمان “یوهانس بوبروفسکی” نیز پیشگفتاری برای “فصل دیگر” نوشت.

پنج ماه بعد از انتشار، جایزه ادبی شعر برلین را نیز از آن خود ساخت. اشعار آلمانی وی از سوی ناشران بزرگ کتاب آلمان به‌عنوان بهترین اشعار سال برندهٔ جایزه شد و در کتابی که همه ساله منتشر می‌شود آثار فریدون فرخزاد در ردیف ده شاعر و نویسندهٔ سال چاپ شد.”فصل دیگر”، در ردیف آثار گوته و شیللر قرار گرفت. شعر فرخزاد که دربارهٔ برلین بود نیز جایزهٔ ادبیات برلین را گرفت.

فریدون فرخزاد چند سالی عضو آکادمی ادبیات جوانان مونیخ بوده و در سال ۱۹۶۶ به رادیو و تلویزیون این شهر نیز راه پیدا کرده است. در رادیو سلسله برنامه هایی همراه با طنز و توام با موسیقی خاورمیانه، از جمله ایران تهیه می کرده و در تلویزیون مجموعه فیلم رنگی “خیابان های آلپ” را ساخته است.

او در ۱۹۶۷ روی موزیک محلی (فولکلور) ایران، موزیک مدرن ساخت و با این موزیک به فستیوال موزیک اینسبورگ اتریش راه یافت که جایزهٔ اول را دریافت کرد. فریدون فرخزاد به جز زبان فارسی به زبانهای آلمانی، انگلیسی و فرانسوی سخن می گفت.

فریدون فرخزاد مبتکر چندین برنامه تلویزیونی، از جمله برنامه موفق «میخک نقره‌ای» در ایران بود که تعداد زیادی از هنرمندان کنونی و مشهور ایران را به مردم معرفی کرد. ستار، ابی، مرتضی، شهره و … از جمله این هنرمندان هستند. او می کوشید شیوه ویژه خود را در شومنی تلویزیون داشته باشد. در لابلای تکه های سرگرم کننده انتقادهایی از سیاست های روز را می گنجاند. فرخزاد در رابطه با مجری گریش در تلویزیون گفته است : ” همیشه سعی می کنم مردم را در یک برنامه سه ساعته تلویزیونی که پر از خنده و شوخی و آواز و رقص است متوجه مطالبی بکنم که ارزش دارد بر روی آن ها فکر بشود.”

فرخزاد در زمینه موسیقی نیز فعالیت داشت و ملودی های روز غربی را در پیوند با شعر فارسی می خواند مثل “آداجیو” و یا ” آیا برامس را دوست دارید؟” و گاه ترانه هایی مثل “آواز خوان، نه آواز” و “شهر من تهران” را خود می ساخت.

پس از انقلاب، مدت کوتاهی را در بازداشت به سر برد و سپس به شهر لس آنجلس در امریکا مهاجرت کرد. او کتاب “در نهایت جمله آغاز است عشق، را در این شهر منتشر کرد. فرخزاد درباره انتشار کتابش در لس آنجلس می گوید : “این جا، شهر نیست، جنگل است. شوره زار است، کویر است، مرداب است و بوی تعفن آن جهان را پر کرده است! شاید کتاب من نسیم معطری باشد به مشام جان های خسته از خیانت و جنایت! و خجالت می کشم که چاپ اول کتابم در لس آنجلس منتشر می شود.”

فرخزاد پس از مدتی ابتدا در شهر هامبورگ آلمان و سپس شهر بن، ساکن شد و به فعالیت های سیاسی علیه جمهوری اسلامی پرداخت.

فرخزاد پس از انقلاب در فیلم«وین عشق من» در کنار هنرپیشه معروف زن اتریشی، نقش یک مسلمان افراطی را ایفا کرد.

 او پس از انقلاب کنسرت های متعددی در شهرهای گوناگون جهان برگزار می کرد. فرخزاد هم چنین به مدت چهار سال، برنامه های رادیویی “سلام همسایه ها” را که برای ایران پخش می شد، تهیه می کرد. آخرین کتاب شعر فرخزاد به نام «من از مردن خسته‌ام» در انتقاد از حکومت مذهبی بود.

پوران فرخزاد خواهر فریدون فرخزاد می گوید که در سال‌های جنگ ایران و عراق، فریدون سه بار به عراق سفر و به نوجوانان اسیر ایرانی در عراق کمک کرده است.

وی سرانجام در ۱۶ مرداد ۱۳۷۱ (۶ اوت سال ۱۹۹۲) در محل سکونتش در شهر بن بر اثر ضربات چاقو به قتل رسید. از آنجا که پرونده قتل‌های زنجیره‌ای ایران پیگیری نشد، عاملان و آمران قتل او مشخص نشدند.

 در آستانه سیزدهمین سالروز قتل فریدون فرخزاد، میرزا آقا عسگری (مانی)، شاعر مقیم آلمان، جُنگی را در شناخت و بزرگداشت او منتشر کرد با عنوان “خنیاگر در خون”. در این مجموعه مطالبی در شناخت او، گزارش درباره قتل تکان دهنده او، حرف ها و سروده هایش و سرانجام آن چه دیگران در باره او گفته یا سروده اند، آمده است.

 در مورد همجنس گرا بودن فریدون فرخزاد مجید نفیسی ۲۰ آگوست سال ۲۰۰۷ مطلب کوتاهی به عنوان کانون(نویسندگان) و فریدون فرخزاد نوشت که در نشریه شهروند مورخ ۲۳آگوست ۲۰۰۷چاپ شد. در این مطلب آمده بود “بدون حمایت از حقوق همجنسگرایان دفاع از فریدون فرخزاد مفهوم ندارد.”

نفیسی در این خصوص گفت وگویی با رادیو فردا داشت و بعد در این زمینه در نوشته ای دیگر توضیحاتی داد و از جمله نوشت: همانطور که در آن گفت وگو توضیح داده ام تا آنجا که من می دانم فریدون فرخزاد هیچگاه صراحتاً به گرایش جنسی خود اشاره نکرد و احتمالا به دلیل ترس از “حرف مردم” و نفرت عمومی تا پایان عمر به قول آمریکایی ها به صورت یک “همجنسگرای در پستو” باقی ماند. تنها شنیده ام که در اوایل دهه ۵۰ یکی از مجلات هفتگی تهران به نقل از همسر او پرده از روابطش با مردان برداشت. امروز که فرخزاد دیگر در میان ما نیست، این وظیفه ی دوستداران و پژوهندگان شعر و موسیقی اوست که با انجام مصاحبه با خویشاوندان و دوست پسرهایش و کندوکاو در آثار و نامه هایش این گرایش فریدون فرخزاد را که صحبت درباره ی آن تاکنون از پچ پچه و حرف درگوشی فراتر نرفته روشن کنند و به آن سندیت بخشند و بدین ترتیب خاطره ی او را به نحوی عمیق و پرمعنا نه سطحی و پرهیاهو گرامی بدارند. این امر نه فقط از این لحاظ اهمیت دارد که همجنس گرایی نقش مهمی در آفرینش هنری فریدون داشت، بلکه همچنین از لحاظ نیازهای جامعه ی همجنس گرایان ایرانی و به رسمیت شناختن حقوق انسانی این اقلیت جنسی حائز اهمیت است. در جامعه ی سنتی ما به شخص همجنس گرا چنین القاء می شود که او یک فرد “غیراخلاقی” است که باید سنگسار، حلق آویز، زندانی و در بهترین حالت در آسایشگاه روانی بستری شود، حال این که در واقعیت در میان همجنس گرایان نیز مثل سایر اقلیت های تحت ستم، افراد برجسته از دانشمند و هنرمند گرفته تا سیاستمدار و ورزشکار دیده می شوند که لازم است از سوی اهل قلم و رسانه های جمعی، چهره ی آنها برجسته شود تا برای همجنس گرایان و افراد دیگر روشن گردد که نه! این فقط جامعه ی سنتی است که میخواهد از آنها یک فرد غیراخلاقی بسازد حال آن که آنها نیز علاوه بر این گرایش جنسی که جنبه ی شخصی دارد و دولت، خانواده، مدرسه و مسجد حق دخالت در آن را ندارند، صاحب استعدادهای برازنده ی انسانی هستند و میتوانند مانند دیگران پدر و مادر دلسوز، و دوستی مهربان باشند.

 

 

۱۷ مرداد ۷۱ ـ سید ابوالقاسم خویی از فقها و مراجع تقلید شیعه است.

او نظریهٔ ولایت مطلقه فقیه متعلق به سید روح‌الله خمینی را یک «بدعت عاری از هرگونه پشتوانه در قوانین و حکمت شیعی» می‌دانست.

آیت الله خویی به علت بیماری قلبی در سن ۹۴ سالگی، در کوفه درگذشت.  

۱۲ شهریور ۷۱ ـ سید محمود حسابی معروف به پروفسور حسابی فیزیکدان، سناتور، وزیر آموزش و پرورش، بنیانگذار فیزیک دانشگاهی ایران در سن ۹۰ سالگی در ژنو درگذشت.

حسابی با شعر و موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک غرب به خوبی آشنا بود. در نواختن ویولن و پیانو مهارت داشت. در چند رشته ورزشی نیز موفقیت‌هایی کسب کرد.

بیولوژی، مهندسی راه و ساختمان، پزشکی، ریاضیات و ستاره شناسی  از تحصیلات دانشگاهی او هستند. حسابی دکترای فیزیک را از سوربن فرانسه گرفت.

وی در سال ۱۹۵۷ به عنوان سناتور انتخابی تهران وارد مجلس چهارم سنا شد. وی هچنین وزیر آموزش و پرورش کابینه محمد مصدق در سال های ۱۹۵۱-۱۹۵۲ بوده است.

حسابی پس از برگشت به ایران به پایه گزاری علوم نوین و تاسیس دارالمعلمین و دانشسرای عالی،  دانشکده‌های فنی و علوم دانشگاه تهران، نگارش ده‌ها کتاب و جزوه و راه اندازی و پایه گزاری فیزیک و مهندسی نوین پرداخت.

کلیات طرح تاسیس دانشگاه تهران توسط محمود حسابی به وزیر فرهنگ وقت آقای حکمت پیشنهاد شد. با تلاش‌های حسابی این طرح در سال ۱۳۱۳ از تصویب مجلس گذشت‌.

۲۷ مهر ۷۱ ـ حبیب الله بدیعی موسیقی دان و نوازنده ویلن از سال ۱۳۲۹ کار موسیقی را آغاز کرد.  رئیس ادارهٔ موسیقی رادیو و عضو شورای واحد موسیقی بود و ضمن رهبری ارکسترهای شمارهٔ ۲ و ۴ و ۶ مدت ۶ سال رهبری ارکستر باربد را به عهده داشت.

با شمس، مرضیه، الهه، پوران، دلکش، رویا، غلامحسین بنان، حسین قوامی، اکبر گلپایگانی، محمودی خوانساری، ایرج(حسین خواجه امیری)، محمد رضا شجریان، کورس سرهنگ زاده، جهانگیر ملک، فرهنگ شریف و غیره همکاری کرد.  بدیعی به دلیل بیماری قلبی در سن ۵۹ سالگی در تهران درگذشت.

 

۳ آبان ۷۱ ـ ابوالقاسم حالت شاعر، مترجم و طنزپرداز در سن ۷۳ سالگی درگذشت.

از سال ۱۳۱۴ به شعر و شاعری روی آورد. از سال ۱۳۱۷ همکاری خود را با مجله معروف فکاهی توفیق آغاز کرد و بحر طویل‌های خود را با امضای هدهد میرزا و اشعارش را با اسامی مستعار خروس لاری، شوخ، فاضل ماب و ابوالعینک به چاپ می‌رساند.

حالت در آن سال‌ها با نشریات امید، تهران مصور و پیام ایرانی نیز همکاری داشت و ملک‌الشعرای بهار او را به کنگره نویسندگان ایران دعوت کرد. حالت در زمینه موسیقی اصیل ایرانی نیز فعالیت داشت و سراینده نخستین سرود جمهوری اسلامی بود. وی پس از انقلاب مدت زمانی نسبتاً طولانی با مجله گل آقا همکاری کرد. از ابوالقاسم حالت آثار ادبی و فرهنگی فراوانی در زمینه‌های طنز، شعر، ادبیات و ترجمه باقی مانده‌است. وی در سوم آبان سال ۱۳۷۱ بر اثر سکته قلبی درگذشت. 

آبان ۷۱ ـ ابراهیم خواجه‌نورینویسنده، روانشناس، روزنامه‌نگار و سیاستگر در سن ۹۲ سالگی درگذشت.

خواجه نوری از سنین جوانی با مطبوعات همکاری نزدیک داشت. وی در سال ۱۳۰۱ خورشیدی امتیاز نشریه نامه جوانان را گرفت و یک شماره آن را انتشار داد ولی انتشار همان شماره سر و صدای زیادی برپا کرد، زیرا در آن روزنامه از کشف حجاب و آزادی زنان مطالب و اشعاری درج کرده بود، و عده‌ای از وی به دادگستری شکایت بردند. دادگستری، خواجه نوری را به شش ماه حبس محکوم نمود و از ادامهٔ انتشار روزنامهٔ او (نامهٔ جوانان) جلوگیری به عمل آورد.

پس از تحصیل در رشته های  تلگراف حقوق و جامعه‌شناسی در خارج از ایران به کشور برگشت و به وکالت دعاوی مشغول شد.

پس از شهریور ۱۳۲۰ امتیاز روزنامه عدالت را گرفت و برای مدتی این روزنامه را انتشار می‌داد تا اینکه با کمک عده‌ای از دوستان و همفکران، حزب عدالت را تشکیل داد. علی دشتی و جمال امامی نیز از مؤسسین حزب عدالت بودند و خواجه‌نوری دبیرکل این حزب محسوب می‌شد. نام روزنامه را به ندای عدالت تبدیل کرد و روزنامه مزبور ارگان حزب ملی‌گرای عدالت شد.

خواجه‌نوری در سالهای ۱۳۳۱ و ۱۳۳۲ و در دوران نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق، از جمله مخالفین دولت بود، و پس از وقایع ۳۰ تیر ۱۳۳۱ نیز به دولت رأی نداد. در جریان وقایع سال ۱۳۳۲ و پس از انحلال مجلس سنا توسط مصدق، به اجبار به اروپا رفت، امّا به‌زودی به ایران بازگشت و با سرلشکر فضل‌الله زاهدی فعالیت سیاسی را از سر گرفت. در نیمهٔ دوم سال ۱۳۳۲ در دوره دوم مجلس سنا که انتخابات آن همراه با انتخابات دوره هجدهم مجلس شورای ملی برگزار گردید، خواجه‌نوری مجدداً به سناتوری رسید.

خواجه‌نوری از همان نخستین سالهای فعالیت حرفه‌ای خود، به مباحث خودشناسی و روانشناسی علاقمند بود و در کنار تألیفات و ترجمه‌های سیاسی و تاریخیش، در این زمینه‌ها نیز به تألیف و ترجمه می‌پرداخت. وی اولین کسی است که روانشناسان بزرگی همچون فروید و کارن هورنای را در ایران معرفی کرده‌است.

کتاب روانکاوی که خواجه‌نوری آن را در سال ۱۳۳۶ تألیف کرده ‌است، نخستین اثر به زبان فارسی در این زمینه محسوب می‌شود. همچنین وی برای اولین بار، اصطلاح روانکاوی را، به عنوان معادل معنایی کلمهٔ پسیکانالیز به کار گرفت و بدین ترتیب او را مُبدع و سازندهٔ این اصطلاح و برخی واژه‌های دیگر در زبان فارسی می‌دانند.

ابراهیم خواجه‌نوری در آبان ۱۳۷۱ در سن ۹۲ سالگی در شهر تهران درگذشت.

 ۲۱ آذر ۷۱ ـ دکتر علی امینی مجدی سیاست‌مدار ایرانی و یک دوره (۱۳۴۰-۱۳۴۱) نخست‌وزیر ایران بود.

مادرش فخرالدوله دختر مقتدر و مدبر مظفرالدین شاه بود. او پس از اتمام تحصیلات خود در مدرسه دارالفنون تهران به فرانسه رفت و حقوق و اقتصاد خواند و در رشته اقتصاد موفق به اخذ درجه دکترا شد. پس از بازگشت به ایران، با توجه به تمول و نفوذ خانوادگی خیلی زود مدارج ترقی را طی کرد و در کابینه‌های احمد قوام (قوام السلطنه) و دکتر محمد مصدق (مصدق السلطنه) به وزارت اقتصاد و دارایی رسید.

پس از کودتای ۲۸ مرداد در مقام وزیر دارائی کابینه سپهبد زاهدی مذاکرات با کنسرسیوم را اداره کرد که منجر به قرارداد کنسرسیوم شد.

در سال ۱۳۴۰ با حمایت دولت جان اف کندی در آمریکا به سمت نخست‌وزیری منصوب شد. آزادی فعالیت احزاب سیاسی از جمله جبهه ملی، اصلاحات ارضی و مبارزه با فساد از اقدامات دولت او بود. کوشش‌های او در کاهش نقش شاه در اداره امور کشور با حمایت بخشی از دستگاه ریاست جمهوری آمریکا، خیلی زود با مقاومت و مخالفت محمدرضا شاه پهلوی و عدم همراهی اپوزیسیون شاه مواجه شد و نتیجتاً او پس از ناامیدی از همراهی جبهه ملی مجبور به کناره گیری شد.

در جریان اوج‌گیری مبارزات مردم در سال ۱۳۵۶ مورد مشورت شاه قرار می‌گرفت. امینی پس از انقلاب ایران در فرانسه زندگی می‌کرد و یکی از رهبران مخالفان جمهوری اسلامی ایران بود که در سن ۸۷ سالگی درگذشت.

۲۴ آذر ۷۱ ـ روزنامه همشهری در تاریخ ۲۴ آذرماه ۱۳۷۱به صاحب امتیازی شهرداری تهران، توسط غلامحسین کرباسچی (شهردار وقت) وارد عرصه مطبوعات شد.

اولین مدیر عامل همشهری، غلامحسین کرباسچی بود. در آن زمان تیم تحریریه متشکل از افرادی چون بهروزگرانمایه، علی اصغر رمضانپور ، احمد ستاری و احمد دریایی بود.

به جز افراد فوق، غلامحسین کرباسچی در ابتدای تشکیل همشهری اشخاصی چون ماشاء الله شمس الواعظین، سعید پورعزیزی، فریدون عموزاده خلیلی، ابراهیم نبوی، فاطمه راکعی، محسن اشرفی و اکبر گنجی را برای همکاری دعوت کرد.

احمد ستاری (سردبیر وقت) به همراه افراد فوق در دوماه اول فعالیت همشهری هدایت این روزنامه را بر عهده داشت. اما در بهمن ماه سال ۷۱، محمد عطریانفر جایگزین «ستاری» شد. 

۱۲ بهمن ۷۱ ـ محراب شاهرخی از فوتبالیست‌های ایرانی متولد اهواز که در سن ۴۹ سالگی درگذشت.

محراب شاهرخی به همراه تیم ملی موفق به صعود به المپیک ۱۹۶۴ توکیو شد اما یک اختلاف باعث شد تا از حضور در المپیک محروم شود.

محراب شاهرخی در تیم های شاهین ، دارایی، و پرسپولیس بازی کرد. 

او مربی‌گری تیم شهباز را نیز در کارنامه خود دارد. 

۱۹ بهمن ۷۱ـ  سانحه هوایی ـ هواپیمای توپولوف-۱۵۴ شرکت ایران ایرتور‌ پس از برخاستن از فرودگاه مهرآباد با یک هواپیمای سوخو-۲۴ متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصادف کرد. در این حادثه ۱۳۴ نفر کشته شدند. ۱۴ نفر از سرنشینان زوج های تازه ازدواج کرده ای بودند که برای ماه عسل به مشهد می رفتند.

 ۲۰ بهمن ۷۱ ـ احمد مفتی زاده، یا علامه مفتی زاده (در مناطق کُردزبان: کاکه ئه حمدی موفتی زاده) (زادهٔ بهمن‌ماه ۱۳۱۱ در سنندج) متفکر مسلمان، اسلام‌شناس و مجتهد اهل سنت ایران بود که در کردستان فعالیت داشت. او از رهبران و شخصیت‌های مذهبی سیاسی ایران به حساب می‌آید که مدتی طولانی را در زندان‌های حکومت محمد رضا شاه پهلوی و جمهوری اسلامی سپری کرد. از بارزترین خواسته‌های او اصلاح در قانون اساسی و احیا نمودن حکومت شورایی در جوامع اسلامی و جامعه ایران بود. مفتی زاده عضو حزب دموکرات ایران بود و در سال ۱۳۴۱ به همین دلیل روانه زندان شد. وی در طی سالهای زندان به گفته خودش موفق به تجربه حالات عرفانی خاصی می‌گردد که منشأ تغییرات اساسی فکری بعدی او می‌شود. در زندان به این نتیجه می‌رسد، که ایمان تنها راه نجات انسان و عامل رستگاری اوست و بزرگترین درد بشریت به طور عموم دور شدن از قرآن و سنت است. پس از مدتی از زندان آزاد می‌شود و فعالیت دینی خود را از سال ۱۳۴۲ در مسجد سید مصطفی سنندج آغاز می‌کند.

در سال۱۳۵۶ ، با تأسیس مدرسهٔ قرآن – که بعدها به مکتب قرآن تغییر نام یافت – حرکت دینی را به صورتی جامع ادامه داد. با شروع انقلاب مردم ایران، رهبری اهل سنت را در این مبارزات به عهده گرفت. چند ماه پس از پیروزی انقلاب و عبور از این گذرگاه، از صحنهٔ سیاست حاکم بر ایران کناره گیری کرد و به کار اصلی خویش در مکتب قرآن پرداخت. در سال ۱۳۵۸، به سبب جلوگیری از برادرکشی و همچنین اعتراض به تحمیل جنگ و خونریزی در کردستان، به کرمانشاه نقل مکان و پس از مدتی به تهران رفت. سرانجام در سال ۱۳۶۱ در تهران از جانب حکومت وقت زندانی شد و پس از ده سال تحمل سخت‌ترین شرایط زندان، با تنی رنجور و بیمار مرخص شد که سه ماه پس از بستری شدن در بیمارستان آسیا در تهران و انجام یک عمل جراحی، در روز بیستم بهمن ماه درگذشت. پیکر او در زادگاهش، با تکریم و احترام، در میان حزن و اندوه هزاران نفر تشییع و به خاک سپرده شد.

 

۲۳ بهمن ۷۱ ـ اولین دوره بازی های بانوان کشورهای اسلامی در تهران برگزار شد. در اولین دوره ۱۱ کشور در ۸ رشته به رقابت پرداختند.

 ۲۴ بهمن ۷۱ ـ سرور اعظم باکوچی متولد کاشان معروف به سپیده کاشانی (مرداد ۱۳۱۵ در کاشان – ۲۴ بهمن ۱۳۷۱) شاعر معاصر ایرانی به دلیل ابتلا به سرطان روده در سن ۵۶ سالگی درگذشت.

 

بهمن ۷۱ ـ  شعبان طاوسی معروف به کابوک (کابوک به معنی راز دار و در زبان آذری به معنی گاهواره ) در سال ۱۳۱۲ در قزوین (یا تبریز) متولد شد. در سال ۱۳۳۷ لیسانس حقوق از دانشگاه تهران و ده سال بعد فوق لیسانسش را گرفت.

او به مطالعه و آزمایش در مورد هیپنوتیزم مشغول بود و بالاخره توانست از آمریکا گواهینامه روانشناسی هیپنوتیزم دریافت کند.

او اولین شخصی بود که در ایران مرکزی برای آموزش علوم و فنون روحی و هیپنوتیزم تاسیس کرد .

استاد کابوک در شهر تهران انجمنی تاسیس کرد به نام انجمن هیپنوتیزم  کابوک که این مرکز در سالهای بعد با چند نمایندگی از جمله در شهر فرانسه و نیویورک توانست تحت نام انجمن بین المللی هیپنوتیزم کابوک به رسمیت شناخته شود .

او در زمان حیات بیش از ۱۵ جلد کتاب  به رشته تحریر در آورد. از جمله کتاب های او “خاطرات هیپنوتیزم در زندان اوین” است. کابوک در بهمن ماه سال ۱۳۷۱ درگذشت.

 

ـ احمد عبادی  از استادان موسیقی ایرانی و نوازنده سه‌تار. از کارهایی که او در نوازندگی سه‌تار ایجاد کرد، ابداع کوک‌های مختلف است که در آلبوم کوک سه تار آنها را عرضه کرده ‌است.

احمد عبادی مدت‌ها در وزارت پیشه و هنر به تدریس و تحقیق در موسیقی ایرانی و سه تار پرداخت و در جهت معرفی موسیقی ملی ایران کنسرت‌های متعددی در داخل و خارج کشور داشت. او در سن ۸۶ سالگی درگذشت. 

ـ یحیی فیوضات از صاحبنظران و نویسندگان در حیطهٔ تکنولوژی آموزشی و برنامه‌ریزی آموزشی بود که چندین کتاب در این باره نوشته است.

در تهران، هند و پاکستان و آمریکا تحصیل کرد. در رشتهٔ آموزش و پرورش، از دانشگاه میسوری (کلمبیا) مدرک دکترا گرفت و در ایران در این زمینه فعالیت کرد.

وی پس از بازگشت علاوه بر تدریس و تألیف دربارهٔ آموزش و پرورش، ریاست چندین مرکز آموزشی را بر عهده داشت. او در سن ۶۸ سالگی درگذشت.

 ـ دکتر محمد حسین میمندی نژاد اهل کرمان، رئیس پیشین دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران و از شخصیت‌های سرشناس دهه‌های ۱۳۳۰و ۱۳۴۰ شمسی است.

وی از فعالان سیاسی این دهه نیز بوده و کتابی در شرح حال رضا شاه پهلوی نوشته‌است.

کتاب معروف وی مقررات و قوانین دامپزشکی ایران است که در سال ۱۳۲۹ به چاپ رسید. او در سن ۸۲ سالگی درگذشت.