شهروند ۱۲۶۶ – پنجشنبه ۲۸ ژانویه ۲۰۱۰
متاسفانه نتوانستم به قولی که داده بودم، عمل کنم. هفته پیش مطلبی نفرستادم. چون پس از دو، سه ساعت سردرگمی در آسمان کانادا و اروپا و بعدش دو روز آوارگی در فرودگاه به علت تعطیلی پروازها به خاطر برف و بوران، و عدم اطلاع از پرواز بعدی، و روزها پرسه زدن در فرودگاه و شب ها استراحت در هتل، و از کار افتادن کامپیوتر و نداشتن هیچ خبری از هیچ کجا و…. همه دست به دست هم دادند که نتوانم به قولم وفا کنم.
اما نکته جالب در فرودگاه، این بود که نزدیک به ۴۰-۵۰ تا پرواز تعطیل شده بود، و با وجود این که مسافران خسته و عصبی بسیاری در فرودگاه بودند، اما این مسئله باعث از هم پاشیدگی نظم فرودگاه نشده بود. در خود سالن ها ساندویچ، آب و تنقلات به صورت رایگان در دسترس مردم بود و شب هم اقامت در هتل و صرف شام و روز دوباره برگشتن به فرودگاه. همه ی این نقل و انتقال ها منظم و مرتب بود و این همه میسر نبود مگر در پناه مدیریت و سازماندهی درست، چیزی که مملکت ما هیچ بویی از آن نبرده است. با خودم می گفتم اگر این اتفاق در تهران رخ می داد چه بلبشو و هرج و مرجی می شد. خب بگذریم و اما خاطرات سفر.
سفر سوئد
برای اجراها عازم سوئد شدیم. شهر اول استکهلم است. در این سفرها این شانس را داشتیم که هادی خرسندی نیز همراهمان باشد، و در اجراها پیش درآمدی شیرین اجرا کند. در شب نمایش در استکهلم میزباِنِ تماشاچی های بسیار خوبی بودیم (حدود ۳۰۰ نفر) و با بسیاری از دوستان قدیم دیدار تازه کردیم؛ مینا اسدی عزیز، اسفندیار منفردزاده که بخشی کوتاه از موزیک جاودانه اش را در این کار استفاده کرده بودیم ـ عباس سماکار، شعله ایرانی، گیسو شاکری، ناصر یوسفی نژاد، سعید شریفیان، علیرضا مجلل، دوستان رادیو پژواک، رادیو همبستگی و…. و شرمنده ام که اگر نام بعضی از دوستان را فراموش کرده ام. کاموس عزیز و انجمن فرهنگ هم زحمت برگزاری این اجرا را در استکهلم به عهده داشت که سپاسگزار اویم.
استکهلم، پایتخت سوئد، بندری است متشکل از ۲۵ جزیره که به مرور زمان به هم اتصال پیدا کرده و تبدیل به یک شهر شده است. در این شهر یک میلیون و نیمی، حدود ۴۰ هزار ایرانی زندگی می کند. نکته قابل توجه در این شهر انتشارات فراوان فارسی زبان می باشد، که قدیمی ترین آن نشر باران (مسعود مافان) هم چنان بعد از ۲۰ سال به کار خود ادامه می دهد. جالب تر این که در سوئد ۱۶ کانال رادیویی فارسی موجود است که ۸ کانال آن در استکهلم است.
به قول هادی خرسندی در سوئد به هرکی میگی بیا تو رادیوی من کار کن، میگه من خودم رادیو دارم تو بیا!
و اما برنامه هایی که در شهر جاری بود:
در عصر همان روزی که اجرای ما در استکهلم بود، مراسم تولد ندا آقاسلطان همزمان با چند شهر بزرگ دنیا به عنوان یکی از نمادهای اعتراضی مردم در ایران برگزار شد. این برنامه را گروه پشتیبانی از مادران عزادار ایران برگزار کرده بودند. جمعیت مناسبی با این حرکت اعلام همبستگی کرده بودند.
همچنین نمایشگاه پوسترهای فیلم فارسی در موزه اتنون گرافیکا استکهلم برپا بود. در این نمایشگاه ۳۰ پوستر فیلم فارسی که نمایانگر ۳۰ سال سینمای ایران است به معرض نمایش گذاشته شده است. این پوسترها از سال های ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۷ را در بر می گیرد. پوسترها از بین ۲۰۰ پوستر مجموعه شخصی مصطفی عبادی تهیه شده است. او می گوید ۱۵ سال طول کشیده تا این مجموعه را مهیا کرده است. این نمایشگاه تا اواخر فوریه دایر است.
هیلدا هلویگ از حضور در جشنواره فجر انصراف داد. هیلدا هلویگ، کارگردان تئاتر و استاد دانشکده دراماتیک استکهلم و بنیان گذار گروه تئاتر آورا، که خود از مهاجرانی است که در سال ۱۹۷۵ به سوئد آمده و اکنون یکی از چهره های مطرح تئاتر و یکی از مدرسین بنام تئاتر سوئد است، از طرف جمهوری اسلامی برای جشنواره فجر دعوت شده بود، اما او به خاطر شرایط موجود در ایران، و رفتار خشونت بار رژیم با مردم، از رفتن به این جشنواره انصراف داد. پس از پیتر بروک و کن لوچ، هیلدا هلویگ سومین مهمان جشنواره است که انصراف داده است. در شماره بعد به این انصراف ها و ادامه سفرنامه می پردازیم.
ادامه دارد